تاملي در «من يك سپاهيام»
محمد ذاكري
پس از اقدام غيرقانوني ترامپ در اعلام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عنوان يك سازمان تروريستي دو اقدام نمادين يكي در فضاي مجازي و ديگري در فضاي حقيقي بيش از همه جلبتوجه كرد؛ در فضاي حقيقي حضور نمايندگان مجلس با همه گرايشهاي سياسي با لباس سبز پاسداري در جلسه علني و در فضاي مجازي هم داغ شدن هشتگ من يك سپاهي هستم. اما نكته جالبتر واكنشهاي همزمان گروههاي مختلف به اين دو اتفاق بود كه به طور مشخص در فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي بروز و ظهور بيشتري داشت. واكنشها به اين اقدامات حاكي از سه تعبير متفاوت بود؛ وحدت، نفاق، چاپلوسي. بيشتر كاربران (حداقل تا آنجا كه من ديدم) تعبير اولي را از اين اقدام داشتند و ...
آن را نمايشي از وحدت و حمايت از سپاه در برابر شوي تبليغاتي ترامپ ميدانستند. بعضي از اين كاربران ضمن اشاره به نقدهايي كه به حضور و رفتار سپاه در عرصههاي اقتصادي و سياسي داشتند در عين حال حمايت از سپاه را دربرابر هجمه ترامپ ضروري دانسته و به اين كمپين ملحق شدند.
گروه دوم كساني بودند كه خود را طرفدار دوآتشه سپاه و انقلاب ميدانستند و معتقد بودند پيوستن برخي افراد به اين كمپين و به ويژه حضور نمايندگان اصلاحطلب مجلس با لباس سبز پاسداري مصداق مطلق خط تزوير و نفاق است. از جمله در يكي از اين پستها زير عكس نمايندگان مجلس نوشته شده بود: «عكس با لباس سپاه مياندازند، عكس سپاه عمل ميكنند.» و در پينوشت هم به آياتي از سوره منافقون استناد شده بود. اين گروه از كاربران كه به نظر ميرسيد پستها از منابعي به صورت سازمان يافته برايشان تهيه و ارسال ميشد بر اين باور بودند كه مطلقا صاحب حق هستند و هرگونه نقدي به عملكرد ايشان يا عملكرد سپاه مصداق دشمني با آن است و حالا كه اين دشمن از در حمايت از سپاه در برابر ترامپ برآمده است پس حتما از باب نفاق است و لابد خط توطئهاي پشت آن است كه از سوي دشمن طراحي شده است.
گروه سوم بعضا شامل كاربران خارج از ايران، مخالفين جمهوري اسلامي و طرفداران انديشههاي براندازانه بود كه كاربران و چهرههاي سياسي پيوسته به اين كمپين را با عباراتي همچون چاپلوس، پاچهخوار، تروريست و... نواخته بودند و اين اقدامات را در جهت پاكسازي يا بهينهسازي پروندههاي شخصي و تلاش براي جلب نظر شوراي نگهبان و ديگر مراجع استعلام، براي فرصتهاي استخدامي و انتخاباتي بعدي دانسته بودند. در اين ميانه، اينكه انگيزه هر فردي از اين رفتار در فضاي مجازي يا حقيقي يا رسانهاي چيست و با چه هدفي به اين كمپين پيوسته بر ما پوشيده است (حالا اگر برخي قدرت نيتخواني و غيبگويي دارند امري متفاوت است)، اما فراتر از انگيزه شخصي، اين اثر تبليغاتي و بازتاب رسانهاي اين اقدامات است. پاسخي كه از دولت و به خصوص مردم ايران در واكنش به اين اقدام ابراز ميشود از نيت پاسخدهنده و حتي نيت ترامپ و اعوان و انصارش مهمتر است.
اينكه ما معتقد باشيم سپاه كاركردي خارج از وظايف ذاتياش در حوزه سياست و اقتصاد و فرهنگ دارد يا عينا در چارچوب رسالت وجودياش كار ميكند بحثي داخلي است. اما طبيعي است در برابر چنين رفتار غيرمنطقي از سوي ترامپ همه بايستيم و از سپاه حمايت كنيم. سپاهي كه بدنه آن را دوستان و اقوام و همسايگان خود ما شكل ميدهند و خدمات آن در جنگ و خدمترساني به محرومين و آسيبديدگان بلاياي طبيعي بر كسي پوشيده نيست. اين دقيقا همان چيزي است كه بايد يكصدا از ايران به دنيا مخابره شود تا كسي به اختلاف نظرهاي ما دل خوش نكند. گرچه ظاهرا برخي در داخل و خارج از كشور روي اين اختلاف نظرها و عميقتر كردن اين شكاف توسط ترامپ و ايادي منطقهاي وي براي دستيابي به مطامعشان بيشتر حساب كردهاند.