ميثم سليماني
بيش از 40 سال است كه از تنش بين ايران و امريكا ميگذرد. اما به نظر ميرسد در حال حاضر هيچ چشماندازي براي پايان اين تنش نيست. با توجه به سياستي كه دولت امريكا براي خروج از برجام اتخاذ و تحريمهاي ظالمانهاي كه عليه جمهوري اسلامي ايران وضع كرد عملا تمام راههاي هر گونه كاهش تنش ميان طرفين بسته شده است. شايد هنگامي كه دونالد ترامپ به عنوان رييسجمهور امريكا وارد كاخ سفيد شد و شعار اول امريكا را بيان ميكرد هيچ كس گمان نميكرد تا اين حد سياست خارجي خود را معطوف روي بحث ايران كند. حالا امريكاييها از يك طرف پيشنهاد مذاكره ميدهند و از سوي ديگر تحريمها را سختتر ميكنند. هيچكس نميداند دقيقا امريكاييها به دنبال چه چيزي هستند. از همين رو بررسي سياست خارجي امريكا از ديد داخلي اين كشور از اهميت ويژهاي برخوردار است. نادر انتصار، استاد ممتاز علوم سياسي دانشگاه آلاباماي جنوبي در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد، ترامپ هر چند گفتوگو ميخواهد اما علاقهمند است طرف مقابل در هر گفتوگويي در ضعف كامل قرار داشته باشد. حال اين موضوع ميخواهد در معاملات املاك باشد يا يك معامله سياسي؛ مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
آيا دونالد ترامپ به عنوان رييسجمهور ايالات متحده به دنبال يك مذاكره واقعي با ايران است يا اينكه روابط ايران و امريكا به سمت يك درگيري جدي پيش برود؟
با توجه به رفتارهايي كه دونالد ترامپ به عنوان رييسجمهور ايالات متحده طي دو سال گذشته با كشورهاي دوست و غيردوست صورت داده تنها نتيجهاي كه ميتوان گرفت اين است كه هيچ الگوي مشخصي در ارتباط با كشورها وجود ندارد و هدف آن را نيز بايد متوجه شد. هدف ترامپ ممكن است هر 10 دقيقه يك بار تغيير كند. اما به طور كلي ميدانيم كه آقاي ترامپ فردي است كه دنبال جنگ نيست زيرا هنگامي كه جنگ آغاز شود، منافع مالي چنداني براي امريكاييها نخواهد داشت و حتي در درازمدت ممكن است دولت متضرر نيز بشود. هدف ترامپ اين است كه پولسازي كند ولي اطرافيان و افرادي كه در كابينه دونالد ترامپ در كاخ سفيد حضور دارند از جمله مايك پمپئو، وزيرخارجه و جان بولتن، مشاور امنيت ملي دولت امريكا و بسياري ديگر در داخل اين ساختار، هدفهاي ديگري دارند. برخي از آنها هدفهايي دارند كه در يك دوره درازمدت دنبال آن بودند. آنها اهداف خود را در دورهاي كه خارج از دولت حضور داشتند، دنبال ميكردند و اكنون نيز كه وارد دولت شدهاند با جديت بيشتري اهداف خود را دنبال ميكنند. بنابراين تنها نميتوان به صحبتهاي دونالد ترامپ اكتفا كرد بلكه بايد به چارچوب و بدنه دولت امريكا نيز توجه داشته باشيم.
اگر بخواهيم به شخص ترامپ بپردازيم آيا ايشان علاقهمند هستند كه همين شرايط گرگ و ميش روابط با ايران حفظ شود و با ايجاد فضاي رعب و وحشت، سلاحهاي خود را به فروش برساند؟
يكي از هدفهاي اصلي آقاي ترامپ همين موضوع است. او از زماني كه روي كار آمده، تلاش كرده همين سياست را دنبال كند. او تنها به اين موضوع فكر ميكند كه چگونه ميتواند تسليحات بيشتري را به فروش برساند و براي ايالات متحده پولساز باشد و اين سياست را نيز دنبال كرده است. نمايان كردن ايران به عنوان يك تهديد مهم و حياتي در خاورميانه توجيه فروش اسلحه به عربستان را راحتتر ميكند. زيرا اگر تهديدي به اسم ايران نبود، دليلي نداشت امريكا به كشوري مانند عربستان به اين ميزان سلاح بفروشد و اين كشور را تبديل به يك زرادخانه تسليحاتي كند. او به اين وسيله ميتواند اقدامات خود را چه در افكار عمومي و چه در بين نخبگان توجيه كند. او به نحوي بيان ميكند كه بحث فروش اسلحه تنها براي پول نيست بلكه يك خطر امريكا را تهديد ميكند و آن ايران است. شكي در آن نيست كه بدون ايرانهراسي، فروش اسلحه در سطح كنوني به كشورهاي حاشيه خليج فارس به خصوص عربستان سعودي و امارات با مشكل مواجه ميشد.
با توجه به اين سياست ميتوان گفت كه پيشنهاد ترامپ براي مذاكره در اين استراتژي معنا و مفهوم پيدا نميكند؟
از ديد ترامپ گفتوگو به اين معني نيست كه بنشيند و مسائل عمده را حل كند. گفتوگو و فشار براي آقاي ترامپ دو روي يك سكه است. در ايران ما به اين فكر ميكنيم كه اگر ترامپ مايل به گفتوگو است چرا هر روز فشار را بيشتر ميكند. اما ترامپ از اين ديدگاه نگاه نميكند. براي او فشار و گفتوگو دو طرف يك سكه هستند و همزمان ميتواند هم فشار وارد كند و هم پيشنهاد مذاكره دهد. او ميخواهد دست قوي داشته باشد تا بيشترين امتياز را از حريف خود بگيرد. از نظر آقاي ترامپ با افزايش تحريمها و فشارها عليه ايران، دست امريكا در برابر ايران بازتر خواهد بود. هر چند كه صحبت از مذاكره ترامپ تنها يك بلوف سياسي نيست. او قصد مذاكره دارد اما در شرايطي كه ايران در ضعف كامل باشد و امتيازات بيشتري را از ايران دريافت كند.
از يك طرف شاهد تحريمهاي گسترده هستيم، سپاه پاسداران در ليست گروههاي تروريستي قرار ميگيرد و در سوي ديگر قصد دارند، اجازه ندهند ايران نفت خود را صادر كند. دونالد ترامپ دقيقا دنبال چه هدفي است؟
گروه بولتون و پمپئو و تعدادي ديگر در داخل بدنه دولت به دنبال آن هستند كه نظام ايران تغيير كند. حال اين نظام مذهبي يا غيرمذهبي باشد اصلا مهم نيست اما نظام بايد تغيير كند و به بازيگري مانند امارات و عربستان در منطقه تبديل شود و دنبالهروي سياستهاي امريكا باشد نه اينكه براي آنها دردسرساز باشد. اين هدف يك بخش از دولت است. ترامپ هر چند تا حدودي با اين ديد موافق است اما بيشتر قصد دارد، محيطي را ايجاد كند كه منافع بيشتر اقتصادي براي ايالات متحده داشته باشد.
يعني ميتوان گفت كه استراتژي دولت كنوني امريكا، امارات يا عربستانسازي ايران است؟
به نظر من تا حد زيادي بله. هدف آنها اين است كه چيزي شبيه عربستان و امارات در ايران ايجاد كنند. براي امريكا مهم نيست كه در داخل عربستان يا امارات چه ميگذرد و مايل نيست بازيهاي داخلي اين كشورها را مدنظر قرار دهد. فقط روي سياست خارجي آنها تاكيد دارد و تمايل دارد چنين كاري نيز در خصوص ايران انجام دهد.
اگر بخواهيم به بحث تيم امنيت ملي امريكا بپردازيم، آيا اختلاف نظري در بين آنها به خصوص در بحث ايران وجود دارد؟
آنها به لحاظ استراتژي هيچ اختلافي ندارند بلكه اختلاف نظر جدي روي تاكتيكهاست كه در برخي موارد با چالش مواجه ميشوند. اين اختلافات در رسانهها نيز منتشر ميشود كه نشان ميدهد گاهي بولتون با پمپئو با اختلاف نظر مواجه ميشوند اما ما نبايد اين اختلافات تاكتيكي را با اختلافات استراتژيك اشتباه بگيريم. هدف و استراتژي بلندمدت تيم امنيت ملي ترامپ يك هدف منسجم و طولاني است.
يعني فكر ميكنيد، هدف نهايي آنها همان تغيير رژيم است؟
تغيير رژيم به اين معني كه ساختار و افراد تغيير كنند، نيست بلكه آنها قصد دارند نحوه رويكرد ايران در سياست خارجي را تغيير دهند و بيشتر تغيير رفتار مد نظر آنهاست.
براي آنها مهم نيست چه گروهي سر كار باشد؟
فعلا گروه بهخصوصي مد نظر امريكاييها نيست بعضي از آنها هر چند شخص يا گروهي خاص را مد نظر قرار دادهاند اما اين موضوع در جايگاه بعدي قرار دارد. براي آنها مهم آن است هر گروهي كه سر كار ميآيد، دنبالهروي سياست خارجي امريكا باشد يا حداقل مزاحمت براي سياست خارجي امريكا در منطقه ايجاد نكند.
شما عنوان كرديد كه بين پمپئو و بولتون در استراتژي اختلافي نيست اما در تاكتيكها اختلاف نظر وجود دارد. اين اختلاف نظرها در چه زمينهاي است؟
جان بولتون به نسبت مايك پمپئو فرد ايدئولوژيكتري است. پمپئو ميتواند به صورت تاكتيكي نرمشهايي نشان دهد و گروه خاصي را براي آينده رهبري ايران در نظر ندارد. هر چند پيش از آنكه وزيرخارجه شود، تمايلاتي به مجاهدين داشته است اما بولتون از همان دورهاي كه فردي مطرح در سياست خارجي امريكا شد كه به دوره رياستجمهوري بوش بازميگردد همواره از مجاهدين پشتيباني ميكرد و مدعي بود، مجاهدين بهترين گروهي هستند كه ميتوانند در ايران دولت تشكيل دهند هر چند كه پشتوانهاي از سمت ملت ايران براي آنها وجود ندارد. اطميناني كه بولتون به مجاهدين در خصوص دنبالهروي از سياستهاي امريكا دارد از ساير گروههاي اپوزيسيون خارجنشين بيشتر است. اين يكي از جديترين اختلافات تاكتيكي است. بولتون به شكل مرتب روي مجاهدين تاكيد دارد اما براي پمپئو اين موضوع اهميت چنداني ندارد و فقط ميخواهد گروهي باشد كه سياست خارجي امريكا را اجرا كند بدون اينكه دردسر زيادي توليد كند.
در حال حاضر به نظر شما پس از شكستهايي كه بولتون در پروندههاي متعددي مانند كره شمالي و ونزوئلا داشته است آيا جايگاه او نزد ترامپ تنزل پيدا كرده است؟
ممكن است جايگاه بولتون نسبت به گذشته تضعيف شده باشد اما به معني ناديده گرفتن او از سوي ترامپ نيست. اما شايد به ناگاه از خواب بيدار شود و با يك توييت جان بولتون را نيز تغيير دهد. اين كار بسيار عادي است از سوي ترامپ، اما تا حالا دليل قانعكنندهاي نديدم كه نشان دهد ترامپ بر ضد بولتون قدم برميدارد.
گزارشهايي منتشر شد مبني بر مخالفت ترامپ با پيشنهاد جان بولتون براي اعزام 120هزار نيرو به خاورميانه همچنين صحبتهايي از اين دست كه ترامپ عنوان كرده بود كه اگر جلوي او را نميگرفتم تا الان چندين جنگ رخ داده بود، آيا اين را نشانهاي از افزايش اختلافات نميدانيد؟
ترامپ فردي است كه با هيچكس تعارف ندارد. اگر فردي را به عنوان مانع ببيند به راحتي اخراج ميكند و حتي افرادي بزرگتر از بولتون را اخراج كرده است. نمونه آن هم ركس تيلرسون به عنوان وزيرخارجه و جيمز متيس به عنوان وزير دفاع از جمله اين افراد بودند. او به راحتي كاري كرد كه آنها استعفا دهند. اگر ترامپ روزي بولتون را به عنوان يك مانع بزرگ براي پياده كردن سياستهاي خود ببيند قطعا همان روز او را كنار خواهد گذاشت و نرمش نشان نميدهد. هر چند صحبتهاي پراكندهاي مطرح ميشود اما چندان جدي نيست.
طي دو سال گذشته پيش از اخراج هر فرد سيگنالهايي وجود داشت و ابتدا در كاخ سفيد تكذيب ميشد و پس از تكذيب حتي در رسانهها نيز عملا اين اتفاق با قطعيت دنبال ميشد تا در نهايت روز اخراج يا استعفا فرا ميرسيد. آيا فكر نميكنيد اين هم سناريويي مشابه سايرين باشد؟
افرادي كه طي فرآيند عنوان شده، كنار گذاشته شدند، سيگنالهايي ارسال ميكردند تا نشان دهند، مخالف سياستها و رويكردهاي ترامپ هستند. به طور مثال ركس تيلرسون خيلي واضح در جلسهاي از دونالد ترامپ به عنوان فردي احمق ياد كرد. جيمز متيس بارها عنوان كرده بود كه در تلاش است جلوي ورود ترامپ به جنگ را بگيرد. بولتون تاكنون چنين حرفهايي را بيان نكرده است. او نه به صورت عمومي و نه به صورت خصوصي حرفي عليه ترامپ نزده كه به بيرون درز كرده باشد. او هيچوقت جلوي ترامپ موضعگيري نكرده است. اما افرادي مانند تيلرسون و متيس در برابر ترامپ رسما موضع گرفته بودند كه با گذشت زمان شديدتر هم شد اما بولتون هنوز اين كار را نكرده است. بنابراين اكنون نميتوان موقعيت بولتون را با افرادي مانند تيلرسون، متيس و حتي مك مستر كه كاخ سفيد را ترك كردند، مقايسه كرد. اگر روزي شنيديم يا خوانديم كه بولتون در جلسهاي عليه ترامپ انتقاد كرد، بدانيد كه روابط و اختلافات تاكتيكي به شرايط حادي رسيده است اما در حال حاضر چنان نشانهاي نيست.
در حال حاضر وقتي كه جان بولتون در جلسهاي با وزيرخارجه و وزير دفاع به اين جمعبندي ميرسند كه 120 هزار نيرو به خاورميانه اعزام كنند و دونالد ترامپ با آن مخالفت ميكند آيا فكر نميكنيد اين خود شروع يك چالش باشد؟
من فكر نميكنم در اصل ترامپ با اين موضوع مخالفت داشته باشد.
اما ترامپ رسما با اين موضوع مخالفت كرد.
دونالد ترامپ با اصل اعزام نيروهاي امريكايي به منطقه مخالفت نكرده است و بنا شده 1500 نيرو به منطقه اعزام شود. برنامه بولتون يا پنتاگون اينگونه نبود كه طي 2 هفته 120هزار نيرو به منطقه اعزام شود و بنا بوده طي يك برنامهريزي اين كار صورت گيرد زيرا به لحاظ عملي و لجستيكي انتقال اين حجم از نيرو در زمان كم غيرممكن است. به طور كلي ترامپ به زيردستان خود اجازه ميدهد، برنامهريزي كنند و در صورت مخالفت در برابر آنها ميايستد. تصميمگير، اعضاي تيم كاخ سفيد نيستند بلكه شخص ترامپ در هر زمينهاي تصميم ميگيرد.
چرا ترامپ تا اين حد در سياست خارجي خود روي ايران تمركز كرده است و آيا پيشبيني ميشد چنين سياست سختگيرانهاي را عليه ايران اعمال كند و تا اين حد روي ايران تمركز داشته باشد؟
تمركزي كه اكنون به اين شدت روي ايران دارد، پيشبيني نميشد ولي پيش از انتخاب رويكرد او مشخص بود. حتي پيش از امضاي برجام نيز دونالد ترامپ به عنوان يك شهروند عادي از همان ابتدا مخالفت خود را در زمينه گفتوگوهاي برجام ابراز كرده بود. بدون اينكه بداند برجام چي هست و چه مواردي را در برخواهد گرفت. دليل آن هم دشمني كامل دونالد ترامپ با شخص باراك اوباما به عنوان رييسجمهور پيشين بود. به اين معني كه تصور ميكرد اگر به نحوي يك قرارداد جامعي بين ايران و امريكا به امضا برسد، اوباما تبديل به موفقترين رييسجمهور امريكا پس از انقلاب در راستاي بهبود رابطه با ايران شناخته خواهد شد و يكي از امتيازهاي مثبت او در اين زمينه خواهد شد. بنابراين موضوع ايران با برجام مخلوط شده بود و برجام نيز پديدهاي بود كه از ديدگاه ترامپ به اوباما و به خصوص دموكراتها كمك زيادي در انتخابات ميكرد. از اين رو قصد داشت به هر نحو ممكن اين موضوع را به طور كامل به عنوان يك شكست نه يك پيروزي تلقي و از آن جلوگيري كند. پيش از انتخابات اين موضع را پيش برد و پس از آن نيز ضديت با برجام را ادامه داد. اين رويكرد ضد برجامي ترامپ بيشتر به دليل دشمني شخصي با باراك اوباما و فلسفه او بود.
ترامپ به هدف خود يعني بر هم زدن برجام رسيد چرا بايد تا اين حد بخواهد فشار تحريمي را عليه ايران افزايش دهد؟
هدف اصلي ترامپ اين است كه ايران را پشت ميز مذاكره قرار دهد آنهم در شرايطي كه ايران هيچگونه كارتي براي مذاكره نداشته باشد. زماني كه ايران و امريكا در دوره اوباما مذاكره كردند و به برجام ختم شد هر چند امريكا كارتهاي بيشتري براي مذاكره داشت اما ايران نيز يك كارت بسيار مهم در اختيار داشت. ترامپ در مذاكره با ايران صرفا به دنبال عكس گرفتن نيست و جدا به دنبال مذاكره و توافق است و عقيده دارد اكنون بهترين زمان براي مذاكره با ايران است چراكه به گمان ترامپ ايران كارت برندهاي در اختيار ندارد. البته مذاكره با دوست يا دشمن فينفسه خوب و بايد هر زماني انجام شود. اما نتيجه مذاكره معمولا بين دو كشوري كه همه كارتهاي برنده را در اختيار دارد و ديگري چيزي در دست ندارد معمولا به نفع فردي كه كارتها را در اختيار دارد منتهي خواهد شد. اين موضوع را شخص ترامپ نيز ميداند. شيوه مذاكره ترامپ چه هنگامي كه معاملات املاك داشت و چه اكنون كه رييسجمهور ايالات متحده شده اينگونه است كه بايد براي مذاكره با طرف مقابل همواره بايد در قويترين حالت قرار داشته باشيم و طرف مقابل در ضعيفترين حالت ممكن باشد. اين ديد و برداشت ترامپ از مذاكره است. حالا ميخواهد خريد و فروش خانه يا با كشورهاي مختلف براي رسيدن به توافق باشد.
اگر ايران به شرايط پيش از برجام بازگردد، فكر نميكنيد از اين موضع خود پشيمان شود؟
شخص ترامپ و دولت كنوني امريكا به اين نتيجه رسيده كه ايران به دوره پيش از برجام بر نخواهد گشت و شرايط متفاوت شده است. آنها به اين برآورد رسيدهاند كه ايران نميتواند به شرايط پيش از برجام بازگردد. آنها بر اين باورند كه بازگشت به آن دوران چه از لحاظ سياسي و چه فني مقدور نيست و بايد خسارتهاي زيادي را تحمل كنند و به اين نتيجه رسيدهاند كه ايران نميتواند به عقب بازگردد و آن را بيشتر به عنوان يك بلوف سياسي ميبينند. اما نميدانم اين ديد درست است يا خير.
با توجه به شرايطي كه شما ميفرماييد و تصوري كه امريكاييها از خود دارند هر گونه مذاكره چه فايده براي ايران دارد؟
اگر شرايطي به وجود آيد كه ايران بتواند با امريكا مذاكره و حتي گفتوگو كند، ايران اين موقعيت را نبايد از دست بدهد اما مذاكره يا گفتوگو كردن به معني تسليم شدن در برابر طرف مقابل نيست. حتي اگر شما با فردي بسيار قوي وارد مذاكره ميشويد و طرف مقابل نيز كارت برندهاي در دست ندارد اگر در درازمدت مهارت داشته باشد و گفتوگو را ادامه دهد، ميتواند امتيازاتي از طرف بسيار قوي بگيرد. هر چند شرايط با دوره جنگ ويتنام متفاوت است اما سالها پيش از اتمام جنگ، دولت ويتنام شمالي مذاكراتي را همزمان كه جنگ ادامه داشت با امريكاييها ادامه داد، ويتناميها در موقعيت بسيار ضعيفي قرار داشتند و به طور مرتب كشور آنها بمباران ميشد. اما ويتنام شمالي از موقعيت خود حداكثر استفاده را كرد. آنها به اين نتيجه رسيده بودند كه دولت امريكا ميخواهد هر چه سريعتر به جنگ خاتمه دهد و از ديد آنها اين يك ضعف از طرف امريكايي بود كه از آن بهرهبرداري لازم را كردند و قراردادي كه در نهايت با امريكا به امضا رسيد به نفع آنها تمام شد. يعني يك كشور ضعيف كه در موقعيت بمباران قرار داشت، توانست در مذاكرات امتيازاتي را از امريكا بگيرد كه هيچ كس انتظار آن را نداشت. نحوه گفتوگو اكنون مهم است. در صحنه ديپلماسي گفتوگو، مهارت بسيار مهم است كه سياستمداران هر كشوري آن را داشته باشند.
اگر سياست ترامپ منجر به مذاكره با ايران نشود چه سودي براي او خواهد داشت؟
سودي به آن ترتيب ندارد. ترامپ قصد دارد براي انتخاباتي كه در پيش دارد يكسري دستاوردهاي سياسي نيز كسب كند و به طرفداران خود نشان دهد كه كارهاي متعددي انجام دهد. او در خصوص سياست خارجي هنوز هيچ دستاورد قابل توجهي ندارد كه به طرفداران خود عرضه كند و بگويد كاري كرده كه هيچ كس نميتواند انجام دهد بنابراين مهم است كه يك دستاورد مهم داشته باشد. اما اگر هم نتواند كاري انجام دهد باز هم از آن استفاده خواهد كرد و ميگويد كه تلاش خود براي گفتوگو را انجام داده است. از همين رو ترامپ ميتواند از هر دو طرف يك دستاورد براي خود در انتخابات 2020 داشته باشد.
فكر نميكنيد شكست سياست تحريم تمام عيار ايران به ضرر ترامپ تمام خواهد شد؟
او از تحريم به عنوان يك كارت برنده استفاده ميكند و قصد دارد، القا كند كه با تحريمها به ايران از درون آسيب رسانديم و ايران كشوري نيست كه چند سال پيش بود.
در طرف مقابل نيز دموكراتها در حال مانور روي عدم اثرگذاري سياستهاي ترامپ بر ايران هستند اين موضوع را چطور ميبينيد؟
فكر نميكنم در حال حاضر اثر چنداني داشته باشد چراكه تا انتخابات 2020 هفته به هفته بايد منتظر اتفاقات متعدد باشيم. در حال حاضر موضوع ايران به عنوان يك موضوع هستهاي و مركزي براي انتخابات مطرح نشده است. اگر بشود دموكراتها ميتوانند از آن بهرهبرداري سياسي كنند اما در حال حاضر هنوز ايران به عنوان يك كارت اصلي براي مقابله با ترامپ مطرح نشده است. هر چند يكي دو نفر از نامزدهاي دموكرات تلاش كردند كه ايران را به صدر مباحث وارد كنند اما عملا برد چنداني نداشتند.
به نظر شما ترامپ به دنبال توافقي مانند برجام است يا قصد دارد، وارد طيف وسيعي از موضوعات براي حل چالش با ايران شود كه مذاكره بدون پيششرط را مطرح ميكند؟
به طور كلي مساله هستهاي يكي از اولويتهاي اوست. اما در اصل قصد دارد، نشان دهد اگر به احتمال بسيار كم به توافق جديدي با ايران برسد، فكر نميكنم تفاوتي با برجام داشته باشد و احتمالا به دنبال چيزي شبيه برجام است. اگر به توافق نفتا كه پيشتر ميان امريكا، مكزيك و كانادا منعقد شد، نگاه كنيم اكنون ترامپ به توافقي جديد با اين 3 كشور رسيده است كه من تاكنون هيچ تفاوتي ميان توافق جديد با توافقي كه پيشتر وجود داشت، مشاهده نكردم. ولي آن را به عنوان كارت برنده خود استفاده ميكند تا بگويد كه يك قرارداد جديد با اين كشورها به امضا رسانده است.
به نظر شما با توجه به اينكه معمولا روساي جمهور امريكا در سال سوم دور اول حكومت خود وارد يك جنگ ميشوند اين احتمال را چقدر ميبينيد و آيا افكار عمومي امريكا آمادگي چنين جنگي را دارد؟
در حال حاضر افكار عمومي آمادگي هيچ جنگي ندارد. آغاز و راه انداختن يك جنگ محبوبيت چنداني در امريكا ندارد. حتي در ميان طرفداران ترامپ نيز نظرسنجيها مرتبا اين موضوع را نشان دادهاند. ولي اين موضوع را بايد در نظر داشت وقتي كه به تاريخ امريكا نگاه ميكنيم، وقتي كه جنگي را رييس جمهوي ايالات متحده آغاز كند و حتي اگر محبوبيت نيز نداشته باشد اين اهرم طرفداري به رييسجمهور به ناگاه به يك طرف ديگر كشيده ميشود. هر چند مردم مخالف جنگ هم باشند اما اگر جنگي آغاز شود ما نبايد انتظار داشته باشيم كه مخالفتها در مورد جنگ در افكار عمومي ادامه پيدا كند. اصطلاحي در امريكا هست كه رييسجمهور وقتي تبديل به گرداننده پرچم امريكا ميشود همه بايد زير آن جمع شوند. با اين حال اكنون جنگ هيچ محبوبيتي ندارد و طرفدار چنداني نيز ندارد ولي اگر جنگ شروع شود نبايد تعجب كرد كه اين ديدگاه مردم نيز تغيير كند.
در جنگهاي عراق و افغانستان حدود 90 درصد مردم با آن همراهي كردند اما اكنون افكار عمومي چندان با جنگ جديد همراه نيست. جنگي هم در امريكا شروع نشده مگر آنكه مردم به حد زيادي با آن موافق باشند. ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
بله اكنون جنگ هيچ محبوبيتي ندارد. چند ماه پيش از جنگ عراق، اين جنگ محبوبيت زيادي نداشت اما به ناگاه در آستانه جنگ همه چيز تغيير كرد. جورج بوش، رييسجمهور وقت امريكا اعلام كرد كه عراق تهديدي براي امنيت ملي ماست و مداركي را در اختيار داريم كه عراق سلاح شيميايي در اختيار دارد و به القاعده كمك كرده تا به ما حمله تروريستي صورت گيرد. يك دفعه همه چيز تغيير كرد. اكنون نيز اگر بخواهد چنين اتفاقي رخ دهد يكدفعه نخواهد بود و شروع به آمادهسازي افكار عمومي خواهد كرد. اگر روند اخبار را ببينيد، مشاهده ميكنيد كه امريكاييها، ايران را مسوول انفجار نفتكشهاي بند الفجيره امارات ميدانند و در موردي ديگر ايران را در انفجار نفتكشها در درياي عمان مقصر معرفي كرد. اين نوع اقدامات براي آمادهسازي افكار عمومي است. هر چند ناموفق حتي اسراييليها نيز مدركسازي عليه ايران را در دستور كار قرار دادهاند و هر چند وقت يك بار عنوان ميكنند كه مداركي عليه ايران داريم. درست كردن اينگونه ادعاها و فروختن آن به مردم ممكن است به راحتي انجام نشود اما در غرب انجام شده و ممكن است در آينده نيز انجام شود.
چند ماه پيش از جنگ عراق، اين جنگ محبوبيت زيادي نداشت اما به ناگاه در آستانه جنگ همه چيز تغيير كرد. جورج بوش، رييسجمهور وقت امريكا اعلام كرد كه عراق تهديدي براي امنيت ملي ماست و مداركي را در اختيار داريم كه عراق سلاح شيميايي در اختيار دارد و به القاعده كمك كرده تا به ما حمله تروريستي صورت گيرد. يك دفعه همه چيز تغيير كرد.