قدرت دفاعی و بازدارندگی ایران
محسن رخصتطلب
اگر جنگ ماقبل تهاجم سراسري ارتش عراق به خاك ايران را در نظر نگيريم (كه خسارات و تلفات زيادي را متحمل شديم) از 31 شهريور 1359 تا برقراري آتشبس بين ايران و عراق، ايران 2888 روز جنگ را پشت سر گذاشت.
در اين جنگ تحميلي، ايران به واسطه پيروزي انقلاب اسلامي علاوه بر اينكه همزمان با بحرانهاي امنيتي داخلي جدي مواجه بود و از طرف قدرتهاي جهاني و منطقهاي تحت تحريمهاي اقتصادي و نظامي فراگير قرار داشت، كشور عراق از قبل از آغاز جنگ و طي هشت سال آن، از طرف حدود چهل كشور به صورت رسمي و علني مورد پشتيبانيهاي تسليحاتي، مالي، نيروي انساني و اطلاعاتي قرار داشت بهطوري كه در پايان اين هشت سال، توان اقتصادي، تسليحاتي و نظامي ايران به حداقل خود رسيده بود و توان اقتصادي، تسليحاتي و نظامي عراق به حدود پنج برابر قبل از جنگ افزايش يافته بود. در آغاز جنگ هشت ساله تنها توان آماده به كار ايران براي دفاع، نيروي هوايي و هوانيروز نيروي زميني ارتش بود كه كاركنان اين دو سازمان در نهايت فداكاري تا مدتها خلأ رزمندگان نيروهاي پياده را جبران كردند تا نيروي زميني ارتش و نيروهاي سپاه پاسداران و نيروهاي مردمي توانستند پيشروي نيروهاي عراقي را سد كنند و عملا ايران هيچ امكان دفاعي و نظامي براي بازدارندگي مقابل ارتش عراق در اختيار نداشت و نيروهاي ارتش عراق با علم به اين وضعيت ايران، با خيال آسوده جنگ را آغاز كردند.
طي اين جنگ، علاوه بر عدم جايگزيني خسارات تجهيزات نظامي از جمله جنگنده، بالگرد، تانك و خودروهاي سنگين نظامي، گلولههاي آرپيجي 7، انواع توپخانه، خمپاره، تانك و حتي فشنگ سلاح سبك، بمب جنگندهها، موشك بالگردها و جنگندهها، قطعات انواع سلاح سبك و سنگين، در يك حالت ناگفته به صورت جيرهبندي شده در اختيار رزمندگان اسلام قرار ميگرفت. ارتش جمهوري اسلامي ايران اساسا فاقد موشك زمين به زمين دوربرد بود و تا بيش از نيمي از دوره هشت ساله جنگ، ايران قادر به پاسخگويي به حملات موشكي ارتش عراق نبود و زماني كه تعدادي موشك دوربرد به دست آورد، سيل سلاحها و موشكهاي سنگين دوربرد زمين به زمين و زمين به هوا و هوا به زمين از كشورهاي غربي و شرقي روانه عراق شد بهطوري كه ارتش عراق توانست رادارهاي فعال و نيز كشتيهاي نفتكش و تاسيسات نفتي را با جنگندههاي ميراژ و موشكهاي آگزوست فرانسوي مورد حمله قرار دهد و حملات به مناطق مسكوني را در اقصي نقاط ايران گسترش دهد. اين شرايط يعني عدم توازن قوا بين ايران و عراق طي دوره جنگ هميشه به نفع ارتش عراق در حال تغيير بود.
آنچه فقط و فقط ميتوانست توازن قوا را به نفع ايران تا حدودي تغيير دهد، وجود رزمندگان جان بر كف و خلاقيت و ابتكارات پي در پي فرماندهان ايران در زمينههاي تاكتيك، مانور، غافلگيري، فريب و هجومهاي شبانه بود و اگر اين ويژگيها نبود ايران بايد به خواستههاي متجاوز تن ميداد. مگر در يك جنگ طولاني مدت با يك ارتشي كه هر لحظه در حال تقويت شدن در همه حوزههاي نظامي، اقتصادي، سياسي و مستشاري باشد چقدر ميتوان از نيروي رزمنده انتظار فداكاري داشت و دايما در پي نقاط ضعف دشمن بود و ابتكار و خلاقيت به خرج داد تا بتوان بر آن غلبه كرد؟ بالاخره دشمن با وجود دهها كشور حامي نه تنها با سلاح و تجهيزات، خود را تقويت ميكند، بلكه به ابتكارات مختلف نيروي مقابل اشراف پيدا ميكند و روز به روز عرصه را تنگتر ميكند تا به خواستههاي نامشروع و توسعهطلبانه خود برسد. لذا عمده دلايل طولاني شدن جنگ ايران و عراق و خسارات و تلفات نيروي انساني دو طرف، علاوه بر عدم آمادگي نيروهاي نظامي ايران و محاصره نظامي و اقتصادي آن، تقويت روزافزون ارتش عراق در مقابل ايران بود. ايران در جنگ هشت ساله متحمل بيش از دويست و بيست هزار شهيد و صدها هزار جانباز و مجروح و آزاده شد.
مطمئنا عامل اصلي اين خسارات، نداشتن توان بازدارندگي در مقابل متجاوز بود. اكنون با همين نگاه به جنگ تحميلي دوازده روزه امريكا و اسراييل عليه ايران ميپردازيم.
قبل از آغاز رسمي جنگ تحميلي دوازده روزه (مانند جنگ تحميلي ايران و عراق) ما جنگ ماقبل جنگ را پشت سر گذاشتيم و متحمل خسارات و تلفات جدي شديم.
ترور دانشمندان هستهاي در تهران، ترور فرمانده نيروي قدس سردار سليماني، ترور فخريزاده، ترور سردار علي زاهدي در كنسولگري ايران در سوريه، خرابكاري و انفجار در تاسيسات هستهاي، هك نيروگاه هستهاي به وسيله بدافزار استاكسنت توسط امريكا و موارد ديگر كه تماما قبل از آغاز جنگ دوازده روزه توسط امريكا و اسراييل و با همكاري دهها كشور اروپايي و منطقهاي انجام شد. در آغاز تا پايان جنگ هشت ساله، ايران حداكثر ده سال در تحريمهاي اقتصادي و نظامي قرار داشت، اما در آغاز جنگ دوازده روزه، ايران طي چهل و شش سال تحت شديدترين تحريمهاي نظامي، سياسي، اقتصادي، نفتي، بانكي، ارزي، تجهيزاتي، تكنولوژيكي، دارويي، غذايي، شخصيتها، سازمانها و نهادها قرار داشت. در جنگ دوازده روزه بيش از بيست كشور از قدرتهاي جهاني و اروپايي و كشورهاي منطقهاي از امريكا و اسراييل پشتيبانيهاي رزمي و خدمات رزمي داشتند كه با توجه به امكانات و تجهيزات سرزميني و فضايي واگذار شده، ميتوان مدعي شد كه در خط مقدم اين جنگ، امريكا و اسراييل حضور داشتند و در خطوط دوم تا پنجم، كشورهاي انگليس، فرانسه، آلمان، تركيه، آذربايجان، عربستان سعودي و اردن مشاركت جدي داشتهاند. در آغاز جنگ دوم، توانايي دفاعي جمهوري اسلامي ايران در ابعاد موشكي با بُرد و ويژگيهاي كروز، بالستيك، سطحي، نقطهزن، رادارهاي بُرد كوتاه و بلند، انواع موشكهاي پدافندي، پهپادهاي چند منظوره با بُرد و ويژگيهاي خاص، سازمان رزم مجهز و توانمند، توانايي جنگ الكترونيك و سايبري سطح بالا و فرماندهي كل قوا و فرماندهاني باتجربه و با انگيزه را در اختيار داشت كه اساسا با تواناييهاي ايران در جنگ هشت ساله قابل قياس نيست.
در جنگ هشت ساله، ايران براي تامين و بهروزرساني نيازمنديهاي تسليحاتي و تجهيزاتي خود، تا بيش از هفتاد درصد نيازمند واردات بود كه با مشكل جدي مواجه ميشد.
اما در جنگ دوم، ايران نه تنها همه نيازمنديهاي نظامي و دفاعي خود را در داخل تامين ميكرد، بلكه جزو صادركنندگان سلاح و تجهيزات نظامي و دفاعي در جهان محسوب ميشود.
يكي از تفاوتهاي دشمنان ايران در دو جنگ مورد بحث، تفاوت ماهوي در تواناييهاي نظامي عراق در جنگ هشت ساله و امريكا و اسراييل در جنگ دوازده روزه است.
به عبارت ديگر، قدرتهاي جهاني در حد مقابله عراق با ايراني كه هيچ دسترسي عمدهاي به سلاح و تجهيزات مهم و تاثيرگذار نداشت، عراق را تجهيز ميكردند و سلاحهاي خاص و پيشرفته خود را در اختيار ارتش عراق قرار نميدادند و اطلاعات دريافتي از ماهواره و آواكسها را به منظور ايجاد آگاهيهاي عملياتي و تاكتيكي به عراق ميدادند، اما در جنگ دوم همه اين امكانات و از همه كشورهاي صاحب تكنولوژي كه نام برده شد به نفع امريكا و اسراييل وارد صحنه شدند. با وجود همه تواناييهاي نام برده شده از ايران، باز هم توازن قوا در اين جنگ به نفع دشمن بود و فقط توانايي بازدارندگي ايران برتري خاصي را در اختيار آن قرار داده بود كه دشمن را مجبور ميكرد حساب شده و كنترل شده از توانايي خود استفاده كند.
اگر جنگ هشت ساله را جنگ قدرتها و حزب بعث با رزمندگان اسلام با حداقل تسليحات فرض كنيم، جنگ دوازده روزه، جنگ قدرتها و كشورهاي منطقهاي با تسليحات و نخبگان و دانشمندان و فرماندهان ايران بود.
در جنگ اول بخش عمدهاي از خسارات و تلفات نيروي انساني ايران به دليل نبود سلاح و تجهيزات كافي پيش آمد، اما در جنگ دوازده روزه، صرفنظر از سلاحهاي موشكي بازدارنده ايران، فرماندهان، دانشمندان هستهاي، نخبگان و اساتيد دانشگاهي قربانيان اصلي اين جنگ بودند.
در جنگ دوم حدود سه برابر جنگ اول، فرماندهان تراز اول را از دست داديم و علاوه بر آنها بيش از 1000 نفر از اقشار مختلف به شهادت رسيدند. پرواضح است كه اگر سلاح و تجهيزات بازدارنده ايران در جنگ دوم نبود، خسارات و تلفات نيروي انساني ما به مراتب از جنگ اول بيشتر ميشد و مطمئنا جنگ بيش از دوازده روز به درازا ميكشيد و ممكن بود شرايط ديگري به ايران تحميل شود. اما تواناييهاي ايران به قدري موثر و مناسب بود كه دشمن اعلام آتشبس داد. از زاويهاي ديگر ميتوان متصور بود كه به دليل داشتن توان بازدارندگي در جنگ تحميلي دوازده روزه با امريكا و اسراييل، در برابر هر 1800 شهيد در جنگ اول، در جنگ دوم تنها يك شهيد داشتهايم.
اينجاست كه به درايت فرماندهي كل قوا در تجهيز نيروهاي نظامي و ارتقاي سطح فناوري آنها طي بيش از سي سال پي ميبريم و علاوه بر آن، هوش سرشار جوان ايراني و تلاش آنها براي دستيابي به لبه تكنولوژي جهان به منظور داشتن ايراني سربلند و آباد افتخار ميكنيم.
در دو جنگ تحميل شده به جمهوري اسلامي ايران، تشابه و تفاوتهايي ديده ميشود كه بر نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران است كه نسبت به آن هوشيار باشند.
اولين تشابه بين اين دو جنگ، غافلگيري ايران (بهرغم وجود اطلاعات اوليه) در زمان آغاز و اهداف دشمن بود.
اما يك تفاوت مهم نيز وجود داشت و آن برخلاف جنگ اول، تجهيز ايران به قدرت دفاعي و بازدارندگي بود.
براي جنگ دوازده روزه، دشمن از مدتها قبل سعي فراواني كرد تا همزمان با تهاجمات نظامي، در داخل كشور نيز بحرانهاي سياسي، امنيتي و اقتصادي ايجاد كند كه در اين موضوع كاملا ناكام شد و سالها سرمايهگذاري آنها در اين زمينه با هوشياري مردم ايران به هدر رفت.
در جنگ دوم بلاشك ايران با دشمني مواجه بود كه لبه تكنولوژي دنيا يعني پيشرفتهترين و جديدترين فناوريها و نوآوري در حوزههاي مختلف را در اختيار داشت. اين لبه دايما در حال تغيير و پيشرفت است و شامل حوزههايي مانند هوش مصنوعي، اينترنت اشيا، رايانش ابري، رايانش لبهاي، بلاكچين، واقعيت مجازي و افزوده، فناوري 5G و 6G و همچنين فناوريهاي فضايي و نانوتكنولوژي ميشود.
پاورقي
هوش مصنوعي (Artificial Intelligence)
شامل توسعه سيستمها و برنامههايي است كه ميتوانند وظايفي را كه معمولا به هوش انساني نياز دارند، انجام دهند.
اين حوزه شامل يادگيري ماشين، پردازش زبان طبيعي، بينايي كامپيوتر و رباتيك است.
اينترنت اشيا (Internet Things)
اتصال دستگاهها و اشياي فيزيكي به اينترنت است كه امكان جمعآوري و تبادل داده را فراهم ميكند. اين فناوري در حال تغيير نحوه تعامل ما با دنياي اطرافمان است.
رايانش ابري (Cloud Computing)
ارايه خدمات رايانشي از طريق اينترنت، از جمله ذخيرهسازي دادهها، پردازش و نرمافزارها. اين فناوري به سازمانها و افراد امكان ميدهد تا به منابع محاسباتي با مقياسپذيري بالا دسترسي داشته باشند.
رايانش لبهاي (Edge Computing)
اين فناوري به پردازش دادهها در نزديكي منبع توليد داده، بعني لبه شبكه اشاره دارد. اين امر ميتواند تاخير را كاهش داده و سرعت پاسخگويي را بهبود بخشد، به خصوص در برنامههايي كه نياز به زمان واقعي دارند.
بلاكچين (Block chain):
يك فناوري دفتر كل توزيع شده است كه امكان ايجاد و تاييد تراكنشهاي امن و شفاف را فراهم ميكند. اين فناوري پتانسيل بالايي براي استفاده در زمينههاي مختلف از جمله امور نظامي، مالي، زنجيره تامين و رايگيري دارد.
واقعيت مجازي و افزوده (Virtual and Augmented Reality):
اين فناوريها محيطهاي مجازي و تركيبي از دنياي واقعي و مجازي را ايجاد ميكنند كه امكان تعامل با محتواي ديجيتال را در محيطهاي فيزيكي فراهم ميكنند. اين فناوري در زمينههاي بازي جنگ، آموزش، پزشكي و مهندسي كاربرد دارد.
فناوري G5 و G6
نسلهاي جديد شبكههاي تلفن همراه هستند كه سرعت و پهناي باند بالاتر، تاخير كمتر و ظرفيت بيشتري را ارايه ميدهند. اين فناوريها امكان پشتيباني از برنامههاي پيشرفته و اتصال دستگاههاي بيشتري را فراهم ميكنند.
فناوريهاي فضايي (Space Technologies):
توسعه و استفاده از فناوريهاي مرتبط با فضا، از جمله ماهوارهها، كاوشگرهاي فضايي و فناوريهاي پرتاب، در حال پيشرفت است و نقش مهمي در توسعه ارتباطات، ناوبري، تحقيقات علمي و اكتشافات فضايي دارد.
نانوتكنولوژي (Nanotechnology):
به كارگيري فناوري در مقياس نانو (يك ميليارديم متر) است كه امكان ايجاد مواد و دستگاههاي جديد با خواص و كاركردهاي منحصربهفرد را فراهم ميكند.