محيط زيست پدر و مادر نميخواهد
رضا گلجاني
استراژي سنتي در حفاظت از حيات وحش ايران همواره به اين شكل تعريف شده كه يك بار رواني روي دوش جامعه بيندازد. در اين شيوه اعلام ميشود همه گونهها و همه زيستگاهها در پرتگاه انقراض و نابودي هستند. در چنين شرايطي توجيه مناسب از سوي علاقهمندان محيط زيست براي مخالفت با هرگونه توسعهاي وجود داشته و نياز به تحقيق و پژوهش در مورد آستانه تحمل زيستگاهها از بين ميرود. اين روش گرچه ممكن است در كوتاهمدت هرگونه دستاندازي به طبيعت را خنثي كند اما در درازمدت تبعات منفي به دنبال دارد؛ از جمله خسارتهاي اين استراتژي ميتوان موارد زير را برشمرد:
1- سازمان محيط زيست نيازي به ارتقاي سطح علمي خود نميبيند چون بينش محيط زيستي يعني مخالفت با هر توسعهاي كه ممكن است اثر منفي بر محيط زيست داشته باشد. در حالي كه آنچه نياز به به روز شدن دارد علم ايجاد و تعريف تعادلهاي جديد در طبيعت براي برقراري توازن بين طبيعت و انسان است كه موضوع اصلي علوم منابع طبيعي است.
2- جايگزين شدن احساس و نظر فردي به جاي تحقيق و پژوهش. وقتي بنا تنها بر مخالفت يا موافقت باشد ديگر دانشگاه و پژوهش لازم نخواهند بود بلكه سلبريتي- كارشناسها و پدر و مادرهاي بخشهاي مختلف محيط زيست ايجاد شده و آنها هستند كه تصميم ميگيرند چه چيزي خوب است و چه چيزي بد.
3- عدم اطمينان دولت به تصميمات محيط زيست. وقتي نقش پژوهش كمرنگ و احساس و نظر فردي جايگزين شد دولت كمتر به محيط زيست اعتماد ميكند چرا كه اربابان توسعه داراي طرحهاي داراي پشتوانه مطالعاتي هستند كه هدفشان افزايش رفاه جامعه است؛ حال آنكه هدف محيط زيست توقف توسعه و كاهش رفاه جامعه براساس اين استراتژي است: همهچيز در حال نابودي است و هر توسعهاي ميتواند يك تير خلاص باشد!
براي كاهش اين تبعات منفي است كه جامعه محيط زيست ايران بايد تلاش كند به جاي برخوردهاي احساسي و تاكيد بر «در خطر انقراض» بودن گونههاي گياهي و جانوري، با پشتوانه علمي تلاش كند طرحهاي توسعهاي را براساس مفاهيم توسعه پايدار، تعريف و اجراي توازنهاي جديد پايدار بين انسان و طبيعت، ارزيابي كند.