• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3841 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۸ تير

درباره كلاه‌قرمزي و اين روزهايش

هفت‌سين در تابستان

نگار مفيد

خنديدن زمان ندارد، تمام شبانه‌روز را مي‌شود خنديد. مخصوصا اين روزها كه اگر حوصله‌اي براي تماشاي آدم‌ها نبود، كافي است دست دراز كني و يكي از اين ويديوهاي كوتاه و چند ثانيه‌اي را ببيني. گربه‌اي كه از عروسك مي‌ترسد، خرگوشي كه لباس پليس پوشيده، مردي كه در بانك را قفل مي‌كند و كوتاه‌ترين دزدي از بانك را رقم مي‌زند. اگر حتي بي‌خوابي به سرت بزند و نيمه‌شب با چشم‌هاي نيمه‌باز بخواهي چند ثانيه‌اي را به خنده بگذراني، همه‌چيز مهياست. نه نيازي به مجوز و قانون دارد و نه كسي رايت گربه چموش را خريداري كرده. ويديوها از ثانيه‌هاي روزمره گرفته مي‌شود و با سرعتي باورنكردني دراختيار ما قرار مي‌گيرد براي همان وقت‌هاي بي‌حوصلگي يا بي‌خوابي. براي آنكه در ميانه روزهاي ترس و دودلي و ترديد و ناخوشي و بيكاري و آن خبرهاي بد و اندرزگو براي ثانيه‌اي فرصت فرار پيدا كني. خنده است، بر هر درد بي‌درمان دوا. اگر نه به تمام دردهاي بي‌درمان، دست‌كم براي چندتايي‌شان مرهم خوبي است. البته درست است كه خنديدن زمان ندارد اما متن خوب و خندان نوشتن آنچنان وابسته به زمان و مكان و موقعيت است كه نمايش امروز تا فردايش روي ذهن مخاطب تاثير مي‌گذارد. امروز تا سال ديگر كه زمين تا آسمان متفاوت است.
نه حتي تمام اين امروز و فرداها كه حتي روحيه تيمي هم نقش بازي مي‌كند، تيمي كه امروز در كنار هم هنرمندانه و قاطعانه حضور دارند، ممكن است فردايي، پس‌فردايي از اين جمعيت بيفتند و متن‌هاي‌شان بي‌رمق شود. نه آنكه قطعا چنين اتفاقي مي‌افتد، اما بعيد نيست. نگاه كنيد به «دورهمي» و يادتان بيايد كه مهران مديري همان كسي است كه بود، با سابقه و كارنامه‌اي درخشان. ما همه سريال‌هاي طنز 90 شبي‌اش را با خنده دنبال كرده‌ايم، بعضي‌هاي‌مان گفته‌ايم سخيف است و خنديده‌ايم و بعضي ديگر كاري به كار سخيف بودن يا نبودنش نداشتيم.
شايد آن روزها كسي نبود تا آينده‌نگري كند و بگويد كه چند سال بعد آنچنان ويديوهاي سخيف يك دقيقه‌اي در دستر‌س‌مان قرار مي‌گيرد كه هنرمند زره‌پوش مي‌خواهد تا خنده روي لب‌هاي‌مان بياورد و حس كنيم كه چيزي از او ياد گرفته‌ايم. چيزي، هر چيز، ولو كوچك، ولو بي‌ارزش، ولو گم و بي‌نام. در اين وانفساي امروز كه خنديدن براي ويديوهاي دم‌دستي و لبخندهاي كشدار آدمك‌هاي متوهم اينقدر باب شده، پيدا كردن اثري كه ولو به اندازه يك تلنگر تو را به خود بياورد، محال و بعيد و نشدني است. در ايران كه تمام اين اتفاق‌هاي نشدني بايد از سد راه مميزي‌هاي صداوسيما و محروميت‌هاي اجباري و محدوديت‌هاي سليقه‌اي و اين مدير و آن معاون هم بگذرد و اگر تسويه‌حساب‌هاي شخصي مهلت و فرصتي باقي گذاشت، هنرمندي متولد شود و خنده‌اي بسازد. تازه آن هم اما و اگرهاي
فراوان دارد.
در اين موقعيت صداوسيما هر كجا صلاح ديد، آن تك و توك برنامه‌هاي پرطرفدار را رو مي‌كند. بستگي به آدمش هم دارد البته. به هر حال تفاوتي ميان ايرج طهماسب و مهران مديري هست. همان‌طور كه سامان مقدم و سيروس مقدم متفاوتند. حالا گروكشي‌هاي صداوسيمايي دو سالي مي‌شود كه طرفداران مجموعه كلاه‌قرمزي را در اما و اگرهاي مداوم قرار داده. تازگي‌ها كه رايت عروسك‌ها را بهانه كرده‌اند تا جلوي پخش مجموعه در شبكه نمايش خانگي را هم بگيرند.
يكي مي‌گويد رايت عروسك‌ها به حميد مدرسي رسيده، يكي ديگر مي‌گويد آن برگه اعتباري ندارد. در هر صورت هدف صداوسيما پخش نشدن مجموعه است و هم خر را خواستن و هم خرما را. منطق چنداني هم پشت حرف‌شان وجود ندارد. از موفقيت مجموعه هم آنقدر مطمئن هستند كه پيش خودشان نمي‌گويند انتشار تك‌قسمتي ويژه‌برنامه‌ نوروزي در ميانه تيرماه محلي از اعراب ندارد. دست‌كم دماغ‌شان را بالا بگيرند و به روي خودشان نياورند.
در غيراين صورت كه بايد متوجه مي‌شدند وقتي با «هپي نيو ير» گفتن‌هاي يك عروسك در ميانه تابستان مبارزه مي‌كنند، يعني يك جاي كارشان ايراد اساسي دارد. چون با هيچ تقويم و منطقي مخاطب نبايد براي چنين چيزي تره خرد كند. فقط در ايران است كه هر محدوديتي مخاطب مي‌سازد. البته اين جمله بايد تصحيح شود هر محدوديت خنده‌آفريني مخاطب مي‌سازد.
 به هر حال خنده است ديگر. آدم‌ها را به سمت خود مي‌كشد، دست به دست مي‌شود. مردم هم سوژه‌هاي‌شان را براي خنده پيدا مي‌كنند، كسي هم نمي‌تواند مبارزه و مقابله‌اي با آن انجام دهد. آن‌سوي اين ميدان، صداوسيماي ما است كه حالا روز به روز جدول پخش برنامه‌هايش را به ويديوهاي يك دقيقه‌اي و چند ثانيه‌اي مي‌بازد و نه فقط خود را قرباني وسواس و سليقه مي‌كند، كه حتي در سياستگذاري‌هاي فرهنگي كشور هم چيزي درو نمي‌كنند. به اين دليل ساده كه هر روز و لحظه و ثانيه‌اي كه توليد و خلاقيت يك تيم درست و حرفه‌اي به تعويق بيفتد، آن سنگ‌بناي خنديدن به قصد تفكر هم لرزان‌تر از قبل مي‌شود. وگرنه نه خنده متوقف مي‌شود و نه مخاطب شبيه به روزهاي دور با حوصله‌اي سررفته به هر برنامه‌اي كه تلويزيون پخش كند نگاه مي‌كند. در اين ميان اگر سياستگذاري برمبناي نياز روز و تجهيزات موجود تغييري نكند، فقط سر صداوسيماست كه بي‌كلاه مي‌ماند. وگرنه مخاطب كه هر ساعت از شبانه‌روز كه بخواهد، به هر سوژه‌اي كه بخواهد، حتي به ويديوهاي يك دقيقه‌اي و تكراري «كلاه‌قرمزي» هم مي‌خندد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون