• 1404 جمعه 19 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4324 -
  • 1397 پنج‌شنبه 16 اسفند

در جست‌وجوي زمان از دست رفته

صالح تسبيحي

در تمام چهل سال عمرِ «ورمير» نقاش، سي و چند تابلوي كم نام و نشان اما دقيق و پر جزييات به عالم هنر اضافه شد ولي نقاش در دورانِ زندگاني كوتاه خودش قدر نديد و هنرمند هلندي بي‌حاشيه و نام چنداني زيست و درگذشت. بعد از صدها سال زماني فرا رسيد كه هنر از قيد و بندهاي صنعتي‌گري قرون وسطايي آزاد شده بود و هنرمندان مهجور بسياري دوباره مورد توجه قرار گرفتند و آثارشان بازخواني شد. تا به حال چندبار اين قصه را شنيده‌اي؟ داستان هنرمندي كه شهرتش نه به كار خودش آمد نه خاندانش فايده‌اي بردند.... «ورمير» در شهري خلوت و كم‌حاشيه، اما (مانند تمام اروپاييان هم‌عصر خود) در متنِ كشاكشِ پروتستان‌ها و كاتوليك‌ها زيست. اروپاي دورانِ «ورمير» از نظرگاهِ دين، قاره‌اي يكپارچه نبود. اختلافات مذهبي بيداد مي‌كرد. چند مرز آن طرف‌تر «كالون» مباني كاتوليكي را به چالش مي‌كشيد. در تمام اين سال‌ها «ورميرِ» جوان در خانه مادرِ همسرش زندگاني مي‌كرد و كنجي را گرفته بود و آرام‌آرام چون مرتاضي شرقي قلم بر بوم مي‌كشيد. وقتي درگذشت، خانواده پرجمعيتش با هجوم طلبكاراني مواجه شدند كه مدعي بودند نقاش جوانمرگ براي گذرانِ زندگي از آنها پول قرض مي‌كرده. حتما بايد سال‌ها بگذرد، حتما بايد هنرمندانِ ستايشگر كليسا و راويانِ انجيل به تاريخ بپيوندند تا قصه‌هاي مردم عادي براي اهل جهان جالب شود. همين است كه تاريخ قرون گذشته ردپايي گنگ و نامفهوم از مردم عادي كوچه و خيابان دارد و هر آنچه نوشته‌اند، فاتحان نوشته‌اند و هرچه كشيده‌اند، تمثال پيروزان است. اما ورمير در تمام سي، چهل تابلويي كه خلق كرد، به تماشاي واقعيت پيراموني اطراف خود نشست و آنچه كشيد آن چيزي بود كه مي‌ديد: كلفت‌هاي پاكيزه در آشپزخانه، دختران ساده پوشِ بي‌آلايش و مردم عادي؛ در حال زندگي. آن سال‌ها هنوز كمتر كسي اين جور نگاه را مي‌پسنديد و شهرتش به همان شهر و باغ محدود ماند. «مارسل پروست» تابلوي «منظره دلفت» او را ستود و «بهترين نقاشي جهان» ناميد. براي پروست اين تشبيهات كافي نبود و دست آخر شخصيت مهمي از اشخاص پيچيده «در جست‌وجوي زمان از دست رفته» را دم مرگ پاي تابلوي محبوب خود فرستاد. شخصيت محتضر در نقاشي «ورمير» ديواري زرد و مهجور يافت و در تماشاي اين ديواره آنچنان منقلب شد كه چشمش سياهي رفت و به زمين افتاد و درگذشت. غرقه بودن در هنر تا واپسين دمِ جان، درس بزرگي است كه پروست از ورمير آموخت و به تمام ما آموزاند. «منظره دلفت» يكي از مهم‌ترين نقاشي‌هاي تاريخ است. اما نظام مهندسي دقيق و بازنمايي آرام بناها، نشانه‌هاي ايستايي شهر و جامعه «دلفت» قرن هفدهم، ابرهاي بلند آسمان و تركيب‌بندي بي‌نقص نقاشي «ورمير» مهم‌ترين شاخصه‌هاي اين تابلو نيستند. «پروست» درست مي‌گفت. آنچه اين تابلو را ممتاز مي‌كند گنجاندن رنجِ تلخكامانه آرامي ا‌ست كه هنرمند از زندگاني خود مي‌بُرد. كشف «سبكي تحمل‌ناپذير وجود» است كه «ورمير» در ريز نقاط نقاشي گنجانده و حالا در پسِ پشت سال‌ها كاملا خواناست. «ورمير» با كلماتي از رنگ و نور داستاني بلند گفته است؛ داستاني بي‌كلمه اما همه فهم، همه خوان و توانا‌تر از ادبيات و جلوتر از «در جست‌وجوي زمان از دست رفته»، گويا به زباني جهاني.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون