يك بستر و دو رويا (۳)
عباس عبدي
ولي شايد بدترين اشتباه آقاي نجفي در مرحله سوم رخ داد. هر چند اين اشتباه ادامه منطقي دو اشتباه قبلي است. آقاي نجفي پس از آغاز زندگي جديد و حذف از شهرداري، تصميم گرفت هزينههاي اين وضع را بپردازد. قطع ارتباط نسبي با دوستانش و احتمالا كاهش روابط خانوادگي، به اين معني است كه نوعي حصر اجتماعي را بر خود تحميل كرد. همچنين با انتشار تصاويري كه براي كسي در سطح ايشان خلاف انتظار بود، هر چند در جامعه عادي است، اين فاصلهگذاري اجتماعي را آگاهانه افزايش داد، ولي به نظر ميرسد كه اعتماد به نفس و غرور زياد موجب شد كه مشكل را با كسان ديگر در ميان نگذارد يا مانع كمك ديگران شود. بهويژه اينكه خيلي تحقيرآميز بود كه با فاصله چند ماه پس از چنين ازدواجي بخواهد نسبت به انتخاب انجام شده در اين حد پشيمان شود، به همين دليل شايد اولين راه او خودكشي بود. بيان مشكلات با ديگران هم سخت مينمود زيرا در اين صورت احتمالا اولين جملهاي كه از دوستانش ميشنيد اين بود كه، نگفتيم؟! اين چه كاري بود كردي؟ بنابراين سرزنش اولين پاسخي بود كه ميگرفت و از آن بدتر اينكه مساله به سرعت منتشر ميشد و اين شكست بزرگي بود، بنابراين بايد مساله را به شيوه فردي و شخصي حل ميكرد، ولي مساله احتمالا از اينجا آغاز ميشود كه خانم استاد متوجه اين مشكل و بنبست آقاي نجفي ميشود و فشارها را بر او افزايش ميدهد و هيچ راهي را براي حل مشكل نميپذيرد و او هم مثل همه ما احتمال اقدامي چون قتل را نميدهد و از همه بدتر اينكه او هميشه آماده مصاحبه هم هست و براي يك چهره سياسي شناخته شده چه چيزي بدتر از اينكه مطالب راست و دروغي به عنوان امور شخصي و زندگي خصوصي او از جانب همسرش رسانهاي شود و هر روز نيز با اين مشكل مواجه بايد باشد، بدون اينكه بتواند با او همكلام شود يا مقابله كند. نجفي هر چه جلوتر ميرود انزوا و حصر اجتماعياش بيشتر ميشود. مشكلات نيز افزونتر ميشود و راهحلهاي شخصي به نتيجه نميرسد. فشاري كه فرد در اين مرحله تحمل ميكند بسيار زياد است. او كه 4 دهه در بالاترين سطوح اداري و سياسي بوده و هميشه از جانب همكاران و جامعه محترم شمرده ميشود، به يكباره تحت فشار يك خانم كه ميتوانست جاي كوچكترين فرزند احتمالي او باشد، قرار ميگيرد و اتفاقي كه نبايد بيفتد رخ ميدهد. به نظر من با توجه به مقدمات طي شده، قتل اقدام غيرمنتظرهاي براي نتيجه اين فرآيند نبود بلكه اشتباهات قبلي غيرمنتظرهتر بود.
نحوه رفتار خونسردانه آقاي نجفي هنگام حضور در اداره آگاهي يا مصاحبهها دقيقا بازتاب...
رها شدن از اين فشار فراوان است و نيز انعكاسي از آن اعتماد به نفس و غروري كه داشته است و البته من نميدانم اين وضع و اعتماد به نفس تا كي ميتواند ادامه پيدا كند؟ برخلاف آنچه گفته ميشود كه دوستانش ايشان را ترك كردند، تا آنجا كه من اطلاع دارم (نه لزوما تعداد زياد بلكه چند نفر كافي است) براي كمك به وي آمادگي داشتهاند و كارهايي را هم كرده بودند ولي به نتيجه نرسيد يا پيش از نتيجهبخش شدن آن كارها، اين اتفاق رخ داده است.
درباره رفتار آقاي نجفي نكته مهم ديگري هم وجود داشت كه در بروز اين مساله از ابتدا تاثير داشت. او به كلي از اصلاح امور نااميد بود و تصميم قطعي داشت و اعلام هم ميكرد كه ديگر در هيچ فعاليت رسمي و در سطح بالا وارد نميشود هر چند فشار بيروني براي پذيرش مسووليت از جانب او وجود داشت. با اين حال معلوم نيست كه چرا ابتدا پذيرفت به عنوان وزير آموزش و پرورش معرفي شود، سپس شهردار تهران شد؟ حدود 6 ماه پيش نقل قولي از آقاي نجفي شنيدم كه از همان زمان حكايتكننده وضعيت بحراني اين ازدواج بود. كمابيش بسياري ميدانستند كه از آن مرد به نسبت شوخطبع و خندهرو و زيرك و مدير، ديگر جسمي بيش باقي نمانده است و اگر او را ميتوان در ظاهر سرزنده ديد محصول غروري است كه نميخواهد شكسته ديده شود. تحمل همسري كه همه حيثيت سياسياش را به پاي او ريخته به پدر و مادرش توهين كند (مطابق آنچه مدعي شده و فرض ميكنيم كه درست است)، بسيار سخت و غيرقابل تصور است. اينكه كار او با همسرش به زد و خورد بكشد و يكديگر را كتك بزنند، براي ما غيرقابل فهم و تصور است! با اين تحليل از ماجرا، حس ميكنم اكنون كه به ماجرا نگاه ميكنيم، اتفاق رخ داده دور از انتظار نخواهد بود. در اين ميان اظهارات آقاي نجفي درباره ارتباط همسرش با افراد امنيتي نيز مهم است و بايد منتظر بود تا ايشان مستنداتش را بيان كند، ولي يك احتمال را نيز نبايد ناديده گرفت و آن بدبيني كامل آقاي نجفي به همسرش بود كه درست يا نادرست بر اثر رفتار و گفتارهاي او به وجود آمده بود و تفسير و تحليل رفتارهاي همسرش در پرتو اين نگرش صورت ميگرفته است. البته اين فقط يك احتمال است. در مجموع ميتوان گفت كه اين دو نفر با دو روياي متفاوت وارد اين بستر شدند؛ دو رويايي كه هيچكدام تعبير نشد و بسيار زودگذر بود و بدون آزمونهاي قبلي شكل گرفت و سطوح تجربي، فكري و فرهنگي دوطرف نيز به كلي مغاير با يكديگر بود.