ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف، سردار روس درباب لشكركشي به هندوستان در كتاب «كراسه المعي» دوره ناصرالدينشاه قاجار
منافع امنيتي انگليس، راهاندازي «فتنه مسلحانه»در ايران و «تجارت معكوس» در هندوستان است
مريم مهدوي اصل
اشاره | علي اصغر حكمت، وزير امورخارجه، دهم مهرماه ۱۳۲۸ عدهاي از رجال و دانشمندان را به سالن وزارت امورخارجه دعوت كرد تا در جشن نامگذاري خيابان شمالي كاخ وزارت امورخارجه و تجليل از مقام فقيد جليل و مرحوم مبرور محمدعلي فروغي ذكاءالملك شركت كنند. متن گزارش سخنراني مهمانان، با تيتر «جشن نامگذاري خيابان شمالي كاخ وزارت امورخارجه» در نشريه وزارت امورخارجه، شماره چهارم، جلد اول، آذرماه ۱۳۲۸ خورشيدي چاپ و منتشر شده است. پاييز سال ۱۴۰۳ خورشيدي، در آغاز فعاليت روزنامهنگاري - پژوهشيام در مجموعه كتابخانههاي شماره يك و ايرانشناسي و مركز اسناد مجلس بود كه متن اين گزارش از مراسم را از آرشيو مطبوعات مجلس دريافت كردم تا درنهايت امروز بتوانم از آن در قسمت دوازدهم سلسله گزارش مقاله «رساله در بيان اقدامات دولت روس براي تملك و تصرفات آسياي مركزي» دركتاب ««كراّسه المعي» بهره ببرم.
چنانكه محمود فروغي، فرزند محمدعلي فروغي كه خود نيز از ديپلماتهاي وزارت امورخارجه و سفير ايران در امريكا بوده، دراين مجلس، به چندسطر از يادداشتهاي مرحوم فروغي درباب طرز تربيت فرزندان خود بدين شرح اشاره كرده است: «اما تعليمات اخلاقي پدرم كه از مصاحبت او حاصل ميشد از اين قبيل بود كه شرافت انسان بكمال [بهكمال] وجود اوست نه بمال [بهمال] و شؤونات و براي توضيح ميگفت چه خوبست كه شخص چون بحمام ميرود و از جامه و علايق ظاهري و تعينات خارجي مجرد ميشود بخود بپردازد و در آن حال بهبيند [ببيند] كيست و چيست و چه ارزشي دارد كمال را نه دزد ميبرد نه صاحب قدرت از انسان سلب ميكند. نسبت باين شعر سعدي اعجاب تمام داشت كه ميفرمايد: مردي كه هيچ جامه ندارد باتفاق / بهتر ز جامهاي كه در او هيچ مرد نيست... در تعليم وطنخواهي و نوعدوستي ميگفت خير و صلاح هركس در خير و صلاح عموم است و ممكن نيست من بتوانم به خوشي و سعادت زندگي كنم هرگاه عامه گرفتار زحمت و مصيبت باشند و ميگفت من از كسي توقع ندارم مصلحت مرا رعايت كند همينكه مصلحت حقيقي خود را تميز بدهد و منظور بدارد مصلحت من هم رعايت ميشود».
همچنين علياصغر حكمت، وزير امورخارجه در آغاز برگزاري اين مجلس، درباره سلسله نسب مرحوم محمدعلي فروغي گفته است: «محمدعلي پسر محمدحسين پسر آقا محمدمهدي پسر حاج محمدرضا پسر حاج محمدكاظم پسر حاج ميرزا كوچك پسر ميرزا ابوتراب پسر حاج ميرزا محسن پسر حاج ميرزا جواد پسر حاج ملامومن. پيش از مرحوم ميرزا محمدحسين ذكاءالملك تمام اجداد مرحوم فروغي در سلك تجارت و معروف به ارباب بودهاند. شخص آخري يعني حاج ملامومن معاصر سلطنت شاه عباسكبير [امپراتوري صفويه] و جد هفتمين يعني حاج ميرزا ابوتراب در سال ۱۱۴۸ در شوراي كبير موغان كه بدعوت نادرشاه براي تصديق سلطنت منعقد گرديد نماينده اصفهان بوده است.
آقا محمدمهدي ارباب جد دانشمند فقيد گذشته از اينكه از معتبرين تجار اصفهان بودهاند مردي در اقسام فضايل و مخصوصاً در علم جغرافيا و هيات تبحري بسزا داشتهاند در جواني مسافرتي به هندوستان نموده و پانزده سال در آن ديار به سر برده و با انگليسها و هنديهايي كه با فرهنگ جديد آشنا بودهاند آميزش داشته و در آنجا از معلومات جديد و سياست دنيا آگاهي حاصل نمودهاند و ببرتري [به برتري] اوضاع مغرب را بر احوال مشرق زمين پي برده و يكي از اشخاصي بودهاند كه در آن موقع هموطنان خود را باين مسائل آشنا نمودهاند.
وي در ايام اقامت هندوستان بطبع كتب از جمله تاريخ وصاف و شاهنامه فردوسي پرداختهاند. مرحوم ارباب مولفات دارند كه دو فقره آن موجود است يكي در تاريخ و جغرافياي اصفهان ديگري موسوم به نصف جهان كه هنوز بطبع نرسيده است و همچنين تاليفات ديگري راجع به هيات و نجوم و محاكمه بين راي قدما و متاخرين و ترجيح راي جديد بر قديم داشتهاند... مرحوم ميرزا محمدحسين فروغي پدر دانشمند فقيد (محمدعلي فروغي متولد ۱۲۹۴ق.) ... در سن سهسالگي (محمدعلي) ... عزم سفر پانزدهساله هندوستان نمود و... ميرزا محمدحسين فروغي يكي از فضلا و ادباي عصر خود گرديد و صاحب تاليفات چند و همچنين موسس روزنامه تربيت شد... ».
بنابراين امروز در ادامه انتشار سلسله گزارش ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف [احتمالا نام صحيح آن «ميخاييل اسكوبلف» باشد]، سردار روس درباب لشكركشي به هندوستان كه در بخش فهرستنويسي كتاب خطي «كرّاسهالمعي» غلامحسين افضلالملك المعي در مجلس (دوره ناصرالدين شاه)، از اين مقاله باعنوان «رساله در بيان اقدامات دولت روس براي تملك و تصرفات آسياي مركزي» نام برده شده و در برخي صفحههاي آن نيز توضيحات يا حاشيهنويسي به قلم ميرزا محمدحسين ذكاءالملك، رييس دارالترجمه دربار ناصرالدين شاه قاجار مشاهده ميشود، ميپردازيم كه ذكاءالملك با قلم خود خبر از رازي بزرگ ميدهد. رازي ناشناخته از چرايي و چگونگي آشوبهاي مردمي مسلحانه در ايران كه توسط نيروهاي امنيتي انگليس انجام شده و امروز در ميان ميليونها برگ اسناد تاريخي روابط سياست خارجي ايران و انگليس در عصر قاجار، قابليت انتشار عمومي پيدا كرده است. البته در همراهي با قلم سردار روسي كه از چگونگي تامين منافع امنيتي انگليس در قالب تجارت معكوس هند باستان سخن گفته است.
اكنون چندكلمه هم از وضع انگليس در هند بيان نماييم
بايد دانست كه وجود ملل و اقبال و پلتيك آنها بسته بوضع جغرافيايي مملكت آنها است. ممالك وسيعه روس چون هيچ مجاورتي با درياهاي آزاد ندارد دولت روس سعي مينمايد كه در يك نقطه بسواحل بحر محيط متصل شود اما انگليسها كه بوضع طبيعي خودشان در جزيره جاي دارند كوشش ميكنند كه در [ناخوانا] و ممالك وسيعه سكني گرفته در آنجا استقرار حاصل نمايند و دايره نفوذ تجارت خود را توسعه دهند. از آنوقتي كه دولت انگليس اتائوني ينك دنيا را از دست داد زايداً ماسبق درصدد تملك كانادا ميباشد و در آفريقا بعد از آنكه راساميد را كه در راه هند واقع است متصرف گرديد سعي در تصرف مملكت زولو وترانسوال نمود و پس از آن در مصر استقرار يافته و از طرف آسيا هند و [ناخوانا] و مركز شبه جزيره مالاكارا مسخر ساخته جهد ميكند كه در ممالك چين و ژاپن و افغانستان و ايران و آسياي صغير (آناتولي) نفوذ كاملي داشته باشد يك مساله مسلم است و شك نيست كه انگليسها نه تنها ساعي هستند كه ممالكي را كه براي آنها مفيد فايده است تصرف نمايند بلكه ميخواهند جاهايي را مسخر كنند كه اگر براي آنها نافع نيست براي ساير ملل اقلاً اين تسخير آنها مضر باشد و بهمين واسطه است كه براي تملك كانال سوئز و بجهه اينكه امور كشتيراني آنجا را برطبق ميل و دلخواه خود قرار دهند يا جهد كامل در مصر استقرار بهمرسانيدند.
دولت انگليس در پلتيك اروپايي خود هميشه دولت روس را در پيشنظر داشته و از براي مسدود نمودن [ناخوانا] داردانل و مانع شدن دولت روس كه يكي از دول بحريه شود و عمل كشتيراني او ترقي نمايد و رقيب او گردد مساعي وافيه نموده و خود را هواخواه عثماني قرار داده و جنگ سواستاپول را برپا ساخت و مساله شرقيه آلتي براي دست انگليس شده گاهگاه بتجديد آن ميپردازد و براي جلوگيري از ازدياد نفوذ روس در آسياي مركزي هنوز سعي مينمايد كه در ايران تفوقي حاصل كند و براي گرفتن تجارت چين از دست روس منتهاي اهتمام را دارد و مبناي نفاذ قول خود را در مملكت چين مستحكم ميسازد و ساعي است كه تمام روابط تجارتي چين و ژاپن را مخصوص ممالك آسياي جنوبي كه در تحت تملك خود دارد نمايد [حاشيهنويسي: چنانكه جنگ مابين فرانسه و چين را بهمين جهت شد] دولت انگليس بعضي ممالك را در تحت حمايت خود قرار داده و از فوايد و منافع آن بهرمند گرديد اما گاهي اوقات در زير بار تكاليف خود نسبت بآن ملل درميماند و از آنجمله است مساله افغانستان.
بعداز آنكه عساكر انگليس در اين اواخر قندهار را تخليه كردند و اين امري مجبوري بود چه ميترسيدند كه قتل سنه هزار و هشتصد و چهل تجديد شود و امير افغانستان نيز ميدانست كه جلو خشم و غضب اهالي را نميتواند بگيرد دولت انگليس بعبدالرحمنخان [به عبدالرحمنخان] وعده كرد كه معاونت بقاعده از او نمايد و مملكت او را محفوظ دارد و مبلغ گزافيهم [گزافي هم] براي اميرمشاراليه مستمر و برقرار نمود و از آنجاكه امير خيال ميكرد كه اگر انگليسها از افغانستان بروند ممكن است او بجنگ روسها بيفتد از دولت انگليس مستدعي شد كه تمامي مملكت افغانستانرا [افغانستان را] حفظ كند و متعهد اين امر شود و يقين است كه در ملاقات امير افغانستان با فرمانفرماي هندوستان در راولپندي مذاكره اين تعهد تجديد شد [حاشيهنويسي محمدحسين فروغي معروف به ذكاءالملك: مخفي نماناد كه در سنه ۱۸۸۰مطابق ۱۲۹۷ بواسطه بروز فتنه كه در افغانستان شد عساكر عبدالرحمنخان باو شوريدند وفيالواقع انقلاب كلي و فوري بس عظيم در امور آنجا پديدار شد ايوبخان [ايوبخان] از [ناخوانا] داور خود را بهرات انداخته حاكم آنجا را كه از طرف عبدالرحمن خان بود مقتول و آنشهر را بحيطه تصرف درآورد و انگليس از وحشت اينكه مبادا ايوبخان كه رهين منت دولت ايران بود و متجاوز از يكصدهزارتومان از طرف دولت عليه ايران هنگام توقفش در مشهد باو اعطا شده بود محض اطمينان يا از وحشت عاقبت و مال كار خود مبادا استظهاري از ايندولت نمايد و اقلاً هرات را بايران واگذار كند اسبابي فراهم آوردند كه درينموقع انقلاب افغانستان و طغيان ايوبخان خيالات دولت عليه ايران را بسمت ديگر مصروف سازند، اين بود كه مامورين مخفي انگليس در نوچه شيخ عبيدالله كرد را محرك شدند در ساوجبلاغ و ساير بلاد ديگر آذربايجان قنسول انگليس آشكارا مردم را بمخالفت محرك بود تا فتنه ارومي و مراغه را برپا كردند. شخص بيغرض و موثقي ميگفت كه در نوچه صناديق اسلحه ديده ميشد كه مستقيماً از بنادر انگليس بطرابوزان و از آنجا بنوچه وارد شده بود و بعلاوه خورجينها مملو از ليره در خانه شيخ عبيدالله يافته بود كه انگليسها فرستاده بودند اگر سفيركبير ايران مقيم اسلامبول بدولت عليه نداده يا ملتفت نشده است كه اطلاع بدهد ايام توقف شيخ عبيدالله در اسلامبول سفارت انگليس رعايت بخصوصي باو مينمود بلكه اسباب فرارش را از اسلامبول انگليسها فراهم آورده بودند انگليسها از وحشت و دهشتي كه از انقلاب افغانستان داشته راضي بودند كه هرات را بايران تسليم نمايند با شروطي كه دولت ايران ابداً از عهده شروط برنميامد مگر آشكارا با روسها بمخالفت برخيزد همينكه مأيوس از دوستي ايران شدند فتنه شيخ عبيدالله را برپا كردند]
اين رساله گنجايش ندارد كه سوانح سابقه و وضع قديم انگليس را در هند حاوي باشد و چندان [حاشيه نويسي: بر خاطر مهرمآثر همايوني] هم پوشيده نيست كه دولت مشاراليها چگونه براين مملكت غلبه كرد و پرتوغاليها [پرتغاليها] و هلانديها [هلنديها] را از اينجا بيرون نمود و متملكات فرانسه را منحصر ببعضي نقاط ناقابل ساخت و بسلب اقتدار سلاطين و راجهها و نوابها پرداخت و خزاين آنها را مالك ميشد و مالكين را از ممالك خود اخراج كرد و املاك ايشانرا ضبط نمود و ابقا بهيچ قسم ظلم و تعدي بلكه وحشيگري ننمود.
همچنين شورش سپاهيهاي هندوستان در سنه هزار و هشتصد و پنجاه و هفت (۱۲۷۴ هجري) و وسايل اطفاء نايره عصيان و بيرحميها و خونريزيهاي عساكر انگليس در آنموقع و كشتاريكه هواخواهان ننهصاحب كردند و انگليسها بدتر از آنها نمودند همه از وقايع مشهور است و از نظر ارباب سير محو نگرديده و ازاينجهت ما بشرح آنها نميپردازيم قصد ما عجالتاً تحقيق وضع حاليه انگليسها در هند و روابط ايشان با بوميهاي آنمملكت [آن مملكت] است و ميخواهيم بدانيم در صورت وقوع جنگي حكومت هندوستان چه اسبابي براي محافظت متملكات خود ميتواند فراهم آورد.
مسلم است در هندوستان مملكت زراعتي است [حاشيهنويسي: و حاصلخيز يعني محصولات طبيعي از محصولات صناعيش زيادتر است] در اينصورت قوانين املاك و رسوم مالياتي كه زارعين بحكومت ميدهند بايد طرف دقت و توجه كامل و تحقيقات وافيه باشد مثلي در افواه عوام است كه گويند ملك مال زارع است و حاصل مال حكومت و انگليسها گويا اينمثل را پسند كرده و بر وفق آن رفتار مينمايند و ماليات زارعين هند را طوري زياد كرده و بار آنها را سنگين نمودهاند كه يكي از قضاه كلكته مينويسد رعاياي زارع هندوستان رفتهرفته ضعيف و بيبضاعت ميشوند و معين است كه فقر اين طبقه چه مخاطرات پلتيكي زير سر دارد و بنابر اطلاعات صحيحه و تحقيقات كه در نواحي مختلفه هند بعمل آمده وضع بد ارباب فلاحت خطر سختي براي دولت انگليس خواهد شد.
بعلاوه اين سبك رفتار براي يك ملت با تمدني بهيچوجه شايسته و اسباب خجالت و شرمساري اوست و انگليسها مخصوصا واعظ غيرمتعظ ميباشند آنچه از تمدن و رفاهيت و آزادي و آسايش [حاشيهنويسي ۷: ميگويند قولشان برخلاف عملشان است ميتوان گفت ملت انگليس مغرورترين و ظالمترين تمام ملل روي زمين هستند و درجه ظلم و وحشيگري و بيقولي و تزلزل راي آنها از هر وحشي داخله [ناخوانا] بالاتر است] انگليسها حالت تجارت هند را نيز مثل زراعت آن كردهاند در قديم در هندوستان كارخانهجات [كارخانجات] مشهور بود كه [حاشيهنويسي: خود هنديها كار ميكردند] ولي امتعه ارزان كارخانههاي مانجستر [منچستر] و بيرمنگام اسباب كسادي و خرابي كارخانهجات هند گرديد و بايد دانست كه امتعه انگليس بر امتعه كارخانهجات هند ماليات بست و امتعه انگليس را طرف امتياز قرارداد و بماشين و اسباب كارخانه گمرك گزافي تحميل كرد تا از اين قبل آلات و ادوات بهندوستان نياورند و بعمل آوردن امتعه نپردازند و نتيجه اين اعمال آن شد كه صاحبان كارخانهجات انگليس محصولات خام [حاشيهنويسي: از قبيل ابريشم [ناخوانا] و پنبه نساجي شده و پشم و غيره] را ارزان خريده بانگليس ميبرند و از همان ترتيب امتعه و اقشمه داده باين مملكت ميآورند و گران ميفروشند پس بايد گفت قوانين تجارتي انگليس بهمان درجه قوانين زراعتي او اسباب خرابي هندوستان گرديده است .
ادامه دارد...
منبع: بخش خطي كتابخانه مجلس
روزنامهنگارو پژوهشگر
رعايت اخلاق و اصل امانتداري در زبان، متن و نثر اسناد ملي
ذبيحالله صفا، رييس دانشكده ادبيات و نايبرييس كميسيون ملي يونسكو در ايران، در جلد اول كتاب «ايرانشهر» ۱۳۴۲ش. در مقاله «ادب» نوشته است: «تاسيس فرهنگستان ايران درسال ۱۳۱۵ش. اگرچه عمر فعاليت آن چندان زياد نبود در غني ساختن زبان فارسي جديد بياثر نشد، زيرا به دانشمندان و اهل قلم طرز وضع اصطلاحات مختلف علمي را با استفاده از سرمايههاي قديم زبان فارسي آموخت. در اين مدت براثر استقبال بسيار زياد ايرانيان از مطبوعات روزانه و هفتگي و... همچنين نفوذ دو جنگ بينالملل اول و دوم در ايران و افكار و عقايد و نظريههاي مختلفي كه همراه خود داشت و نبردهاي فكري كه بين دستههاي مختلف سياسي و اجتماعي ايران آغاز شده... در پرمايهكردن زبان فارسي و آمادگي نثر به نحوي كه امروز احساس ميكنيم بياثر نبوده است... .»
برپايه اين تعريف، به برخي تغييرات در نوشتن واژهها و ترجمه آنها از عربي و انگليسي و... دركتاب «فرهنگستان ايران - واژههاي نو تا پايان سال ۱۳۱۹ش.» اشاره ميشود كه عبارتند از: «وزارت حفظالصحه = وزارت بهداشت»، «طهران = تهران»، «امپراطوري = امپراتوري»، «مطبعه = چاپخانه»، «وزارت معارف = وزارت فرهنگ»، «محاربه = نبرد»، «رييسالوزراء = نخستوزير»، «انطباعات = نگارش»، «تحتالحمايه = درپناه»، «اروپ = اروپا». درعينحال، درحالي كه مشاهده ميشود در نثر و متن مجموعه اسناد حكومتي دوره قاجار، هيچ علامت ويراستاري نقطه، ويرگول و... وجود ندارد، بلكه نگارش واژهها نيز بر اصل «سرهمنويسي» بوده، مانند: «اندولت = آن دولت» و «لهستانرا = لهستان را» كه اكنون در مطبوعات ايران اصل بر «جدانويسي» است و البته موارد ديگري در دستور زبان فارسي كه نياز به پژوهشهاي «زبانشناسي» دارد. درنتيجه، برپايه اخلاق و رعايت اصل امانتداري در زبان، متن و نثر اسناد ملي، روزنامه «اعتماد» وظيفه دارد ازهرگونه ويراستاري متن اسناد تاريخي، ازكتيبههاي امپراطوري هخامنشيان گرفته تا اسناد تاريخي حكومتهاي قاجار، پهلوي و جمهوري اسلامي ايران، جدا خودداري كند تا درنهايت به لحن، متن و نثر اسناد ملي ايران آسيب وارد نشود.
منبع: كتابخانه ايرانشناسي مجلس