درباره رمان ژاك قضا و قدري
شرح عاشقي ژاك
عليباباچاهي
درست از زماني كه با اسم جناب «ژاك قضا و قدري» و تقديرپذيري و شوخ طبعي و زيركي غيرقابل باور او، از زبان «دوني ديدرو»آشنا شدم، اسم اين رمان – ضد رمان؟، نمايشنامه؟، رمان – نمايشنامه؟ يا هر چه... ؟ را در كتابهاي تئوريك كه در سه دهه اخير به زبان فارسي ترجمه شدهاند ديده و شنيدهام و غالبا نام اين رمان در كنار رمان «تريسترام شندي» اثر لارنس استرن! ديده ميشود.
اين رمان را چند سال پيش خواندم. در ميان كتابهايم دنبالش ميگشتم و بالاخره ديشب پيدايش كردم با ترجمه جذاب و زبان سرخوشانه خانم مينو مشيري. بايد بگويم كه خط روايي، اين رمان اينگونه پيش ميرود: ژاك و اربابش هر يك سوار اسبند و راهي ظاهرا طولاني در پيش دارند. ارباب، ژاك را كه آدم سادهدلي است تشويق ميكند كه ماجراي عشقياش را براي او تعريف كند. شرح عاشقي ژاك اما بارها قطع ميشود و راويهاي ديگر در رمان پيدايشان ميشود: حدودا پنج راوي!راويان به طور تلويحي و گاه شفاف و غالبا با زبان طنز، قدرتهاي پنهان و نهفته در گفتار و كردار افراد (پرسوناژها) را افشا ميكنند و به طنز ميگيرند و قداستهاي صوري رايج در قرن 18 را قلقلك ميدهند. (فرض من اين نيست كه قبل از من كمتر كسي اين رمان را خوانده است!! بلكه كار من وعدهاي است كه در چند خط بايد عمل كنم.) نكته جالب اين رمان يا ضد رمان، حضور يا ظهور ناگهاني مولف در داستان است كه دهها بار در متن ظاهر ميشود و به «خواننده عزيز»ش گوشزد ميكند كه من (مولف) ميتوانم خط روايي رمان را به هر شكلي تغيير دهم. در نتيجه خواننده را از خلسه معمول مطالعه بيرون ميآورد. همين جاست كه ژاك قضا قدري در ژانر ضد رمان قرار ميگيرد. اين تكنيك ضد روايي يا ظهور نويسنده در متن بعدها در آثار ديگر نويسندگان از جمله ميلان كوندرا هم مشاهده ميشود. عواملي چون ساختاري با لايههاي تو در تو، پريشاننگاري منسجم و مجابكننده، طنز افشاكننده كه معمولا خرافهها را به بازي ميگيرد، عدم قطعيت، چند روايتي و... به اين رمان صبغهاي پستمدرنيستي ميبخشد. شايد از همين منظر است كه گفتهاند ميتوان پست مدرنيسم را تا زمان هومر دنبال كرد و لابد بر اين مبنا كه در اينگونه رمانها، زمان، به فرازمان ميرسد و هيچ گونه سلسله مراتبي در كار نيست و مركز گريزي نيز اهميت يا درستتر بگويم محوريت خاص و چشمگيري دارد. اين كار شايد براي آنها كه اين روزها در تلاش براي خلق داستانهاي پستمدرن هستند موثر باشد و اهميت آن از اين جهت است كه نويسندهاي قرن هجدهمي اين تكنيكها را در آن دوره در اثرش به كار بسته است.