• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4249 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۵ آذر

چه چيزي انتظارمان را مي‌كشد؟

خسرو نقيبي

جايي در فصل سوم سريال «اپيزودها»، مدير جوان تازه‌آمده به شبكه‌ در سراشيبي، از جهان تازه‌ «رسانه» حرف مي‌زند. از اينكه همه بايد «زامبي» شوند و توضيحش از «زامبي»شدن، غيرقابل پيش‌بيني ‌بودن است. وحشي بودن. بي‌رحم بودن.

طرح كاستور سوتو براي يك تلويزيون در جهان پيش‌رو چنين چيزي است: «كي؟» را بايد دور ريخت. بيننده نبايد بداند فلان سريال يا فلان بخش خبري چه زماني پخش خواهد شد، چون با رسانه‌هاي آنلاين ديگر «كي؟» معنا ندارد. همه‌ چيز هميشه در دسترس است. مي‌توان ستاره محبوب يك مجموعه را اسلحه‌ به دست فرستاد توي استوديوي برنامه آشپزي و آشپز را گروگان گرفت و پليس يك مجموعه ديگر شبكه را فرستاد كه گروگان را نجات دهد (اينجا يكي مي‌پرسد يعني واقعا به بازيگرمان شليك كنيم و كاستر مي‌گويد بازيگراني هستند كه حاضرند پول بيشتر بگيرند و تير بخورند) و اينها قطع شود به بخش خبري شبكه خودمان كه جزييات اين گروگانگيري در يك شبكه تلويزيوني را پوشش مي‌دهد. خودمان خبر مي‌سازيم و خودمان اختصاصي پخشش مي‌كنيم و هيچ‌كس هم به گرد پاي‌مان نمي‌رسد، چون اين چيزي است كه اختصاصي براي خودمان است.

در «اپيزودها» كاستور را بلافاصله به جرم «ديوانه‌گي» از شبكه اخراج مي‌كنند، اما به نظر مي‌رسد چشم‌انداز جهان مدرن رسانه، يك چنين چيزي باشد. رسانه‌ها در رقابت با هم، سياستمداران و اقتصاددانان در مبارزه با هم، هر كدام به بهانه شفاف‌سازي بيشتر، مردم را در جريان چيزهايي قرار مي‌دهند كه اصلا قرار نيست جايي در زندگي روزمره داشته باشد. حس مي‌كنم يك‌جوري آدم‌هاي فعال در حوزه‌هاي تخصصي دارند به بهانه حق دانستن مردم، از زير بار مسووليت‌هاي خودشان شانه خالي مي‌كنند. چيزهايي كه قرار بوده آنها بابت انجامش دستمزد و موقعيت اجتماعي بهتر بگيرند و در عوض آرامش حاصل از كارشان نصيب مردم عادي شود. امروز چنين نيست. فردا قطعا چنين نخواهد بود. جاي مفاهيم اوليه به كلي با هم عوض شده است.

آينده‌اي كه بعد از سال ۲۰۰۰ تصور مي‌شد به زمان حال رسيده و تصويرهاي آخرالزماني، تصويرهاي جهان آينده، جز در بخش تكنولوژيك و تكنولوژي‌هاي «تاچ» تقريبا شباهتي با آن آينده ندارد. هنوز كامپيوترها نسل بشر را منقرض نكرده‌اند و از تاكسي‌هاي پرنده هم خبري نيست. نگراني از رسيدن آينده به حال، جور ديگري دارد خودش را به رخ مي‌كشد. در فيلم «او»ي اسپايك جونز، مردم عاشق سيستم‌عامل‌هاي هوشمند كامپيوترهاي خودشان مي‌شوند، و خيلي زود، اين سيستم‌عامل‌هاي هوشمند كه از انسان مقابل‌شان رفتار انساني را ياد مي‌گيرند، تاب انسان بودن و درگير روابط پيچيده عاطفي ‌شدن را نمي‌آورند. سيستم‌عامل‌ها دسته‌جمعي پي يك زندگي بهتر انسان را ترك مي‌كنند تا آدم‌ها باز با خودشان و پيچيدگي‌هاي روابط‌شان تنها بمانند. مي‌بينيد؟ نگراني‌ها شكل ديگري پيدا كرده. رنگ ديگري. ديگر نمي‌ترسيم كه ربات‌ها به شيوه «نابودگر»هاي جيمز كامرون، ارتش بسازند و به مقابله با انسان‌ها برخيزند. ترس‌ها دروني‌تر شده، چون آن تصوير آينده، به حال رسيده و واضح‌تر پيش چشم‌مان است. اينكه در يك دورهمي چهارنفره جوانانه ميان دو زوج حتي، ساعتي بعد از گپ‌هاي معمول، سر هر كسي در وسيله ارتباطي خودش با جهان مجازي ده‌ها برابر بزرگ‌تر از اين اجتماع چهار نفره است و معاشرت‌هاي مجازي پيوسته‌اش را به دورهمي لحظه‌اي‌اش ترجيح مي‌دهد. حالا رسانه‌هاي سنتي بايد براي جذب اين مخاطبي كه حتي حاضر نيست از جهاني كه خودش توليدكننده آن است به نفع نزديك‌ترين دوستانش چشم‌پوشي كند، چه كنند؟ چطور مي‌شود مخاطب را دوباره به جايگاه مخاطب بازگرداند و همواره يك پله از او جلوتر بود؟

به ‌نظر مي‌رسد جواب سوال‌هاي بالا، چيزي شبيه هماني باشد كه كاستر سودو مي‌گويد و بابتش به جرم ديوانه‌گي اخراج مي‌شود. «ريليتي‌شو»ها كه جهان رسانه را قبضه كرده‌اند و شبكه‌هاي اجتماعي و برنامه‌هاي اينتراكتيو كه مخاطب را به توليدكننده تبديل كرده‌اند، پيش‌درآمد چنين جهاني هستند. بايد ديد رسانه‌ها و محتواسازان براي جذب مخاطب بيشتر تا كجا پيش خواهند رفت. هرچه هست، جهان تازه، چيز ترسناكي شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون