جنگ 12 روزه خطاهاي تحليلي و تصميمي
علي ميرزامحمدي
چندي پيش دو ليست مجزا از تحليلگراني را تهيه كردم كه در مذاكرات ايران و امريكا تا پيش از جنگ 12 روزه معتقد به شكلگيري توافق يا عدم توافق بودند. هدف از تهيه اين ليست، مچگيري، قطببندي و حتي سرزنش كردن تحليلگران نبود؛ چراكه احتمال خطا در ديدگاه هر تحليلگري وجود دارد و تحليلهاي خام در تضارب آرا و تجربههاي عيني، به تدريج تصحيح و تكميل ميشوند. اما ميتوان همانند زيدآبادي درباره ميزان بالاي ضريب خطاي تحليلي به ويژه در چهرههاي ذينفوذ كشور و عوامل آن پرسشهايي مطرح كرد. با تامل در اين مسائل، نكات زير قابل ذكر است:
- شالوده استدلالي غالب تحليلهاي نادرست، برداشت سطحي از روحيه تاجرمآبانه ترامپ بود. اما فراموش شد كه ترامپ «تاجري سياسي» است كه براي رسيدن به قدرت يا محبوبيت، گاه از تنش، تهديد و حتي درگيري نظامي نيز استفاده ابزاري ميكند. ترامپ نشان داده بود كه در برابر ايران، حتي حاضر به ترور مستقيم است؛ اما اين سوابق در تحليلها كماهميت شمرده شد. همچنين تحليلگران با تعميم الگوهاي قبلي چون توافق اوباما با ايران گمان ميكردند ترامپ هم دنبال توافقي مشابه ولي محكمتر خواهد بود. اين خطاي تعميمي باعث شد كه بسياري، تفاوت ساختاري بين اوباما و ترامپ را ناديده بگيرند. اين ديدگاه نادرست با تزريق در افكار عمومي به ويژه شبكههاي اجتماعي اين تصور را شكل داد كه ترامپ تاجر، بعيد است وارد جنگ و نزاع با كشوري چون ايران بشود.
- وقتي تحليلگر به دادهها و روند پشت پرده، دسترسي ندارد، فقط بر اساس گمانهزنيهاي خود و جو حاكم و حتي انتظارات و احساسات عمومي تحليل ميكند. بخش زيادي از تحليلها بر اساس گمانهزني رسانهاي يا تصور شخصي انجام شد، نه بر اساس دادهها يا ارتباط با منابع مطلع. در حالي كه سياست خارجي، بهويژه درباره ايران و امريكا، بدون دسترسي به اطلاعات پشتپرده و خط ارتباطات ديپلماتيك، به سختي قابل پيشبيني دقيق است.
- درستي برخي تحليلها در اين ليست نيز به احتمال به جهت بصيرت و توان تحليل تحليلگران نبود، هر چند استثناهايي هم در اين ميان هست، با اين همه درستي اين تحليلها بيشتر به جهت نزديكي به هسته سخت قدرت بوده است.
- در تحليلهاي ارايه شده بهتر است بين تحليلگران «ميداني و متصل به قدرت» و تحليلگران «دانشگاهي- رسانهاي» تمايز قائل شد. انتظار ميرود دقت تحليل دسته اول به علت نزديكي به نهادهاي حاكميتي، حضور احتمالي در جلسات مشورتي يا محرمانه و ارتباط از مسيرهاي جانبي با تصميمسازان، بالاتر باشد. اما تحليلگران «دانشگاهي-رسانهاي» بيشتر به گفتمان عمومي، نظريات دانشگاهي يا شواهد رسانهاي تكيه دارند. در نتيجه تحليلهايشان اغلب مبتني بر عقلانيت يا «تجربه جهاني» است، نه «داده خاص از سياست» و چون كمتر با بازيگران پشت صحنه يا تصميمگيران در تماس هستند تحليلشان به احتمال دقت كمتري دارد. با اين همه طنز تلخ تحليلگري آن است كه خطاهاي پيشبيني تحليلگران «ميداني و متصل به قدرت» در كشور ما كم نيست. اينچنين تحليلگراني حتي اگر پيشبيني درستي هم از برخي روندهاي سياسي داشته باشند احتمال خطاي تصميمسازي آنها براي كنترل يا مقابله با تبعات آن روندها كم نيست. تحولات چند سال اخير، به ويژه روند جنگ 12 روزه برخي از اين خطاهاي تحليلي و تصميمي را به خوبي نشان داد. نمونه بارز آن سخنان قبل از جنگ 12 روزه يكي از فرماندهان اسبق نظامي بود كه حمله اسراييل به ايران را بعيد و حتي كم اهميت تلقي ميكرد! اظهارات يكي از وزراي اسبق خارجه ايران نيز نشاندهنده اين خطاي تحليلي بود.
- نكته ديگر عدم تمايز بين «اميد» با «تحليل» است. در اين معنا برخي تحليلگران اميدهاي خود را به جاي تحليل رويدادها به افكار عمومي دادند. به ويژه تحليلگران اصلاحطلب به شدت اميدوار به بهبود روابط ايران و امريكا بودند. اين انتظار سياسي باعث شد تحليلها دچار سوگيري خوشبينانه شود و تحليلگران نتوانند نشانههاي منفي را به درستي تفسير كنند. «غلبه اميد بر تحليل» باعث شده بود بسياري از تحليلگران داخلي، تاثير فشار لابي اسراييل و تندروهاي امريكايي بر تصميم ترامپ را كمبرآورد كنند. غلبه اميد بر تحليل باعث شكلگيري فضاي همصدايي و نوعي اطمينان كاذب جمعي شد كه در نتيجه آن همه بر احتمال توافق تاكيد ميكردند و در اين ميان تحليلهاي واقعبينانه با برچسب سياهنمايي يا مرعوب شدن از دشمن، منزوي شدند.
با اين تجارب چه شيوههايي براي تقويت تحليلهاي درست سياسي و اجتماعي به عنوان پيشزمينه تصميمسازي وجود دارد. در اين باب ميتوان به ايجاد تيمي از تحليلگران ميداني و دانشگاهي در پژوهشكدهها و حتي روزنامههاي كشور اشاره كرد. تيمي كه ميتوانند با نگارش سناريوهاي مختلف، در تصميمسازي براي لحظات حساس كشور و پيشنهاد پلن B نقشآفريني كنند. در كشور ما ارتباط بين پژوهشهاي اجتماعي-سياسي و نهادهاي تصميمساز قطع شده است. تحليلگران نياز به دادههاي عمومي چون آمارها، بودجهها، سندهاي سياستي، رفتارهاي واقعي در ديپلماسي و اقتصاد دارند. از طرف ديگر، اينكار نيازمند ترويج مهارت تحليل در دانشگاهها و برگزاري كارگاههاي تحليل سناريو است. در اين ميان روزنامهنگاري تحقيقي هم ميتواند پرورشدهنده تحليلگر و توليدكننده تحليل باشد. انتشار تحليلهاي دو يا چند نفره در برخي روزنامهها چون «اعتماد» نيز پيشزمينه مناسبي براي تحليلهاي پخته و چند وجهي است.
جامعهشناس