پس نتيجه ميگيريم...
سيد علي ميرفتاح
بعضي علما خواندن شعر را در همه جا جايز نميدانستند و هنوز هم نميدانند. مثلا در مباحث عقلي ميگفتند شعر كار را خراب ميكند و در استدلال و استنتاج را ميبندد. حتي بعضيها «حرام» ميدانستند كه در مباحثات كلامي و فقهي، كسي شعر بخواند يا به بيتي و ضربالمثلي استشهاد كند. سالهاي سال به دكتر سروش انتقاد ميكردند كه با خواندن شعر، احساسات مخاطبينش را تحريك ميكند و با استفاده از كلام موزون شنوندههايش را با خودش همراه ميسازد. فعلا كاري ندارم به اينكه آيا اين انتقاد به دكتر سروش موجه بود يا نه، اما در اينكه شعر روي احساسات مخاطبان تاثير ميگذارد و عواطف و هيجانات ايشان را برميانگيزاند، ترديدي نيست بهخصوص وقتي داريد كار عقلي ميكنيد و با منطق پيش ميرويد، بهتر اين است كه عواطف و هيجانات را در روند بحث داخل نكنيد. حتي قدما به تن صدا هم حساس بودند و بالا و پايين شدن صوت يا آهنگين شدن كلام را جايز نميشمردند، البته بستگي به جا و موقعيت داشت و دارد. هر سخن جايي و هر نكته مقامي دارد.
در مراسم روضهخواني و سينهزني قرار است چيزي خوانده و گفته شود كه مخاطب را به گريه وادارد و احساسات و عواطف را تحريك كند. وقتي شما بليت ميخريد و به كنسرت موسيقي ميرويد يا وقتي كه به مراسم نوحه و گريه ميرويد، نميرويد كه يك بحث مدرسهاي و منتقدانه و عقلي را دنبال كنيد. اصلا خاصيت هنر همين است كه در وهله اول روي احساسات مخاطب اثر ميگذارد و به خنده و گريهاش مياندازند... اينها را گفتم تا بگويم كه اگر بخواهيد نوحه بخوانيد و مداحي كنيد خيلي خوب است كه شعر بخوانيد و با معماري كلمات بار اجمالي و هيجاني را منتقل كنيد. گاهي يك بيت شعر چنان در جان مينشيند كه هزاران كتاب به گردش نميرسد. اما آيا نقد برجام، نقد رييسجمهور – ولو منصفانه و مودبانه – با زبان شعر، آن هم در حين مداحي و با مقدمه رمضان و توصيههاي اخلاقي كار موجهي است؟ گفت آنچه در جوي ميرود آب است/ آنچه در چشم ميرود خواب است/ پس نتيجه ميگيريم... اين مبتدا هيچ ربطي به اين خبر ندارد و اين مقدمه هيچ مناسبتي با بحث سياست ندارد و نميتواند داشته باشد. سياست ما عين ديانت ما است بيترديد، اما آنقدر هم مبتلا به بيربطي و بينسبتي نيستيم كه از بهرههاي صوم و صلاه به برجام برسيم و حكم قطعي صادر كنيم كه «زمينخوار سرانجام زمين خواهد خورد.» تا آنجا كه صحبت از بدي رشوه و كارهاي ناشايست اخلاقي است، قابل توجيه است كه به موضوعات روز اشاره شود حتي خيلي ملايم و دوپهلو تذكري هم به مسوولان داده شود. اما اتفاقي كه در مداحي عيد فطر افتاد به هم در آميختن مداحي با فعاليت سياسي/ جناحي است. برجام خوب يا بد در پروسه قانوني و با تشريفات كامل انجام شده، مسوولان مملكت هم از صدر تا ذيل در جريان اصل و فرع آن بودهاند. اگر نظام به دو دليل به اين نتيجه برسد كه آن را كنار بگذارد و نقضش كند، راههاي قانوني وجود دارد. حتي فضا براي منتقدين هم باز بوده و هست كه در مورد اين تصميم ملي اظهار عقيده كنند. اما آيا سزاوار است كه در اوج تحريك احساسات و عواطف مردم، يكباره و خيلي بيربط درباره جسم و روح برجام حرف بزنيم و حكم صادر كنيم؟ منظورم را آيا ميتوانم خوب منتقل كنم؟ ميگويم مگر منتقدين و دلواپسان در مورد برجام حرف نزدهاند؟ مگر در تلويزيون نيامدند و بالا و پايين برجام را فارسي و انگليسي به نقد نكشيدهاند؟ پس يكباره وسط مداحي ديگر چه صيغهاي است كه با آواز و فرياد آن را منكوب كنيد؟
شعر خاصيتش ايهام و ابهام است. قشنگي شعر به اين است كه دو پهلو شده و معاني متفاوتي را در خود نگه دارد. حتي نظم صرف هم آميخته با خيال و موسيقي است. خيال نباشد، موسيقي، كه هست. حالا شما با دو رگه كردن صدا، نشسته بر صف اول را مخاطب قرار دهيد كه چه؟ آن هم با اين زبان سست و دست و پا شكسته. من هم موافقم كه مسوولان نبايد خود را گم كنند و در امانتي كه مردم بديشان سپردهاند خيانت كنند، اما چه ضرورتي دارد كه اين را لابهلاي مداحي به سمع مردم برسانيد؟ آيا يك چينش سنتي استدلال و منطق نيست؟ انتقاد از رييسجمهور نه تنها آزاد است بلكه من معتقدم خود رييسجمهور بايد حامي منتقدانش باشد و از حقوق و آزادي بيان مخالفانش دفاع كند اما نه نقدي كه صرفا به قصد تحريك احساسات و عواطف، آن هم روي هوا گفته شده باشد... شايد بگوييد سعدي هم لابهلاي مداحياش نصيحت ميكرد و به راستي و درستي موعظه ميكرد. خيلي هم عالي. شما هم بياييد مدح كنيد، لابهلايش اندرز هم بدهيد... ولي متاسفانه نيت شما آلوده به سياست- به معني جناحي- است و نميتوانيد از موضع بالاتر و خيرخواهانه به قضايا نگاه كنيد.