دروازه ورود به عرصه جهاني
كمال اطهاري٭
ميتوان توافق هستهاي را دروازهاي دانست براي ورود به بازار و عرصههاي جهاني. مسير اصلي دنياي امروز چه بخواهيم و چه نخواهيم در مسير جهاني شدن قرار دارد. براي اينكه يك حكومت بتواند به تسلط خود ادامه دهد نياز به دو فاكتور مشروعيت و نيروي انساني دارد. اما امروز امريكا گرچه از فاكتور نيروي انساني بهرهمند است ولي مشروعيت لازم را ندارد. به همين دليل هم بوده كه در بسياري از جنگها پيروز نبوده و با بحرانهاي اقتصادي جدي نيز مواجه است و باز به همين دليل بوده كه در مورد پديدهاي چون «داعش» با وجود تمام شعارهايي كه براي مقابله با تروريست ميدهد، نتوانسته از عهده مقابله با اين جريان برآيد. واقعيت اين است كه در فرآيند جهاني شدن، عملكرد دولت قبل بهگونهاي بوده است كه چه در سطح داخلي و چه در سطح بينالمللي چهره ايران را مخدوش كرده، چه از لحاظ اقتصادي، چه از بعد اجتماعي و حتي سياسي و فرهنگي. درحالي كه چهره ايران و بهخصوص پايتخت آن، تهران به عنوان نخستين پايتخت آسيا، ميتواند چهرهاي برجسته و تاثيرگذار درجهان باشد، ولي در عوض تهران به دليل عملكرد دولت قبل به نوعي مركز چالشزا بدل شده است. حالا توافق هستهاي صورت گرفته ميتواند گام مهمي باشد براي تعديل چهره مخدوش شده ايران متمدن و ورود كشورمان به عرصه تجارت جهاني. تاريخ نشان ميدهد كه هر وقت صحبت از جهاني شدن به ميان آمده، جامعههاي درگير در اين فرآيند روند رو به رشد خوبي را طي كردهاند. درحقيقت ضرورت جهاني شدن چيزي نيست كه بتوان به راحتي آن را انكار كرد. به همان نسبت هر دولتي كه بخواهد جلوي ورود به جهاني شدن را بگيرد، مسلما خود و جامعهاش را از توسعه و رشد محروم كرده است. البته نبايد از اين نكته نيز غافل ماند كه اين بازي، بازي پيچيدهاي است و پر از تنش و تلاطمهاي مختلف. اما به هر حال مهم وارد شدن به اين عرصه است. در اين راه بايد تجهيزات لازم را نيز تدارك ديد. چه در عرصه اقتصادي و چه در عرصههاي سياسي و اجتماعي. اما در مقابل تمام منافع و اثرات مثبتي كه توافق هستهاي و بالطبع آن پيوستن به فرآيند جهاني شدن دارد بايد گوشهچشمي هم به خطراتي كه ورود بيبرنامه ايران به جريان جهاني شدن دارد، داشت. واقعيت اين است كه ما در تمامي عرصههاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي با چالشها و مشكلات عديدهاي روبهرو هستيم كه ميتواند موانع مهمي براي ورود ما به عرصه رقابت جهاني باشد. ما در حال حاضر نه از لحاظ سازماني و نه از لحاظ فكري آماده پذيرش آثار توافق هستهاي و بهدنبال آن نياز به ورود به دنياي جديد جهاني نيستيم. براي همين بعد از امضاي توافق هستهاي بايد تازه به فكر فراهم كردن اين زيرساختها و استفاده از تجارب ديگر كشورها براي تدارك ديدن حداقلهاي مورد نياز براي حضور به عرصه جهاني باشيم. متاسفانه در دولت قبل، ما در مقابل مشكلات جهاني يا مجبور به باج دادن بوديم يا سكوت اختيار ميكرديم. در حالي كه ميتوانستيم با استفاده و الگوبرداري از كشورهايي چون هند، چين، برزيل و
كرهجنوبي از سد موانع اقتصادي خود عبور كنيم. نمونه ديگر از اين دست برنامه سند ششم كشور است كه با نواقص و ابهامات فراواني روبهروست و نميتواند دردي از مشكلات كشور را درمان كند. به همين دليل بايد سندي جديد با توجه به وضعيت تازهاي كه بعد از توافق هستهاي در آن قرار گرفتهايم، تدوين شود. توافق هستهاي فينفسه و بيشك، رخداد قابل تامل و مثبتي براي سرنوشت ايران است، اما از ياد نبريم كه با وجود وضعيت بيمار اقتصادي و اقتصاد رانتي، هرچقدر هم كه پول وارد كشور شود، از قبل براي آن چالههايي از سوي رانتهاي اقتصادي كنده شده است. درصورتي كه ميتوان با از بين بردن اين كانالهاي رانتي، جريان مالي ناشي از ورود ايران به عرصه جهاني را بهگونهاي مديريت كرد كه صرف توليد و صنعت شود و اينكه از ياد نبريم كه تجزيه روسيه نيز درست در شرايط كنوني ايران رخ داد. چرا كه روسيه با پيوستن به تجارت جهاني سياستهاي خود را در عرصههاي مختلف تغيير داد ولي به همان نسبت تلاش نكرد يا نتوانست زمينهها و امكانات لازم را براي اين تغيير در عرصههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... مهيا كند. و كوتاه سخن آنكه توافق هستهاي را ميتوان پيونددهنده بين مردم و دولت تلقي كرد و هم از آن براي توسعه و رشد كشور و جبران عقبماندگيها استفاده كرد. اميدوارم مسير حركت كشور با اين توافق بهگونهاي جلو برود كه بتوانيم جبران چند دهه عقب ماندن از جهان و تعامل با دنيا را بكنيم وگام بلندي در جهت توزيع رفاه ميان هموطنان قدردان كشورمان برداريم.
٭كارشناس مسكن و شهرسازي