• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4291 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۴ بهمن

جهت سياسي‌كاري را عوض كنيد

نازنين متين‌نيا

من آدم پرمعاشرتي هستم. دوستان زيادي هم دارم. اصلا شوخي هميشگي همكارها و آشناها هم با من، كافه رفتن‌هاي هميشگي‌ام است؛ كافه‌هايي كه معمولا شلوغ است و پراز جوان‌ها و آدم‌هايي همسن و سال خودم. در دايره دوستانم، در محدوده معاشرت‌هايم در محل كار و كافه‌نشيني كه بخشي از زندگيم شده، يك چيز هميشه مشترك است؛ آدم‌ها از رابطه‌هاي خود نالانند. در اين ناله‌ها و غرها و غم‌ها، فرقي نمي‌كند كه طرف مقابلم چه جنسيتي دارد، كجا درس خوانده و چه مدركي دارد و درآمدش چقدر است. همه در يك ‌چيز مشترك هستند:«عدم درك طرف مقابل خود». اين‌جور است كه با بالا رفتن سن، تعداد آدم‌هايي كه متاركه كردند در اطراف من بيشتر مي‌شود. دوستان مجردم كه مي‌خواهند هيچ‌وقت ازدواج نكنند و براي هميشه تنها بمانند هم همين ‌طور. اصلا در همين جمع‌ها حرف زدن درباره ازدواج يا بچه‌دار شدن، بحث عجيبي است. در اين جمع‌ها آنهايي كه متاركه كردند يا ازدواج كردند معمولا به مجردها مي‌گويند:«حالا چه كاري است و... خودت را در دردسر نينداز». رضايت از داشتن يك همراه در كمتر زوجي در اطرافم ديده مي‌شود. قبل‌ترها فكر مي‌كردم كه اين اتفاق نتيجه ماندن در يك گروه و قشر خاص از جامعه است و بايد بروم سراغ قشرهاي مختلف و بي‌خود و بي‌جهت آدم‌ها را قضاوت نكنم. اما واقعيت اين است كه حالا ديگر مطمئنم اگر در يك اتوبوس باشم با قشرهاي مختلفي از جامعه، اگر بحث به ازدواج برسد، اكثريت آدم‌ها همين نظرهاي دوستان و آشنايانم را دارند و آن تعداد اندك راضي از ازدواج و تشكيل خانواده هم از ترس محكوميت به خوش‌باوري يا ناآگاهي و برچسب‌هايي از اين دست صدايشان درنمي‌آيد. براساس مشاهدات اگر حرف نزنم و بخواهم از آمار بگويم هم خب، شاهد مثالم همان آماري است كه سال 92 مي‌گفت 11 ميليون مجرد ايراني، تصميم گرفتند براي هميشه مجرد بمانند. آماري كه عدد و رقمش براي 5 سال پيش است و اگر افزايش سن جمعيت و البته فشارهاي اقتصادي اين روزها را به آن اضافه كنيم، قاعدتا با رقمي بيشتر از 11 ميليون نفر مواجه مي‌شويم. واقعيت اين است كه تشكيل خانواده، نگه‌داري خانواده، تعهد داشتن به پيوندي مانند ازدواج و صدالبته بچه‌دار شدن، اين روزها تبديل به «ترس» بزرگ اكثريت‌ جوان‌هاي ايراني شده. در بهترين شرايط و زماني كه يك ‌نفر مي‌پذيرد كه ازدواج كند و پاي مسووليت‌هاي آن‌ هم بايستد، مسائلي مثل فشارهاي اقتصادي و سرنوشت آينده خود و خانواده‌اش در كشوري كه ثبات اقتصادي و اجتماعي ندارد، سراغش مي‌آيد و اين محاسبات، آدم‌هاي زيادي را از هر تصميمي براي تعهد و مسووليت اضافه پشيمان مي‌كند. در واقع آدمي كه هنوز تكليف خودش مشخص نيست، آدمي كه از صبح تا شب براي حقوقي زير خط فقر كار مي‌كند، آدمي كه هنوز نمي‌تواند از عهده اجاره يك خانه بربيايد و نمي‌داند اين شغلي كه دارد، فردا صبح هم هست يا نه و... چطور مي‌تواند خود را براي بار مسووليت‌هايي بزرگ‌تر آماده كند؟ نمي‌تواند. مسووليت اين نتوانستن هم بخشي‌اش از ناتواني‌هاي فردي مي‌آيد اما، مسووليت بخش بزرگ‌تر به گردن شرايط اجتماعي و اقتصادي است كه هر چقدر هم مسوولان در مقابلش لبخند بزنند و بخواهند با حرف سختي آن را كمتر كنند، باز هم واقعيت زندگي امروز است. حالا اينها را بگذاريد مقابل آماري كه مي‌گويد، جامعه ايراني فعلا در موقعيت پنجره باز اجتماعي است. يعني چه؟ يعني بيشترين سهم سني جامعه ايراني از آن جواناني است كه بين 25 تا 40 سال سن دارند و در واقع نيروي بالفعل اجتماعي به حساب مي‌آيند. البته در تعريف جامعه‌شناسي اين نيرو بالفعل است و اگر بخواهيم واقعيت را نگاه كنيم مي‌توانيم بگوييم اكثريت اين جامعه جوان همچنان بالقوه باقي مانده‌اند و مشغول پركردن آمار بيشترين نرخ فارغ‌التحصيلي بيكار، بيشترين سهم اختلالات و آسيب‌هاي اجتماعي ناشي از فقر و فشار اقتصادي و... هستند. در چنين شرايطي بهترين پيش‌بيني براي جامعه ايراني و آينده‌اش، جامعه‌اي ميانسال، افسرده و نااميد و ناراحت از عمر رفته است. يعني تا 30 سال ديگر، من و اكثر همسن و سالانم، احتمالا تبديل به پيرزن و پيرمردهاي غرغرويي شده‌ايم كه دوران جواني را در فشارهاي مختلف گذرانديم و در ميانسالي با عمري كه به نظرمان از كف رفته، حساب روزهاي مانده را مي‌كنيم. اين ‌طوري است كه جامعه ايراني نه‌تنها پير مي‌شود كه حتي به دليل كاهش نسبت زاد و ولد در اين روزها، كه آن‌هم آمارش اعلام شده و هشدارش داده شده، نيروي جوان و كارراه بينداز هم ندارد. حالا چرا اينها را مي‌گويم؟! اين روزها كليپي دست به دست مي‌شود از طرفداران ازدواج كودكان. اين كليپ كه مخالفان بسياري هم در شبكه‌هاي مجازي دارد، به نماينده‌هاي مجلس توهين مي‌كند و اگر به ساختارش نگاه كنيد، كاملا مشخص است كه دستوري و براساس هدف‌گذاري‌هاي سياسي اين‌ روزها ساخته شده. دل‌نگراني اصلي هم از همين‌ جا مي‌آيد. از اينجا كه مساله ازدواج، مساله سياسي نيست. اما منافع سياسي، حتي به اين موضوع هم ورود پيدا كرده‌اند و با سياسي‌بازي، فقط مي‌خواهند يك برگه به نفع خود در ميدان سياست بيندازند. براي همين اينها را نوشتم تا بگويم، حالا كه همه‌چيز زندگي‌ اين روزهاي ما انقدر آغشته به سياست شده، حداقل به جاي نگراني براي كودكاني كه فكر مي‌كنند به «حداقل بلوغ» رسيده‌اند، كمي هم نگران نسل جوان و بالغ ايراني باشيد و يك‌بار براي هميشه دعواهاي سياسي را در راستاي حل يك مشكل بزرگ اجتماعي راه بيندازيد. شايد اين سياسي‌كاري‌ها و رقابت‌هاي جناحي، بالاخره در يك مورد باني امر خير شد، جامعه‌اي را نجات داد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون