انسانيت زبان مشترك جهان معاصر
ابوالفضل فاتح
در دوران پيوستگيهاي فناورانه و شكافهاي اجتماعي فزاينده، زمانهاي كه بحرانهاي مشترك از مرزهاي جغرافيا فراتر رفته و به بحرانهاي عميق هويتي دامن زده است، انسانيت ميتواند به زبان مشترك جهان معاصر بدل شود. در عصر فروپاشي معنا و اخلاق در سطوح تصميمسازي و قدرت جهاني، اين وجدان انساني است كه پيش از هر هويت ديگري، جوامع را به كنش فرا ميخواند.
در سالهاي اخير، اين بيداري وجداني و كنشگري اخلاقي چهرههاي نو و پرقدرتي يافته است. كنشگري بيمرزي كه دلهاي مضطرب مادران غزه تا قلوب جريحهدار مردم خاورميانه و از دانشگاههاي امريكا تا خيابانهاي شرق آفريقا را به هم متصل كرده است. اينك صداي وجدان عمومي بشر، در اعتراض به اشغال، تبعيض، تحقير و رنج بيدليل، بلندتر از هميشه شنيده ميشود. الهامبخش آنكه در مركز اين موج جهاني، جوانان ايستادهاند؛ همانها كه در معرض توفانهاي هويتسوز سياهچالههاي تمدني قرن بودهاند. اما همچنان گوهر اصيل خويش را پاس داشتهاند. اين موج تازه همبستگي و اعتراض انساني، براي آنكه پايدار و اثربخش بماند، نيازمند پيوند خوردن با سرچشمههايي ژرف و آزموده در تاريخ است.
پيوند موج همبستگي با سرچشمههاي تاريخي؛
در چنين زمينهاي، تشيع نهتنها مذهبي ريشهدار در تاريخ اسلام، بلكه الگويي تمدني و منظومهاي فكري-فرهنگي است كه با نمادهاي خود نظير عاشورا و اربعين و نوع خوانش ويژه از شهادت حسين (ع) و اسارت و ميراثداري زينب (س)، از دل تراژدي و رنج، افقِ رهايي ميگشايد. اين مكتب، با شكوه اميدآفرين خود، ميتواند شنيده و بازتعريف شود و ارمغان بسيار براي ايمان و عاطفه اين نسل كنشگر و جوياي حقيقت داشته باشد.
به هندسه حماسه بنگريد. نواده پيامبر(ص)، بياباني برهوت، محاصره لشكري بيشمار، آفتاب و عطش، 90 ساله و شش ماهه، نبردي نابرابر، سرهاي به نيزه و تنهاي قطعه قطعه و سپس آلالله، در اسارت تباهترين قدرتها و اين همه رنج بيانتها، نه براي شخص يا قوم كه براي برپايي ابدي پرچم كرامت انساني!
در ترسيم اين جاودانگي، حسين (ع) رهبر عاشورا و زينب (س) رهبر اربعين و سجاد (ع) رهبر صيانت از ميراث رهاييبخش و انتقال آن به نسلهاي آتي است. آنها در مثلث آزادگي، شكيبايي و نيايش هر يك رسالت خود را در اوج كمال و زيبايي به انجام رسانده و نمادي ابدي از مظلوميت، رهايي و ايستادگي حداكثري جمعي كوچك در برابر ظلمي به ظاهر شكستناپذير را خلق ميكنند و تاريخ را صحنه محاكمه ستم ميسازند. در اين مدل نه شمار و ساز و برگ كه «حقيقت» و «ذلتناپذيري» قويترين و بنياديترين دليل رويارويي و ماندگاري است. آيا كسي هست كه بتواند در برابر اين عظمت اين الگو، الگويي برتر ارايه دهد؟
آموزههاي تشيع؛ فرصت تمدني و پاسخي به بحران هويت امروز؛
بر اين مبنا، آموزههاي تشيع، نه صرفا مناسك يا آموزههاي درونديني، بلكه پاسخهايي واقعي و عميق به بحران هويت در جهان امروز و بازتابي از فضيلتهاي اخلاقي در بلندترين سطوح ادراك و برترين پشتوانه براي كنشگري اخلاقي معاصر است. البته تحقق اين افق، مستلزم بازخواني پيوسته مفاهيم، آيينها و روايتهاست و نه محصور شدن در قالبهاي انعطافناپذير. مفاهيم و مراسم مذهبي، اگر صرفا بازنمايي اندوه تاريخي بمانند و تبديل به پيامهاي نافذ و الهامبخش نشوند، در چرخش وجدان عمومي جهان نقش چنداني ايفا نخواهند كرد و شيعه در شيعه باقي خواهد ماند، همچنانكه اگر زينب (س)، در اندوه برادر و سجاد (ع) در اندوه پدر متوقف ميشد و روايت بليغ كربلا را نميآفريدند، كربلا در كربلا باقي ميماند. خوشبختانه امروز، مهاجرت گسترده شيعيان و گسترش آيينهاي عاشورايي در بستر فرهنگي متنوع، فرصتي تمدني پديد آورده است. اگر اين آيينها با هوشمندي، شناخت زمان و مكان و حساسيتهاي فرهنگي، روانشناختي و اجتماعي جوامع ميزبان، بازطراحي شوند و از افراطهاي بيدليل و سلايق تنگ به دور بمانند، تشيع ميتواند چهره نافذ خود را در چهارراه جهاني ارايه دهد. چنانكه در طول قرون، آيينهاي عزاداري را با سنتهاي بومي هر سرزمين، از عراق و ايران تا لبنان و پاكستان و افغانستان و آذربايجان و بحرين آميختهاند. اينك كه جمعيت شيعيان در ديگر سرزمينهاي اسلامي و غيراسلامي رو به رشد است، نيز انتظار ميرود اين آيينها با شمايل و ساختاري برگزار شوند كه نه تنها با مفاهيم معنوي تشيع هماهنگ باشند، بلكه ابعاد جهانشمول آن را تقويت كنند و به تناسب ظرف هر منطقه، قابل ادراك باشند.
اربعين؛ روح انساني عاشورا؛
در ميان همه اين آيينها، اربعين شايد از كاملترين جلوههاي همافزايي معنوي و انساني باشد كه روحي عاشورايي را قالبي معاصر با آثاري شگرف به نمايش ميگذارد. مگر نه اين است كه در هر اربعين شاهد وسيعترين و زيباترين جلوههاي انسانيت در سرزمين رنجديده عراق هستيم؟ مردماني از طبقات و لايههاي گوناگون اجتماعي كه برخي خود در طول سال براي گذران زندگي معمول كم دچار دشواري هستند، هر آنچه دارند به پيشواز زائران حسين (ع) تقديم ميكنند. شيفتگان سيدالشهدا (ع)، چون رودخانههايي از نور از هر سوي عالم و از هر مليت و نژاد به سوي كربلاي معلي جاري ميشوند. در ضيافتي آسماني عاليترين چشمههاي كرامت اخلاقي از هر گوشه اين سرزمين ميجوشد و مهرباني چون نوايي آسماني از هر كوي و برزن زمزمه ميشود. در فستيوالي از «نوعدوستي» صحنههايي روايت ميشود كه در باور آدمي نميگنجد؛ گويي فرشتگان، آدميان را به مهماني خود فراخواندهاند.
اربعين به مثابه ابررخداد شبكهاي؛
قدرت شبكهاي و چندبُعدي «ابررخداد» اربعين از منظر گستره و تنوع جمعيتي و مليتي، طبقاتي و رفتاري و پيوند سنتها و فرهنگها در مغناطيس شكوهمند خود، ديدهها و دلها را محو جذبه خود ساخته و خيزشي پردامنه ايجاد ميكند. ذات اربعين و امواج پيوستهاي از شيفتگي به يك نهضت مقدس و يك رهبر فراتاريخي به نام حسين (ع)، سرزمينهاي دور و نزديك را در برگرفته و به هم پيوند ميزند. وقتي شبكهاي با اين ابعاد شكل بگيرد به دليل همافزايي ارتباطي، «قدرت نرم» و كاركردهاي فوق تصوري نيز پيدا ميكند و نهتنها در جغرافياي عراق كه در هر نقطهاي از جهان، امكان بازآفريني همان روح و پيام را فراهم ميكند.
بازآفريني روح اربعين در سراسر جهان؛
اينگونه است كه هر ساله ميليونها دلداده به زنجيره اربعين ميپيوندند و يكي از شكوهمندترين اجتماعات انساني را شكل ميدهند. آن جمعيت بيشتري كه امكان حضور در سرزمين مقدس را ندارند، ميتوانند در هر نقطهاي از جهان، روح اربعين كه تجديد بيعت با حسين (ع)، بازگشت به ارزشهاي توحيدي و احياي كرامت انساني است، را بازآفريني كنند: در قالب اجتماعات و برنامههاي انديشيده، متين و پرمعنا و منطبق با زمانه، بدون اسراف و افراط، با استقلال از دولتها و احزاب، با دعوت و امكان حضور مذاهب و اديان ديگر، همراهي با مظلومان تحت ستم غزه كه با امكاناتي اندك در برابر لشكري از ستم ايستادهاند، با ياري بيسرپرستان و ايتام، با كمك به بيسرپناهان و كارتنخوابها، دستگيري و اطعام نيازمندان، اهداي خون و عيادت بيماران، آزادي زندانيان مالي، خدمات اجتماعي، يادداشتها و پيامهاي دردآشنا با رنج بشريت و سرشار از معنويت و عقلانيت به مردمان نزديك و دوردست، با كنشگري فعال از طريق رسانههاي گروهي و اجتماعي و هر آنچه خير و همدلي و همدردي و در يك كلمه نيكوكاري با همنوعان است، ميتوان اربعين را به زمزمهاي انساني در فراسوي مرزهاي شيعي تبديل كرد. اربعين، رمز و سمبل روزي است كه بايد، نخبگان را به انديشه، ثروتمندان را به انفاق، قدرتمندان را به انصاف، سياستمداران را به حقيقت و حكمرانان هر سرزمين را به تجديدنظر و راهي براي انسانيتر كردن حاكميتهاي خود فراخواند. اينگونه، اربعين، نه فقط يك رخداد يا راهپيمايي يا يك روز، بلكه آييني براي احياي بشريت خواهد بود.
اربعين اپيزود دوم عاشورا و جوششي بينالمللي؛
چنانكه گفته شد، اربعين گويي اپيزود دوم و مكمل عاشوراست و البته فرصتي براي جبران جاماندگيها و غفلتها. حتي آنان كه نسبت به جنبههاي مناسكي اربعين دچار تاملند، بدانند كه اربعين جوششي اجتماعي و بينالمللي از قلب منطقه تا آن سوي اروپا، امريكا، آفريقا و آسياي جنوب شرقي است و نبايد آن را در حصار تنگ ايراني بودن يا عراقي بودن يا بدتر از اين، حزبي و جناحي بودن، تحليل و تفسير كرد كه اين هم بدگماني به خيل عظيم و ميليوني مردماني است كه با اين مناسبت پيوند دارند و هم محروم ساختن خود يا خدايي ناكرده ايستادن بيحاصل و پرهزينه در برابر جرياني فراتر از بسياري ديگر از جوششهاي اجتماعي دايمي يا فصلي منطقه است. علاوه، اربعين از سوي خيل پرشمار مراجع و علماي درجه اول شيعه به رسميت شناخته شده و بسياري خود به آن اهتمام داشتهاند. از اين روي، بايد مراقبت شود كه اربعين را در معرض نگاه تقليلگرايانه يا جناحي و تفنني يا انتقادهاي مخرب حزبي و سياسي قرار ندهيم. در همه حال، حفظ ابعاد معنايي و روح آييني و انساني اربعين، اصليترين مسووليت ما در قبال اين رخداد است.
رفتار ديني در عصر رسانه: تيغ دو دم رسانه؛
بهطور كلي و در دوران پرسشگريهاي بحق و شبههافكنيهاي ناحق، هر حركت و هر اقدام و رفتاري به نام و در حوزه مذهب نيازمند دقت و تاملي دوچندان است. بدانيم در بستر رسانههاي مدرن ميتوان از ارتعاشي به ظاهر كوچك موجي عظيم در جهت مثبت يا منفي پديد آورد. همچنانكه سخاوت اسطورهاي اربعين ظرفيت جهاني شدن دارد، يك رفتار يا بيان حساب نشده ميتواند ميليونها بار تكرار يا سالها ديده شود و خسارتي عظيم برجاي بگذارد. تكنولوژي رسانه، به دليل سرعت، گستردگي و توان برجستهسازي، تيغي دو دم است كه دقت در مضامين را يادآور ميشود و مسووليت چگونگي هر رفتار و حضور را مضاعف ميسازد. همه بايد در هر جاي جهان، بين فضاي درون مذهبي در خانه و حسينيه، با فضاي عمومي و بينالمللي تمايز قائل شويم. چه بسا شيوهاي از عزاداري يا دينداري كه در محيط داخلي شيعي پذيرفته است، براي ملأ عام و پيام جهاني مناسب نباشد. اين دقت و سنجيدگي، تنها بخشي از مسووليت بزرگي است كه در قالب زيست راهبردي و بازتعريف تمدني تشيع معنا پيدا ميكند.
بازتعريف تشيع به عنوان الگوي تمدني براي آينده؛
با اين مقدمه و ملاحظات، تشيع، اگر خود را نه فقط به مثابه اقليتي اسلامي و نه صرفا در تكاپوي اثبات حقانيت خود به اهل تسنن، بلكه به مثابه نقطه مركزي ساماندهي اين شبكه عظيم زيست انساني براي حقيقت در جهان مدرن بازتعريف كند، ميتواند هم جامعه مسلمانان را به حقانيت خود واقف گرداند و هم فراتر از جامعه مسلمانان، الگويي تمدني براي آيندهاي انسانيتر ارايه دهد.
اگر مجالي واقعي به بازانديشي خود دهيم، اربعين با ظرفيتها و نمادهاي انساني و جهانشمولش، ميتواند رمز حيات معنوي به ويژه براي جوانان تشنه حقيقت باشد. حتي اگر مخاطب جهاني ما، پيوندي تاريخي يا مذهبي با عاشورا نداشته باشد، آنچه در اربعين متجلي ميشود، حقيقتي مشترك و فرازماني است. اين مهم به ويژه در دوران افول بسياري از مكاتب و ايدئولوژيها ميتواند مقدمهاي بر جهانيسازي اخلاق و هويت تشيع در سپهر انساني باشد. اين صرفا يك تحليل نيست، بلكه در بطن خود پيشنهادي براي زيست راهبردي و نقشآفريني جهاني تشيع با زبان انسانيت در روزگار ماست. مگر نه اين است كه حسين (ع)، شهيد آزادگي و مظهر جاودان انسانيت بود؟