• 1404 يکشنبه 29 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6096 -
  • 1404 يکشنبه 29 تير

«اعتماد» در گفت‌وگوي اختصاصي با عليرضا مجيدي بررسي می‌کند

پروژه خاموش براي تغيير موازنه در شامات؟

حديث روشني

پس از چند روز درگيري شديد ميان اسراييل و سوريه، طرفين با تلاش‌هاي ديپلماتيك ايالات متحده به توافق آتش‌بس شكننده‌اي دست يافتند. تام باراك نماينده ويژه امريكا در سوريه بامداد شنبه در پيامي در شبكه اجتماعي ايكس (توييتر سابق) نوشت كه اين آتش‌بس با حمايت واشنگتن و استقبال تركيه، اردن و ديگر همسايگان سوريه همراه بوده است. پس از اعلام اين خبر نيروهاي امنيتي وابسته به دولت جولاني براي اجراي آتش‌بس به منطقه سويداء وارد و با مقاومت عشاير عربي كه حاضر به پذيرش اين توافق نبودند مواجه شدند. به ادعاي رسانه‌ها اين گروه توافق آتش‌بس را گامي در مسير عادي‌سازي روابط دمشق با رژيم صهيونيستي ارزيابي كرده و ضمن مخالفت صريح، آن را رد كرده‌اند. در همين راستا گروهي از ناظران با اشاره به ادعاهايي كه در باب توقف درگيري‌ها مطرح شده مدعي‌اند چنين آتش‌بسي حتي در صورت عملياتي شدن نيز همچنان نمي‌تواند آرامش پايداري را در منطقه تضمين كند. به ادعاي اين گروه اسراييل با هدف حمايت از اقليت دروزي، كه روابط قومي و تاريخي خاصي با جامعه دروزي داخل خاك خود دارد، به حملات خود ادامه داده و اجازه نخواهد داد نيروهاي نظامي به جنوب دمشق منتقل شوند يا آسيبي به دروزي‌ها برسد. گروهي ديگر از تحليلگران اما بر اين باورند به واقع تل‌آويو در تلاش است تا با حفظ موقعيت استراتژيك خود در جنوب سوريه، از جمله تثبيت «كريدور داوود» مسيري حياتي از جولان اشغالي تا رود فرات نفوذ منطقه‌اي‌اش را افزايش دهد و مانع از گسترش حضور نيروهاي ايران و متحدانش شود. اين ادعاها در شرايطي مطرح است كه از سوي ديگر، دولت مركزي سوريه به رهبري احمد الشرع، كه با چالش‌هاي جدي در كنترل كامل كشور مواجه است، تلاش مي‌كند قدرت را در دست بگيرد و با ادغام نيروهاي اقليت در ساختار حكومتي، ثبات نسبي ايجاد كند. اما ضعف در كنترل واقعي بر نيروهاي مسلح و همچنين مقاومت قبايل محلي، مسير آينده سوريه را به‌شدت مبهم ساخته است. چرا كه به نظر مي‌رسد خشونت‌هاي اخير نگراني‌ها از تجزيه احتمالي سوريه حداقل در بلندمدت را به گزاره‌اي قابل اعتنا بدل كرده است. در همين راستا روزنامه اعتماد با هدف واكاوي ابعاد مختلف تحولات اخير سوريه و آينده شام در پي درگيري‌هاي خونين اين منطقه با عليرضا مجيدي، كارشناس مسائل خاورميانه گفت‌وگو كرده است. مجيدي در گفت‌وگوي اختصاصي با «اعتماد» ضمن اشاره به اينكه درپي تحولات اخير در سويدا، اسراييل مي‌كوشد با حمايت از اقليت دروزي از اين قوم به عنوان نيروي نيابتي استفاده كند همزمان بر اين باور است كه سناريوي تجزيه سوريه در كوتاه‌مدت چندان محتمل نيست.مشروح اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد: 

طي روزهاي اخير، «سويدا» صحنه درگيري‌هاي خونين ميان نيروهاي دولتي و اقليت دروزي بوده؛ تنشي كه نهايتا با دخالت ارتش سوريه و متعاقب آن، حملات هوايي اسراييل به اوج رسيد. به عنوان سوال نخست، درزوي‌ها چه گروهي هستند و چرا اسراييل بر حمايت از اين اقليت متمركز است؟
دروزي‌ها يك اقليت بومي عربي-اسلامي در سرزمين شام محسوب مي‌شوند كه در چهار كشور لبنان، سوريه، فلسطين اشغالي و اردن پراكنده‌اند. اين قوم در طول چهار قرن گذشته، همواره در معرض سركوب و فشار قرار داشته‌اند؛ چه از سوي امپراتوري عثماني، چه از سوي جريان‌هاي سلفي، و چه از طرف برخي جوامع مسيحي ماروني. در سوريه، مركز اصلي تجمع آنها استان السويداء است؛ استاني كه حدود ۹۰ درصد جمعيت آن را دروزي‌ها تشكيل مي‌دهند، در حالي كه هفت‌درصد آنها مسيحي و تنها سه‌درصد اهل سنت هستند. علاوه بر اين، در استان قنيطره، به‌ويژه در مناطق اشغالي جولان، نيز تمركز قابل‌توجهي از دروزي‌ها وجود دارد. در جنوب دمشق نيز، اين اقليت به‌صورت پراكنده، مانند مجمع‌الجزايري در ميان اكثريت اهل سنت زندگي مي‌كنند. در اين منطقه، شهر «جرمانا» مهم‌ترين كانون تجمع آنان به شمار مي‌رود. اما درباره چرا اسراييل نسبت به دروزي‌ها رويكردي حمايتي اتخاذ كرده است؟ اين موضوع چند بُعد دارد: نخست آنكه تجربه تاريخي اسراييل نشان داده است كه در ميان عرب‌هاي ساكن اراضي اشغالي، دروزي‌ها نخستين گروهي بودند كه با رژيم صهيونيستي كنار آمدند. در كنار آنها، عرب‌هاي مسيحي و مسلمان نيز حضور دارند، همچنين فرقه‌هايي چون قاديانيه يا احمديه كه گرچه از اسلام منشعب شده‌اند و مركزيتشان در پاكستان است، در اراضي ۱۹۴۸ حضور دارند. اما در ميان همه اين گروه‌ها، دروزي‌ها بيشترين نزديكي را با اسراييل دارند. آنها زودتر از ديگران در فرآيند ادغام در ساختار رژيم صهيونيستي حل شدند و امروز نيز همكاري نزديكي با نهادهاي نظامي و امنيتي اسراييل دارند.
نكته ديگر به روابط خويشاوندي بين دروزي‌هاي ساكن سوريه و آنهايي كه در فلسطين اشغالي هستند بازمي‌گردد. ميان دروزي‌هاي چهار كشور يادشده، بيشترين قرابت خوني و خانوادگي ميان دروزي‌هاي جولان اشغالي و دروزي‌هاي سويداء سوريه وجود دارد. اين نزديكي ريشه در ساختار قبيله‌اي آنان دارد؛ چنان‌كه يك قبيله بزرگ در جولان اشغالي، با همان قبيله در استان سويداء پيوند دارد. در اوايل قرن بيستم، در جريان جنگ‌هاي داخلي در منطقه «حوران» اين قبيله دچار انشعاب شد؛ بخشي از آن به سويداء رفت، بخشي ديگر به جولان و قنيطره آمدند. اين دو پاره قبيله‌اي، كه همچنان پيوندهاي نزديك خانوادگي دارند، امروز در دو سوي خط تماس قرار گرفتند اما خويشاوندي‌شان محفوظ مانده است. اسراييل با درك اين پيوستگي، و با آگاهي از اينكه دروزي‌ها بيش از ديگر اعراب آمادگي همكاري با آن را دارند، تلاش كرده است با بهره‌برداري از اين اشتراكات، اين گروه را در ساير مناطق شامات نيز به نيروي نيابتي خود تبديل كند.از ديگر دلايل توجه اسراييل به دروزي‌ها، ويژگي‌هاي نظامي و اجتماعي اين گروه است. دروزي‌ها به عنوان جنگجوياني قوي و منسجم شناخته مي‌شوند. ساختار طايفه‌اي و همبستگي دروني بالايي دارند و همواره به عنوان اقليتي كه در معرض تهديد از سوي طوايف بزرگ‌تر بوده، بقاء خود را در گرو انسجام و دفاع از خويش ديده‌اند. اسراييل مي‌پندارد كه با حمايت از اين گروه، در بلندمدت مي‌تواند آنان را به بخشي از شبكه نفوذ و قدرت منطقه‌اي خود در شامات تبديل كند.
سويدا از ابتدا به عنوان منطقه‌اي استراتژيك قلمداد مي‌شد و انتظار مي‌رفت به واسطه جاه‌طلبي‌هاي اسراييل به ميدان رويارويي و تنش تبديل شود، در همين راستا سوال اين است، اين جغرافيا از منظر استراتژيك و ژئوپليتيكي چه اهميتي براي تل‌آويو دارد؟
اگرچه استان سويدا در سوريه به لحاظ جغرافيايي به شكل مستقيمي به سرزمين‌هاي اشغالي متصل نيست، اما همچنان در كانون توجه راهبردي اسراييل قرار دارد. حمايت تل‌آويو از اين منطقه، دست‌كم در شرايط كنوني، نمي‌تواند فراتر از سطح سياسي و امنيتي باشد. با اين حال، اهميت سويدا براي اسراييل از دو جهت اساسي قابل تبيين است. نخست، به‌دليل حضور جمعيت غالب دروزي در اين استان است. پيش‌تر درباره ويژگي‌هاي دروزي‌ها، پيوندهاي خوني‌شان با دروزي‌هاي جولان، و همكاري تاريخي آنان با اسراييل به تفصيل سخن گفتيم. اين پيوستگي اجتماعي، درك تل‌آويو از قابليت‌هاي بالقوه آنان براي ايفاي نقش نيابتي در منطقه را تقويت كرده است.دومين مولفه، به اهميت سويدا در طرح ژئوپليتيكي موسوم به «كريدور داوود» بازمي‌گردد. اگر اسراييل بخواهد چنين مسيري را از مرزهاي شمالي خود (جولان اشغالي) تا رود فرات پيگيري كند، بايد از استان سويدا عبور كند. به تعبير دقيق‌تر، اساسا ثقل اصلي اين مسير استان سويدا بوده و با پشتوانه امنيتي ايجاد شده از سويدا مي‌تواند به جنوب باديه‌الشام و در ادامه كرانه‌هاي رود فرات برسد. اما فراتر از اين دو محور، سويدا در بستر ژئوپليتيكي گسترده‌تري نيز اهميت مي‌يابد. اين استان در مجاورت منطقه «باديه‌الشام» قرار دارد؛ منطقه‌اي فوق‌العاده وسيع، كم‌جمعيت و بياباني كه از جنوب به استان سويدا مي‌رسد. اگر نقشه را ملاحظه كنيد، مي‌بينيد مرزهاي شمالي و شرقي استان سويدا به منطقه باديه‌الشام مي‌رسد. باديه‌الشام از نظر منابع طبيعي، از مهم‌ترين نواحي سوريه به شمار مي‌رود. معادن فسفات، ليتيوم، گوگرد و بخش عمده منابع گازي سوريه در اين منطقه واقع شده‌اند. منابع نفتي سوريه هم بدين‌ترتيب است كه بخش مهمي از آن در دو سوي رود فرات در باديه‌الشام قرار دارد؛ هرچند بخشي از آن نيز در شمال‌شرق سوريه و در استان حسكه واقع شده‌اند. به‌علاوه، ويژگي جمعيتي خاص اين منطقه، كه خلوت و بياباني است، بستر مناسبي براي جولان و استقرار گروه‌هاي تروريستي فراهم كرده است؛ پديده‌اي كه امنيت جنوب سوريه، از جمله استان سويدا را نيز تحت تأثير قرار مي‌دهد. در همين منطقه، چندين فرودگاه نظامي هوايي نيز مستقر هستند. بالاخره آخرين مساله، به توزيع نيروهاي نظامي در سوريه برمي‌گردد. با توجه به مختصات سياسي- نظامي فعلي سوريه، چنانچه استان سويدا وارد فرآيند اتحاد با ساير بازيگران رقيب دولت مركزي شود از طريق كنترل باديه مي‌تواند با ديگر متحدين ارتش امريكا پيوستگي سرزميني ايجاد كند. در نظر بگيريد كه هم‌اكنون در شرق فرات و در مناطق تحت كنترل قسد، ارتش امريكا حضور دارد. همچنين در منطقه تنف نيز ارتش امريكا گروه موسوم به «ارتش سوريه آزاد» (جيش سوريه الحره) را سازماندهي كرده است و آنها از تنف قراتر رفته و هم‌اكنون در مناطقي مانند «الضمير» و «قريتين» هم حضور دارند. حال اگر شبه‌نظاميان دروزي در سويدا نيز به آنها اضافه شده و ائتلاف واحدي را تشكيل دهند، با تصرف باديه‌الشام پيوستگي سرزميني خواهند داشت و عملا نيمي از خاك سوريه از سيطره دولت دمشق و جبهه متحد آن خارج خواهد شد. با اين حال، براي اسراييل در شرايط فعلي، همان دو محور نخست همچنان موضوعيت بيشتري دارد: نخست، سويدا به عنوان استان دروزي‌ها با اكثريت مطلق بيش از ۹۰درصد دروزي؛ و دوم، جايگاه اين استان در مسير احتمالي «كريدور داوود» به سوي رود فرات.
ذيل سوال بالا، مي‌توان گفت كه حمايت از اقليت دروزي، اهرمي در دستان تل‌آويو براي گسترش دامنه نفوذ اين بازيگر در شام است؛ اگر اين فرضيه درست باشد، سناريوهاي محتمل چه خواهد بود، آيا بايد در انتظار پيشروي‌هاي بيشتر اسراييل در شام و تحقق فرضيه تجزيه سوريه باشيم؟
دقيقا همان‌گونه كه پيش‌تر گفته شد، يكي از اهداف اساسي اسراييل از تمركز بر دروزي‌هاي سويدا، حفظ يك اهرم راهبردي در معادلات سوريه و شامات است. اسراييل به‌هيچ‌وجه مايل نيست اين اهرم را از دست بدهد و در واقع، برگه حمايت از دروزي‌ها را همچون يك كارت بازي براي آينده نزد خود نگه مي‌دارد. هدف نهايي تل‌آويو آن است كه شايد در آينده بتواند دروزي‌ها را در سراسر شامات، به‌ويژه در سوريه، به عنوان نيروهاي نيابتي خود سازمان‌دهي كند. اما پرسش كليدي آن است كه آيا اين روند ممكن است سوريه را به‌سمت تجزيه سوق دهد يا خير؟ پاسخ به اين سوال محل اختلاف جدي در ميان تحليلگران است. شخصا اين سناريو را چندان محتمل نمي‌دانم و در ادامه توضيحات خود را عرض خواهم كرد. واقعيت آن است كه اگر اسراييل بتواند وضعيت استان سويدا را به‌صورت كامل از پيكره دولت دمشق منفك كند، امكان حركت به سوي تجزيه به‌طور بالقوه وجود خواهد داشت. اما حتي در چنين فرضي، بايد در نظر داشت كه سويدا همچنان در محاصره دو كشور سوريه و اردن قرار خواهد گرفت و چشم‌انداز پايداري براي يك واحد مستقل در كوتاه‌مدت متصور نيست.سناريوي تجزيه، سناريويي پيچيده، وسيع و چندلايه است. تحليل آن صرفا با تمركز بر سويدا يا دولت مركزي سوريه كفايت نمي‌كند، بلكه بايد ساختار طايفه‌اي سوريه را در نظر گرفت؛ از جمله نقش علوي‌ها، اهل سنت، و ساير اقليت‌ها. در نتيجه، اگر بخواهيم در چارچوب واقع‌بينانه‌تري سخن بگوييم، در چشم‌انداز كوتاه‌مدت، سناريوي تجزيه سوريه چندان قابل تصور نيست. اما در يك سناريوي بدبينانه كه دولت مركزي به‌شدت تضعيف شود و بحران‌هاي سياسي، امنيتي و اقتصادي تشديد گردد، مي‌توان محتمل دانست كه سويدا به‌ سمت نوعي خودمختاري نسبي حركت كند؛ به‌ويژه در صورتي كه حمايت‌هاي خارجي از اين روند ادامه يابد.
به باور گروهي از ناظران، با اوج‌گيري تنش‌ها در سويدا و با توجه به موضع‌گيري‌هاي اخير مقام‌هاي تركيه و امارات، شام بار ديگر به ميدان زورآزمايي قدرت‌هاي منطقه‌اي تبديل خواهد شد؛ اين سناريو را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ در همين راستا احتمال رويارويي ميان تركيه و اسراييل، دو بازيگري كه خود را برنده معادلات منطقه قلمداد مي‌كنند، چه ميزان است؟
به‌صورت اجمالي مي‌توان گفت كه نگاه احمد‌الشرع به تركيه، در نقطه شروع، مبتني بر شراكت راهبردي بود. تركيه نخستين متحد جولاني به‌شمار مي‌رفت و در ماه‌هاي پاياني سال ۲۰۲۴، به‌ويژه دسامبر و احتمالا ژانويه ۲۰۲۵، اين اتحاد آشكار بود. اما در مراحل بعدي، احمد‌الشرع به سمت توسعه روابط با ديگر بازيگران منطقه‌اي نيز گام برداشت. در اين ميان، تعامل با عربستان و به‌ويژه امارات مورد توجه خاص قرار گرفتند. در كنار اين اقدامات، رهبر موقت شام اولويت اول خود را جلب رضايت امريكا قرار داد، بدون آنكه بخواهد خشم ديگر طرف‌ها را برانگيزد. بنابراين، تلاش داشت با همه كشورها سطحي از روابط را حفظ كند.اين مسير تا زمان تشكيل كابينه جديد هيات وزيران ادامه يافت؛ جايي كه حتي براي امارات و قطر نيز سهمي مساوي از مناصب در نظر گرفته شد. چنين ملاحظاتي، نشان از ادامه سياست موازنه‌گرايانه داشت. اما از آن‌جا به بعد، يعني در ماه‌هاي اخير، گام تازه‌اي برداشته شد. احمد الشرع به اين جمع‌بندي رسيد كه تركيه، همچنان همراه اوست و مي‌توان با تكيه بر اين حمايت، به عنوان يك بازيگر مستقل شناخته شود؛ نه صرفا بازيگري ذيل تركيه، بلكه كسي كه بين قدرت‌هاي منطقه‌اي موازنه برقرار مي‌كند. در اين مرحله، جلب نظر امريكا به اولويت نخست او بدل شد. همزمان با اين تحولات، مديريت پرونده سوريه از سوي امريكا به «تام باراك» سپرده شد. ظاهرا ميان تام باراك و جولاني قرابت فكري خاصي شكل گرفت؛ حداقل آن‌چه از شواهد برمي‌آيد، اين است كه باراك چنين حسي را به جولاني منتقل كرده و جولاني نيز بر همين اساس، بازي تازه‌اي را طراحي كرده است. او از يك بازيگر وابسته، به يك بازيگر موازنه‌گر تبديل شد و همين امر در مواردي خشم جدي تركيه را برانگيخت.يكي از موارد اصلي كه موجب ناراحتي تركيه شد، طرح الحاق سوريه به «پيمان ابراهيم» بود. در اين چارچوب، جولاني تجربيات گذشته خود را نيز در نظر گرفت؛ زماني كه در دوران نزديكي با امارات، نيرويي نزديك به ابوظبي در داخل سوريه كه رقيب او بود به نام «احمد العوده» حاضر به تعريف‌شدن در زير چتر جولاني نشد. جولاني او را خلع سلاح كرد، امارات نيز در آن زمان مقطع ترجيح داده بود با دمشق وارد تعامل شود، نه با گروه تحت فرمان احمد العوده؛ در نتيجه نه‌تنها با سركوب آنان توسط جولاني مخالفت نكرد، بلكه به آنان فشار آورد تا خلع سلاح را بپذيرند. در اين دوره اخير نيز، جولاني اميدوار بود كه در جريان مذاكرات پيمان ابراهيم، بتواند از اسراييل امتياز بگيرد و بر حاكميت خود بر سويدا مهر تثبيت بزند. اما اين‌بار، اسراييل پاسخ متفاوتي داد. تصور دمشق اين بود كه اسراييل نهايتا در سطح هشدار عمل خواهد كرد و فراتر نخواهد رفت. با اين حال، واكنش تل‌آويو از اين حد فراتر رفت. پس از آن بود كه احمد‌الشرع نيز تغيير موضع داد. احتمالا يكي از نشانه‌هاي اين تغيير، همين تحولات روز جمعه است. احمد الشرع به اين جمع‌بندي رسيد كه مسير موازنه ميان قدرت‌ها ديگر كارآمد نيست و بايد مجددا به تركيه بازگردد. از روز جمعه، نشانه‌هاي اين چرخش آشكار شد. تركيه به صورت علني وارد پرونده درگيري‌هاي سويدا شد؛ درحالي كه حمله‌كنندگان، ظاهرا از دمشق فرمان نمي‌برند و تركيب آنها شامل عشاير عرب اهل‌سنت از نقاط مختلف، به‌ويژه ديرالزور است. دمشق نيز رسما از اين درگيري سلب مسووليت كرده است. اين الگوي رفتاري، تاكتيكي آشنا از سوي تركيه است. حال بايد ديد اسراييل چه واكنشي نشان خواهد داد. پيش‌بيني من اين است كه بار ديگر، تل‌آويو دمشق را هدف قرار خواهد داد و مسووليت درگيري‌ها را متوجه سوريه خواهد كرد و هشدار خواهد داد كه دولت سوريه بايد مانع ورود نيروهاي مهاجم به سويدا شود. اما نتيجه نهايي، بستگي مستقيم به توان اين نيروها در پاك‌سازي سريع سويدا خواهد داشت.
شما در پاسخ پيشين به مقوله عادي‌سازي اشاره كرديد، حال با توجه به گزارش‌هايي كه اخيرا درباره ديدارهاي محرمانه ميان مقامات تل‌آويو و دولت جديد سوريه پيش از شروع حملات اسراييل به جنوب اين كشور و همچنين شنيده‌ها درباره احتمال پيوستن دمشق به توافق ابراهيم، آيا انجام اين حملات مي‌تواند روند پروژه عادي‌سازي روابط ميان سوريه و اسراييل را متوقف يا به حاشيه ببرد؟
سوريه در آستانه پيوستن به پيمان ابراهيم بود. تنها دو چالش باقي مانده بود تا اين فرآيند تكميل شود: نخست، نحوه اعلام وضعيت جولان؛ و دوم، تعهد اسراييل به عدم مداخله در امور داخلي سوريه و پرهيز از تجاوز به تماميت ارضي اين كشور. اين دو پرونده به عنوان آخرين موانع پيش‌روي دمشق مطرح بودند. اسراييل قائل به صلح از طريق قدرت است؛ رويكردي كه بر مبناي نمايش برتري نظامي و امنيتي شكل گرفته است. در اين چارچوب، صلح نه از مسير گفت‌وگو، بلكه از دل تفوق امنيتي تل‌آويو و تحميل شرايط به طرف دوم حاصل مي‌شود. با اين نگاه، آنچه در سويدا رخ مي‌داد، در واقع بخشي از همان راهبرد اسراييل براي تحقق پيمان ابراهيم بود. از منظر تل‌آويو، ايجاد بي‌ثباتي كنترل‌شده در جنوب سوريه مي‌توانست به تقويت رويكرد اين بازيگر و دست بالايش در مذاكرات احتمالي بينجامد. با اين حال، اگر نفوذ تركيه در دمشق افزايش يابد، اين روند ممكن است دست‌كم در كوتاه‌مدت متوقف شود. مساله‌اي كه اكنون پيش‌روي دولت سوريه است، تعيين تكليف در قبال تجاوزهاي مكرر اسراييل و به‌ويژه پيشروي آن در مناطق جنوبي كشور است. دمشق بايد موضع خود را نسبت به اين تهديدات روشن كرده و راهبردي مشخص براي مواجهه با آن اتخاذ كند. در عين حال، نقش جولان همچنان به عنوان نقطه‌اي كليدي در اين معادله باقي مانده و حل‌وفصل آن براي هرگونه توافق منطقه‌اي، گريزناپذير به نظر مي‌رسد.
به باور شما چقدر احتمال دارد تجربه سويدا براي ساير اقليت‌ها يا مناطق خودمختارطلب بالاخص كردها در سوريه تكرار شود؟طبيعتا به‌طور مشخص در ارتباط با كردها، وقوع چنين سناريويي با لحاظ كردن سياست‌هاي داخلي و منطقه‌اي آنكارا مي‌تواند تهديدي بالقوه براي اين بازيگر قلمداد شود، در همين راستا آيا تركيه صرفا به موضع‌گيري لفظي بسنده مي‌كند يا در صورت تداوم تنش‌ها نيروهاي خود را به ميدان مي‌آورد؟
جولاني در آن مقطع براي حل مساله سويدا سه مسير كلي پيشِ‌رو داشت. مسير نخست، انتقال واقعي قدرت به دروزي‌هاي معتدل در سويدا بود آن هم در قالب توافقي با اين گروه و مقابله با جناح‌هاي راديكال و وابسته به اسراييل. جزييات اين گزينه نيز روشن است. مسير دوم، گزينه سركوب بود. مسير سوم هم عقب‌نشيني تحت فشار اسراييل. اگر مسير سوم انتخاب شود كه در ظاهر روز گذشته نيز چنين سياستي اتخاذ شد، هرچند هم‌زمان عشاير عربي نيز وارد عمل شدند و ماجرا خاتمه نيافت آنگاه اين مدل به الگويي براي نيروهاي قسد و علوي‌ها نيز بدل خواهد شد. البته مشكلي كه قسد در اين پرونده دارد، آن است كه نمي‌تواند روي حمايت امريكا حساب باز كند. در اينجاست كه بايد ديد وزن مداخله اسراييل تا چه اندازه افزايش مي‌يابد. اما در صورتي كه مسير نخست (توافق با دروزي‌هاي معتدل) يا دوم (سركوب) پيگيري شود، چنين مدلي قابليت تعميم نخواهد داشت.در خصوص حساسيت‌هاي تركيه نسبت به كردها نيز بايد گفت به نكته‌ درستي اشاره كرديد، اما مساله تركيه اين است كه در هر صورت كردها (قسد) در چارچوب توافقي كه با دمشق كرده‌اند با تركيه هم‌مرز خواهند بود و آنكارا نيز چاره‌اي ندارد جز آنكه مرزها را بر روي آنان بگشايد! به تعبير دقيق‌تر، مرزهاي دو كشور در حالي فعال باشند كه در طرف سوري،  شبه‌نظاميان كردي به مرزباني مي‌پردازند. اين نتيجه توافقي است كه بيش از چهار ماه قبل يعني در ۱۰ مارس ميان دمشق و قسد حاصل شد. هم‌اكنون اين كردها هستند كه جاه‌طلبي بيشتري از خود نشان مي‌دهند و درصدد گسترش نفوذ و پيشروي بيشتر مي‌باشند كه اين مساله مستلزم بررسي‌هاي جداگانه است. در همين راستا، تركيه نيز در حال آماده‌سازي خود براي مواجهه با اين شرايط است. نكته مهم ديگري نيز وجود دارد: اردوغان ممكن است در برابر اسراييل ايستادگي نشان دهد، اما در برابر ترامپ چنين مقاومتي ندارد. اين موضوع نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. اولويت اصلي اردوغان، تمديد رياست‌جمهوري و تبديل آن به موقعيتي مادام‌العمر در سال ۲۰۲۷ است.
 ورود علني تل‌آويو به جنوب سوريه و اعلام يك‌جانبه «منطقه خلع سلاح» در اين منطقه چه پيامدهايي براي تماميت ارضي سوريه و نظم منطقه‌اي خواهد داشت؟ تحولات اخير سوريه چگونه معادلات ديگر كشورهاي منطقه بالاخص امارات و قطر كه از حاميان دولت جديد سوريه هستند را متاثر خواهد كرد؟
منطقه خلع‌سلاح در جنوب سوريه كه از سوي اسراييل مطرح شده، به معناي خلع‌سلاح كامل نيست بلكه شامل سه لايه مجزا است. لايه اول، منطقه‌اي است كه خود اسراييل در آن حضور مستقيم دارد. لايه دوم، منطقه حائل غيرمسلح است كه نيروهاي نيابتي اسراييل در آن فعاليت مي‌كنند. و لايه سوم، منطقه‌اي است كه دولت سوريه حضور دارد اما مجاز به استقرار سلاح‌هاي سنگين نيست و نبايد اين تجهيزات را به آنجا منتقل كند. به عبارت ديگر، ارتش سوريه در آن‌جا مستقر خواهد شد؛ اما صرفا سلاح سبك و نيمه‌سنگين را به اين منطقه منتقل خواهد كرد. در اين ساختار، استان سويدا در لايه دوم قرار دارد.در مورد كشورهاي قطر و امارات بايد گفت در معادلات اخير سويدا امارات هيچ نقشي ندارد و تحولات سويدا نيز تأثيري بر روابط و مواضع ابوظبي نخواهد داشت. اما قطر كه مخالف پيمان ابراهيم است، با اين فضا مخالف بوده و تلاش مي‌كند دمشق را به گونه‌اي تقويت كند كه از پذيرش پيمان ابراهيم سرباز زند و مسير ديگري براي مقابله با تجاوزات اسراييل در دستور كار دمشق قرار گيرد.
با توجه به ابتكار تام باراك در برقراري آتش‌بس در سويدا و همراهي اوليه بازيگراني چون تركيه، اردن و اسراييل، اين طرح تا چه اندازه ظرفيت تبديل‌شدن به يك چارچوب پايدار براي مديريت تعارضات در جنوب سوريه را دارد؟ در صورت تثبيت اين توافق، كنش و واكنش بازيگراني همچون تركيه، اردن و حتي امريكا در قبال معادلات امنيتي و سياسي سوريه را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
اتفاقي كه رخ داده، ارايه يك طرح جديد از سوي تام باراك نماينده ويژه امريكا در سوريه است؛ طرحي كه هدف آن حل‌وفصل مناقشه سويداست. اگر اين طرح به نتيجه برسد، مي‌تواند تام باراك را به عنوان چهره محوري ايجاد موازنه در فضاي داخلي سوريه و همچنين در فضاي بين‌المللي موثر در سوريه مطرح كند. در پيامي كه باراك در همين زمينه منتشر كرده، تصريح شده كه علاوه بر سوريه و اسراييل، دو كشور اردن و تركيه نيز با اين توافق همراهي كرده‌اند. اين نشان مي‌دهد كه باراك اين ظرفيت را دارد كه هم در داخل، يعني در رابطه با بازيگران داخلي همچون دروزي‌ها، عشاير سني سوريه و در درجه بعدي حكومت مركزي و هم در سطح خارجي با بازيگران موثر در سوريه همچون اسراييل، تركيه و اردن، نقش موازنه‌بخش ايفا كند. او همچنين راهي ‌برون‌رفت براي جولاني فراهم كرده؛ جولاني نيز به چنين راهي نياز دارد، چرا كه مي‌داند اگر قرار باشد قتل‌عامي در دستور كار قرار گيرد، پايه‌هاي حكومتش به‌شدت متزلزل خواهد شد. از طرفي اقليت‌ها دچار ترس و وحشت خواهند شد و در پي آن، تحركات تندتري بروز مي‌كند. قرار نيست قتل‌عامي با صدها هزار كشته رخ دهد، اما همان سناريويي كه در ساحل سوريه (ماه مارس) و درباره علويون شاهدش بوديم، اين‌بار به شكلي ديگر در اين منطقه تكرار خواهد شد. در عين حال، اگر جولاني عقب‌نشيني كامل مي‌كرد، اين الگو به ديگر اقليت‌ها داده مي‌شد كه شما به يك پشتيبان خارجي در برابر دمشق نياز داريد. اما حالا باراك با ارايه يك راه‌حل، مسيري مقابل دمشق گذاشته تا از اين مخمصه خارج شود. اين اتفاق باعث افزايش وابستگي جولاني به باراك و شركايش مي‌شود و در نهايت، وزن امريكا در دمشق را به‌طور محسوسي افزايش مي‌دهد. در اين ميان، اين فضا در نهايت به نفع اسراييل نيز تمام خواهد شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
وفاداري به ايران 63 هزار سال قدمت سكونت انساني در ايران پروژه خاموش براي تغيير موازنه در شامات؟ جاده توسعه نقشه راه بغداد براي عبور از نفت روايت، امكانِ ايستادگي ماست منافع امنيتي انگليس، راه‌اندازي «فتنه‌ مسلحانه»در ايران و «تجارت معكوس» در هندوستان است قدرت دفاعی و بازدارندگی ایران آقابالاسر قانوني! سر فرصت از نيروهاي مسلح تشكر كنيم! جنگ 12 روزه خطاهاي تحليلي و تصميمي شکاف میان دیپلماسی جولانی و واقعیت های میدانی هر وقت فهميدي اشتباه كردي برگرد از مكانيسم ماشه تا رنج آشه! كاتاليزور پرونده اتمي ايران دو زمين‌لرزه با بزرگاي ۴.۸ در شرق البرز بعد از ۱۳۵ سال تجسم شوخشنگي و ساده دلي و خوش قلبي تسليحات امريكا و موازنه قدرت درجنگ روسيه و اوكراين پروژه ۱۷ ميليارد دلاري كه منطقه را دگرگون می‌کند سر فرصت از نيروهاي مسلح تشكر كنيم! جنگ 12 روزه خطاهاي تحليلي و تصميمي شکاف میان دیپلماسی جولانی و واقعیت های میدانی هر وقت فهميدي اشتباه كردي، برگرد از مكانيسم ماشه تا رنج آشه!
کارتون
کارتون