• 1404 دوشنبه 20 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6114 -
  • 1404 دوشنبه 20 مرداد

دستگاه اطلاعاتي

عباس عبدي

۲۰ ماه پيش يادداشتي را در نقد گفت‌وگوي پرويز ثابتي مهم‌ترين مقام ساواك نوشتم با عنوان «نهاد امنيتي يا اطلاعاتي؟» و در آن توضيح دادم كه ساواك نهاد امنيتي بود و نه اطلاعاتي. اثبات اين ادعا كار سختي نبود. هيچ گزارش راهبردي و آينده‌نگرانه علمي داخلي از آن سازمان عريض و طويل در دسترس نيست، گزارشي كه روند موجود در آن نظام را تحليل و پيش‌بيني كند. ولي تا دلتان بخواهد اطلاعات بي‌ارزش يا كم‌ارزش در مورد اينكه فلان فرد در بهمان جلسه چه گفت، وجود دارد. مامور اول به نام شنبه زير آن يك نظر داده، مامور و مسوول نيز به نام يكشنبه آن نظر را تحليل يا رد كرده و خلاصه مامور آخر به نام جمعه دستور تعقيب و مراقبت و نظارت بيشتري را داده است!! و در نهايت دريغ از يك خط تحليل جامعه‌شناسانه و سياسي از اينكه وضع آينده آن جامعه چه خواهد شد؟ كار آنان رسيدگي به دو يا سه روزنامه‌ محدود و تاييد و رد تيترهاي آنها بود. با نويسندگان و دانشجويان برخورد مي‌كردند، تمام كوشش آنان سركوب نيروهاي مخفي طرفدار مبارزه مسلحانه بود. هنگامي كه در اين هدف موفق شدند، نفس راحتي كشيدند گويي كوه دماوند را جابه‌جا كرده‌اند و خدا را بنده نبودند. ولي دو سال بعد چمدان‌هاي خود و كل رژيم را بستند و راهي خارج شدند. نمونه مشهورتر از ساواك «سازمان اشتازي» يا همان دستگاه امنيتي آلمان شرقي بود كه تقريبا همه مردم شرق آلمان تحت نظارت كامل و دقيق آن بودند ولي اصلا نتوانستند سقوط خود و فروپاشي ديوار برلين را پيش‌بيني كنند. داستان جالب اين ماجرا در كتاب خواندني «پاييز فروپاشي» به تصوير كشيده شده است. در آن يادداشتم توضيح دادم كه نهاد اطلاعاتي خيلي دنبال اطلاعات محرمانه و شنود و اين‌جور چيزها نيست. اتفاقا در ادبيات ديني هم اين رفتار نفي شده است، نه فقط به دلايل اخلاقي، بلكه به علت كاركردي و انحراف ذهن نهي شده است. داستان افرادي كه به زبان حيوانات تسلط يافتند و دچار خسارت فراوان شدند را به ياد آوريد. واقعيت اين است كه اگر گوش‌هايي داشتيم كه از فاصله ده‌ها متري حرف‌هاي ديگران را مي‌شنيديم يا مي‌توانستيم از پشت ديوار نيز داخل خانه را ببينيم يا قدرت بويايي سگ شكاري و خرس قطبي و بينايي عقاب، شنوايي جغد، لامسه فيل و... را داشتيم، زندگي برايمان بسيار سخت و ناخرسند مي‌شد. امروز به دليل فناوري مي‌توانيم همه اين امكانات را و شايد بيشتر هم داشته باشيم. فرض كنيد ذهن‌خواني هم ممكن بود، چه چيزها كه در ذهن هر يك از ما نسبت به ديگري مي‌گذرد كه بعد هم تمام مي‌شود و فقط امري لحظه‌اي و ذهني است، ولي اگر طرف بتواند ذهن ما را بخواند دنيا جهنم مي‌شود! اين رويكرد فاجعه‌بار نظام‌هاي امنيتي است كه دنبال چنين چيزهايي هستند. در نهايت هم مصداق آن منجمي مي‌شوند كه در آسمان دنبال ستارگان مي‌گردد ولي از اتاق كناري خود خبري ندارد.

انتظار اين است كه دستگاه‌هاي امنيتي ايران نيز بايد اصل تجاوز اسراييل و نيز حدودي از ابعاد و شيوه‌هاي آن را پيش‌بيني مي‌كردند، به‌طور قطع مي‌دانستند كه با چه نيروهايي و چه امكاناتي وارد اين تجاوز خواهند شد. شايد بگوييم چرا چنين چيزي به ذهن افراد عادي نبايد مي‌رسيده است؟ اولا، برخي‌ها يقين داشتند كه تجاوز خواهد شد. اين را تحليلي مي‌گفتند ولي درباره دانستن جزييات؛ انتظاري از افراد عادي نداريم، چون آنان نمي‌توانند همه اخبار را به صورت جزيي و مستمر پيگيري كنند. منظور از اخبار هم اخبار آشكار و در دسترس و تا حدي عادي است. اخباري كه براي ما چندان مهم نيست و معنايي ندارد، ولي براي دستگاه اطلاعاتي واجد معناست. بنابراين ترديدي نيست كه در تجاوز اخير، بزرگ‌ترين نقد به ساختار سياسي ايران، ضعف اطلاعاتي است.
پرسش اين است كه چرا به اين روز افتاده‌ايم؟ در اينجا به چند علت اجمالي اشاره مي‌كنم. 
اول و مهم‌تر از همه اين است كه دستگاه‌هاي اطلاعاتي بايد استقلال نسبي در انجام وظيفه و ماموريت‌هاي خود داشته باشند. ۴ ماه پيش جامعه اطلاعاتي امريكا گزارشي داد كه ايران در حال ساخت سلاح هسته‌اي نيست و اين برنامه در سال ۲۰۰۳ متوقف شده و پس از آن نيز از طرف رهبري مجاز دانسته نشده است.
اين گزارش هنگامي منتشر شد كه امريكا و اسراييل تصميم خود را براي نهايي كردن حمله به ايران گرفته بودند. ولي نهادهاي اطلاعاتي مذكور چون استقلال كافي داشتند، اين يافته خود را منتشر كردند، بعد از آغاز تجاوز كه ترامپ در اين باره، مورد پرسش قرار گرفت، آن گزارش را رد و به برداشت بي‌پايه خودش درباره ايران استناد كرد. شايد به نظر برسد كه اين نقطه ضعف اين دستگاه‌هاست كه خلاف اهداف رييس كشور سخن گفته‌اند، ولي برعكس اين نقطه قوت آنهاست.
دوم؛ بايد ميان تحليل‌هاي كلان و راهبردي با امور خرد و بي‌اهميت و عملياتي تفكيك قائل شد. يك دستگاه اطلاعاتي قوي اغلب اخبار خود را از منابع آشكار مي‌گيرد و پس از راستي‌آزمايي آن را استفاده مي‌كند. داشتن تحليل كلان بسيار مهم است. تحليل كلان متاثر از اطلاعات آشكار است و اطلاعات سري اهميت چنداني ندارند. پس بايد بيشترين كيفيت و اهميت را به تحليل‌هاي كلان و راهبردي داد.
سوم؛ بايد مسائل را اولويت‌بندي كرد. امور حياتي كشور را در رده يك قرار داد. جنگ از جمله آن است. پرداختن به مسائل بسيار جزيي و خارج از وظايف دستگاه اطلاعاتي، فقط موجب استهلاك و انحراف مي‌شود. اينكه نهاد اطلاعاتي دنبال روزنامه و سايت خواندن باشد و دستور حذف تيتر و خبر بدهد، به معناي آن است كه حتي اگر اين كارها درست هم باشد كه نيست، آنان ارزش و جايگاه نهاد خود را نمي‌دانند. مثل اين است كه از يك ابركامپيوتر براي محاسبات چهار عمل اصلي استفاده شود!! اين كارهاي كوچك كم‌كم به ماموريت اصلي آن نهاد تبديل مي‌شود و از ماموريت اصلي خود باز مي‌ماند.
چهارم؛ به كارگيري نيروها در هر نهاد اطلاعاتي مستلزم سطح بالاي تخصص و دانش است. افراد كم‌دانش و كم‌سواد، علاقه به شبه‌علم و ساده كردن امور پيچيده دارند و مي‌خواهند كارهايي به عنوان وظايف آنان شناخته شود كه بتوانند از عهده انجامش برآيند. كارشناسان خبره نيز بدون استقلال راي مسووليتي را نخواهند پذيرفت.
پنجم؛ يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي يك نهاد اطلاعاتي، ارزيابي عملكرد و آزمون‌پذيري نظرات و تحليل‌هايش است. اين براي همه است ولي دستگاه اطلاعاتي بايد حساس‌تر باشد. چند دهه پيش در ايالات متحده نتيجه يك نظرسنجي به نحو غير قابل قبولي نادرست در آمده بود، كل نظام پيمايش را بررسي كردند تا مشكل و ايراد را پيدا كنند. درباره گزارش‌هاي اطلاعاتي هم همين قاعده بايد برقرار باشد. نمي‌شود كه پس از شليك دور محل اصابت را به عنوان هدف‌هاي تعيين شده خط كشيد.
اگر با اين معيارها به وضعيت دستگاه‌هاي اطلاعاتي در ايران نگاه كنيم، بايد بگوييم آنچه در تجاوز اخير رخ داد چيزي غيرطبيعي و غيرقابل انتظار نبوده است. 
براي فهم اهميت موضوع متن زير عينا از  ص۱۶۳ كتاب «چگونه ديكتاتورها سقوط مي‌كنند و ملت‌ها زنده مي‌مانند» تقديم مي‌شود به ويژه اينكه مربوط به جنگ تحميلي نيز است.
 «در دهه ۱۹۸۰ صدام حسين درگير جنگي سخت با ايران بود. اين جنگ براي سربازان عراقي فوق‌العاده دشوار بود، ژنرال‌ها به دليل ترس شديد فلج شده بودند و صدام به‌طور مستقيم و جزيي در استراتژي نظامي دخالت مي‌كرد كه دستور مي‌داد اندازه سنگرها چگونه باشد تا حدي علاوه بر اين رژيم عراق تقريبا هيچ اطلاعات دقيقي از وضعيت ايران نداشت، چون بيشتر دستگاه‌هاي اطلاعاتي كشور مشغول جاسوسي از مردم عادي و ارتش بودند تمركز بر دشمنان داخلي آنقدر زياد بود كه در آستانه جنگ، سازمان اطلاعات عراق فقط سه مامور داشت كه وظيفه جمع‌آوري و تحليل اطلاعات درباره ايران را بر عهده داشتند و تنها يكي از آنها زبان فارسي بلد بود. اين نمونه كلاسيكي از ارتشي بود كه به دليل اجراي تدابير عقيم‌سازي در برابر كودتا، در ميدان نبرد شكست مي‌خورد؛ چون اصلا براي جنگيدن طراحي نشده بود.
اما بعد از مدتي محاسبات صدام تغيير كرد پيش از جنگ، صدام ارتش عراق را تهديدي بزرگ‌تر براي حكومتش مي‌دانست تا ارتش ايران، اما وقتي ايراني‌ها در جنگ دست بالا را پيدا كردند و حتي بغداد در تيررس ايران قرار گرفت، صدام نظرش را تغيير داد. طبق تحليل‌هايي كه بر اساس خاطرات يكي از ژنرال‌هاي عراقي نوشته شده است: «افسران لايق و حرفه‌اي هرگز محبوب صدام نبودند حتي زماني كه وجودشان حياتي بود، اما هر چه جنگ پيش مي‌رفت او بيشتر مي‌فهميد كه به آنها نياز دارد و در بيشتر موارد به توصيه‌هاي آنها گوش مي‌داد. حتي ساختار اطلاعاتي كشور هم تغيير كرد در حالي كه پيش از آن تقريبا هيچ كس مسوول جمع‌آوري اطلاعات درباره ايران نبود، در سال پاياني جنگ بيش از ۲۵۰۰ نفر در حال توليد و تحليل اطلاعات درباره ايران بودند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون