«دوبوار» فراتر از جنس اول و دوم
روژين مازوجي
انديشه سيمون دوبوار با تار و پود معناي آزادي بافته شده و طرحي رهاييبخش در انداخته است. از نظر دوبوار اضطرابي كه در انسان در دوران پختگي پديد ميآيد ناشي از اولين موقعيتي است كه او با آزادي و انتخاب مواجه ميشود. اما هر قدر اولين تجربه آزادي لذتبخش باشد با سردرگمي نيز آميخته شده كه ناشي از مواجهه با جهاني است كه ديگر حاضر و آماده و توي دستي نيست و اين خودِ فرد است كه زين پس بايد عنان به دست گيرد و معناي خود و زندگياش را بسازد. او در كتاب اخلاقيات مبهم به انتقاداتي كه سنت اگزيستنسياليسم را تهي از معنا و جهان را جمله بر هيچ ميدانند، پاسخ ميدهد و تحليل ميكند كه ابهام در معنا، فقدان معنا نيست بلكه مراد اين است كه معناي از پيش معين شده قابل كشفي وجود ندارد و در مقابل، معنا ساخته ميشود و ما بسان بازيگراني معنا را از درون متن و موقعيت خود آشكار ميكنيم. از نظر او، ما نيز به سهم خود در مقابل جهان مسووليم. تحليل او در كتاب جنس دوم بنا به ادعاي برخي پژوهشگران معاصر تحليلي پديدارشناسانه نسبت به موقعيت زن است . در نگاه دوبوار ديگري هم مانع است و هم رهاييبخش، ديگري از اين جهت مانع ايجاد ميكند كه به معاني از پيش معين شده معتقد است و فرديت من را در چارچوبهاي از پيش داده شده فهم ميكند، اما همين ديگري ميتواند رهاييبخشِ من باشد . از نظر دوبوار زن در جامعه پدرسالارانه از پذيرش آزادي و مسووليت همراه با آن سر باز ميزند چراكه تصميم ميگيرد در معناي ساخته شده ديگري باشد. از نظر دوبوار، زنها در جوامع مردسالارانه انتخابي عليه خود ميكنند و آن انتخاب به نظر تنها گزينه آنهاست. دوبوار انتخاب كرد كه نه از جنس اول يا دوم كه از جنس انسانيت باشد.