فيلسوفي با اخلاق الهي
غلامرضا اعواني
در هيچ جا همانند ايران به فلسفه اسلامي توجه نميشود و هر چه هست، اصول عقايد اشعري و آراي غزالي است. در ايران ما مكتب خراسان، مكتب اصفهان، مكتب شيراز، مكتب تبريز، مكتب مراغه و در نهايت فلسفي مكتب تهران داريم كه اينها در سالهاي متمادي شكل گرفتهاند و البته شهر تهران هم در نزد اهل اصطلاح به شهر هزاران حكيم هم معروف شده است. ابنسينا و شاگردان او و ميرداماد و شاگردان او را در ايران داريم كه هر كدام منشأ آثار و مكاتب و جريانساز علمي در برهههاي مختلف تاريخي بودهاند؛ لذا ما مكتب شيراز و تبريز را داريم تا اينكه به مكتب تهران ميرسيم؛ در حقيقت تهران پس از پايتخت شدن مركز فلسفه شد. فتحعليشاه نامهاي به ملاعلي نوري نوشت واو را به تهران دعوت كرد؛ در حالي كه ملاعلي بيش از 400 شاگرد فلسفه در اصفهان داشت و اين دعوت را نپذيرفت و...
يكي از شاگردان فاضل خود را به تهران فرستاد و بعدا براي آنها ظاهرا مدرسه صدر را ساختند سپس حكماي اربعه- آقا علي مدرسزنوزي، آقا محمدرضا قمشهاي، ميرزا ابوالحسن جلوه و آقا ميرزاحسين سبزواري- مكتب فلسفي تهران را تشكيل و تقويت كردند. و به درستي از رهگذر اين زحمات بود كه تهران به شهر هزار حكيم معروف شد. ذكر اين نكته ضروري است كه اين حكمت از يونان نيست كه از قرآن كريم است؛ شما ميبينيد كه كلمه «حكمت» چقدر در قرآن تكرار شده و همه پيامبران معلم حكمت هستند كه اين حاكي از اهميت و جايگاه اين مهم در اسلام است. در ايران ما هم از قرآن برداشتهاي حكمي شده است و حكما و بزرگان ما چون ابنسينا، فارابي، خواجهنصير و پيروان مكتب ابنعربي خدمات قابل توجهي را در اين حوزه ارايه كردهاند. در كنار اينها ملاصدرا و حكمت متعاليه اوست تا زماني كه به مكتب حكمي و فلسفي تهران ميرسيم. با همه اين توضيحات بايد عرض كنم كه استاد صدوقيسها يكي از حكمايي هستند كه به اين جريان عظيم علمي در ايران توجه داشته و دارند و بنده هم اين توفيق را دارم كه سابقه طولاني آشنايي و همكاري با ايشان را دارم؛ ما خيلي روزها و بعد از تعطيلي دانشگاه سراغ استادان قديم غيردانشگاهي كه پروردگان مكتب حكمي تهران بودند، تلمذ ميكرديم. يكي از اينها مرحوم آيتالله جولستاني بودند كه استاد صدوقي در آثار خود درباره اين حكيم متاله توضيح دادهاند؛ بنده و جناب صدوقيسها يك دوره كامل از ابتدا تا پايان، كتاب الهيات اشارات را نزد مرحوم جولستاني خوانديم. اين استاد بزرگ بيش از يك دهه هم، همحجره مرحوم «شعراني» بودند. حتي وقتي از علامه حسنزادهآملي و آيتالله جواديآملي درباره استادانشان پرسيده بودند؛ اين دو بزرگوار اولين استاد خود را مرحوم آيتالله جولستاني معرفي كرده بودند؛ بنابراين بنده به همراه جناب صدوقيسها اين سعادت را داشتيم كه نزد چنين حكيم بزرگي تحصيل كنيم و از محضرشان بهره ببريم. بعدا يك مقداري شرح قيصري را هم نزد ايشان خوانديم. در ادامه به همراه جناب صدوقي به محضر مرحوم آيتالله ميرزاعبدالكريم روشن رسيديم كه اين حكيم بزرگ هم خود از شاگردان حكماي بزرگ ايران بودند. خدمت ايشان بخشي از الهيات حكمتالاشراق و كتاب مصباحالانس را خوانديم. هر پنجشنبه به صورت منظم خدمت مرحوم روشن ميرسيديم. در گوشه و كنار تهران استادان و حكمايي بودند كه گمنام مانده بودند. بنده و آقاي صدوقي اين بزرگان را پيدا ميكرديم و خدمتشان ميرسيدم. اما يكي از خصوصيات منوچهر صدوقيسها اين بود كه به هر استاد و بزرگي كه ميرسيد؛ به دليل اطلاعات فراواني كه داشت، محفوظات خود را با استادان به اشتراك ميگذاشت و سوال و جواب ميكرد تا اينكه طرف مقابل به صورت كامل از اطلاعات خالي ميشد! البته حافظه دقيق و قوياي هم داشت كه علاوه بر نوشتن و نگارش مباحث خود با استادان در ذهن خود هم اطلاعات علمي را ذخيره ميكرد. از جمله خصوصيات آقاي صدوقيسها، توجه و اهتمام ايشان به تربيت علمي شاگردان و علاقهمندان به حكمت و فلسفه است. به خصوص در موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران كه كلاسهاي آزاد زيادي برگزار ميشود و بزرگان حكمت در آن تدريس ميكنند؛ ايشان هم از استادان مبرز اين كلاسها هستند و خيلي از متون مهم فلسفي را در آنجا تدريس ميكنند؛ در حوزه تاليف و تحقيق هم جامعه علمي ايران با آثار ايشان به خوبي آشناست؛ خود بنده به مهمترين كتاب ايشان- يعني تاريخ حكما و عرفاي متاخر بر صدرالمتالهين- دايما مراجعه ميكنم و از آن استفاده ميكنم و اطلاع دارم كه در بسياري از كشورهاي اسلامي و غربي هم به اين كتاب توجه و استناد ميشود، چون تنها مرجع مهم در اين زمينه است. همچنين مجموعهاي كه به همت ايشان براي احياي تفاسير عرفاني و فلسفي قرآن كريم به چاپ رسيده يكي از مهمترين كارهاي علمي است كه در چند دهه اخير به جامعه علمي كشور عرضه شده است. از همه مهمتر اخلاق الهي ايشان است، طوري كه بنده تا امروز نديدهام كه كسي را آزرده كنند.