تا رنگ هست بنويس
سيد علي ميرفتاح
منتقدان برجام معتقدند «آبي از اروپا گرم نشده، كشور را نبايد بيش از اين معطل كرد.» كيهان براي اينكه فراست و تيزهوشياش را در قضيه برجام يادآور شود يك گزارش خبري/ تحليلي مفصل كار كرده و به طعنه عكس صفحه اول «اعتماد» و چند روزنامه ديگر را انداخته و بالايش نوشته «ديروز كلاه گشاد برجام را بزك ميكردند، امروز بسته خالي اروپا را». كيهان قبلا هم به كرات ما را به وادادگي دربرابر غرب متهم كرده و بيمحابا بدمان را گفته. اين گفتهها البته از فرط تكرار اهميتشان را از دست دادهاند و كمتر كسي جديشان ميگيرد. همين جمله بالا را كه از كيهان نقل كردم ملاحظه بفرماييد: «ديروز كلاه گشاد برجام را بزك ميكردند...» ما را ميگويد اما آيا كسي كلاه گشاد را بزك ميكند؟ بر فرض كه بشود كلاه را بزك كرد، آيا اين كلاه را روزنامههاي اصلاحطلب سر دولت و ملت گذاشتند؟ اگر برجام به چنين فرجامي رسيد آيا گناهش را بايد به گردن «اعتماد» و روزنامههايي مثل «اعتماد» انداخت؟ برجام خوب يا بد تصميم نظام بوده، دولت و مجلس و شوراي نگهبان هم آن را تصويب كردند، اتفاقا در جريان تصويب در مجلس جلساتي تشكيل دادند و سخن همه منتقدان برجام را شنيدند. شنيديم، كماكان هم ميشنويم، معذلك با راي قاطع تصويب كردند و فرمان به اجرايي شدنش صادر كردند. اينكه چه شد برجام به چنين سرنوشتي دچار شد جاي گفتوگوي بسيار دارد اما هرچه هست هيچ عقل سليمي نميپسندد و هيچ خيرخواهي جواز نميدهد كه ما مقابله با امريكا را رها كنيم و با چوب ملامت و تخطئه به جان هم بيفتيم. منتقدان اما كاري جز ملامت دولت و مدافعان ديپلماسي ندارند و از صبح تا شب مدام هرآنكه جز خود را سرزنش ميكنند. سر قصه برجام اروپايي هم همينطور است. شما خودتان را بگذاريد جاي ملت. اگر بخواهيد از روي روزنامه كيهان و متحدانش بفهميد در جامعه چه ميگذرد آيا هيچ دليلي براي اميدواري خواهيد داشت؟ آيا هيچ كورسوي اميدي آخر اين همه تونل دلار و طلا و برجام خواهيد ديد؟ آخر اين چه كشوري است كه ديپلماتهايش نميفهمند، مجلسش صلاح و مصلحت ملت را تشخيص نميدهد، دولتش هم جز معطل كردن كشور كاري بلد نيست؟ مطبوعاتش را هم كه نگو و نپرس... آيا در چنين كشوري اميدواري معنا دارد؟ برفرض كه دولت نسخه كيهان را طوعا كرها بپذيرد و همين امروز بزند زير ميز مذاكره و برجام اروپايي را هوا كند؛ آيا مشكلات كشور حل ميشود و مملكت گل و بلبل ميشود و مشتريهاي نفتي ما براي خريد نفت صف ميكشند؟ اول انقلاب گاهي از طرف مدرسه يا مسجد محل روي ديوارها شعار مينوشتم. ديواري بود كه جان ميداد براي شعارنويسي. بزرگ نوشتم مرگ بر امريكا. رفيقي پيشنهاد داد رنگ كه داريم ديوار هم كه جا دارد مرگ بر شوروي هم بنويس. نوشتم اما باز رنگ به ته نرسيد ديوار هم تمام نشد. خطاط مفت، رنگ فراوان، ديوار الي ماشاءالله، مرگ بر انگليس و مرگ بر فرانسه را هم اضافه كرديم. تازه روي دور افتاديم كه آلمان و اتريش را نيز به فهرست منضم كنيم كه يكي از مشايخ محل به داد رسيد و گفت با اين دستفرمان آخرش علي ميماند و حوضش. اتفاقا ما براي مرگ گفتن، دليل هم كم نداشتيم. فرانسه ميراژ به صدام داده بود، آلمان هم ميگفتند بمب شيميايي داده، تركيه هم محل عبور پناهندهها و ضدانقلاب بود، جا داشت كه كنار دست ابرقدرتها بنشيند، اما آيا مملكتداري به همين سادگي است؟ به هم زدن برجام اروپايي كار سختي نيست. اروپا كه سهل است با كره و چين و روسيه هم ميشود سرشاخ شد و رابطه را تيره و تار كرد و مرگ بر روسيه را مجددا به ادبيات سخنرانيها برگرداند. اما آيا از اين رهگذر نصيبي هم ميبريم؟ آيا مشكلات اقتصادي و زيستمحيطي و فرهنگي و اجتماعي را ميشود در سايه درافتادن با «همه» حل و فصل كرد؟ ما برجام اروپايي را هيچ بزك نكرديم و اصلا نيازي به اين كار نبود. از من بپرسيد با قاطعيت ميگويم اروپاييها توقع ما را برنياوردهاند. در خوشبينانهترين حالت از 10 ما پنج را جواب دادهاند. اما خدا ديپلماتها را براي اين آفريده تا قدم به قدم پيش بروند و ذره ذره منافع كشور را تامين كنند. گاهي منتقدان، خصوصا كيهانيها فراموش ميكنند كه برجام انتخاب ما نبوده، بلكه ضرورت بوده. طوري حرف ميزنند و مقاله مينويسند كه انگار ما آسودهخاطر و خوب و خوش و خرم نشسته بوديم و داشتيم كشور را پيش ميبرديم كه يكباره روحاني وظريف آمدند و تخم لق برجام را در دهان ملت شكستند. نه. قضيه اين نبود. ما بنا به هزار دليل گرفتار شده بوديم و چنان اجماعي عليه جمهوري اسلامي شكل گرفته بود كه حتي كشورهاي دوست و برادر چين و روسيه نيز نتوانستند، يا نخواستند، جلوي تحريمهاي فصل هفتمي را بگيرند. داشتيم به سمت زبانم لال نفت دربرابر غذا ميرفتيم كه هوشياري نظام به داد رسيد و شد آنچه شد. آنچه شد عيب و ايراد زياد دارد اما يادمان نرود كه جلوي هزار عيب و ايراد ديگر را هم گرفت.