خلع سلاح حزبالله و دگرگونيهاي ژئوپليتيك منطقهاي
حسين ربيعي
حزبالله لبنان به عنوان يك گروه سياسي-نظامي با پايگاه عمدتا شيعي از سال ۱۹۸۲ فعاليت خود را آغاز كرده و براي دههها يكي از بازيگران اثرگذار در تحولات سياسي و امنيتي خاورميانه و به ويژه لبنان به شمار ميرود. اين نيروي سياسي طي چهار دهه فعاليت به يك نيروي نظامي مجهز و سازمانيافته تبديل شد و در همراهي با ايران نقش مهمي در رويارويي با اسراييل و تحولات منطقهاي ايفا كرده است. در روزهاي اخير، دولت لبنان ارتش را موظف كرده كه انحصار سلاح را صرفا دراختيار دولت و ارتش قرار دهد و ساير گروهها و نيروهاي نظامي مجاز به استفاده از اسلحه نباشند. اجراي اين طرح به معناي خلع سلاح حزبالله، تحويل تسليحات نظامي و به تعبيري پايان فعاليتهاي نظامي اين گروه است. اين طرح البته در راستاي تلاشهاي قبلي و ازجمله قطعنامه ۱۵۵۹ شوراي امنيت سازمان ملل متحد است كه خواستار خلع سلاح تمامي گروههاي مسلح در لبنان، ازجمله حزبالله، شدهاند. پيچيدگيهاي فراوان سياسي و امنيتي منطقه خاورميانه و واقعيتهاي سياسي و اجتماعي لبنان اجراي اين طرح را بسيار دشوار و مخاطرهآميز ميسازد. پس از سالها فعاليت و كنشگري، امروزه حزبالله نه تنها يك گروه نظامي، بلكه بازيگري سياسي با نمايندگاني در پارلمان لبنان و وزارتخانهها است كه از حمايت گسترده جامعه شيعي لبنان و حتي منطقه برخوردار است و در پارهاي مقاطع شعاع كنشگري آن تا فراتر از مرزهاي لبنان و تا سوريه و حتي عراق گسترش يافته است. در انتخابات سال 2022 مجلس لبنان حزبالله توانست 15 كرسي نمايندگي را به دست آورد و به عنوان سومين حزب پيروز انتخابات بود، ضمن اينكه اين حزب سالها از حمايتهاي مختلف ايران برخوردار بوده و به عنوان يكي از گروههاي وفادار به ايران و عضوي از شبكه مقاومت، از پشتيباني مختلف ايران برخوردار بوده است. قدرت نظامي و جايگاه سياسي و امنيتي اين حزب در لبنان به اندازهاي است كه نجيب ميقاتي، نخستوزير لبنان، در سخنراني خود در نشست سازمان ملل در سال ۲۰۲۲ اعلام كرد: لبنان بدون ثبات سياسي و بدون حمايتهاي منطقهاي و بينالمللي نميتواند به خلع سلاح حزبالله دست يابد. به نظر ميرسد پس از تحولات سياسي-نظامي دو سال گذشته به ويژه رخدادهاي 7 اكتبر كه با تضعيف كلي محور مقاومت همراه شد، زمينه براي انجام تحولات داخلي لبنان و به نوعي اجراي خواستهاي امريكا و اسراييل در اين كشور فراهم شده است. با وجود آنكه حزبالله اعلام كرده است كه اين موضوع را نميپذيرد و از تصميم دولت تمكين نخواهد كرد، ولي در صورت عملياتي شدن اين طرح و گرفتن سلاح از اعضاي حزبالله خاورميانه و به ويژه لبنان و اسراييل با وضعيت جديدي روبهرو ميشوند كه از زمان تاسيس حزبالله بيسابقه است. پيامدهاي عمده خلع سلاح حزبالله عبارت است از: 1- بر هم خوردن توازن نظامي-امنيتي در جنوب لبنان و فراهم شدن زمينه براي نفوذ هر چه بيشتر اسراييل به درون لبنان. اسراييل همواره تمايل خود را به تصرف رودخانه ليتاني و گسترش مرزهاي خود به شمال اين رودخانه نشان داده و به اشكال مختلف عملياتي كرده است. تضعيف قدرت حزبالله و تبديل آن به يك حزب سياسي صرف، دست اسراييل را در جنوب لبنان باز خواهد كرد و زمينه را براي تصرف احتمالي اين بخش از كشور توسط اسراييل فراهم ميكند و به گسترش بيثباتي و حتي جنگ منجر ميشود. 2- تغيير توازن سياسي داخل لبنان. ماهيت و كاركرد نظامي حزبالله در دهههاي اخير يكي از دلايل محبوبيت و جايگاه اين حزب در ميان طرفداران خود و مردم لبنان بوده است. خلع سلاح حزبالله تغيير اساسي در جايگاه اين گروه در ميان نيروهاي سياسي لبنان و دگرگون شدن توازن قدرت سياسي لبنان ايجاد ميكند. خلع سلاح ممكن است باعث كاهش نفوذ سياسي داخلي و حتي از بين رفتن نقش سياسي حزبالله شود و به ستيزشها و بحرانهاي داخلي و رقابتهاي قومي و مذهبي دامن بزند. 3- كاهش نفوذ ايران در لبنان و منطقه. حزبالله از متحدين قطعي ايران بوده كه ازسوي برخي به عنوان بازوي منطقهاي ايران نيز شناخته ميشود. تا زمان زنده بودن سيد حسن نصرالله، فعاليتهاي منطقهاي اين گروه همراستا و در مقاطعي در هماهنگي كامل با اقدامات ايران بود و به عنوان پيشاني جبهه مبارزه با اسراييل نقشآفريني ميكرد. خلع سلاح اين گروه يا كاهش قدرت و افول جايگاه اين گروه به هر شكل و اندازهاي كه رخ دهد، نفوذ جمهوري اسلامي در لبنان و خاورميانه را كاهش ميدهد. مقامات ايران بارها بر همبستگي و همپيماني اين گروه با ايران تاكيد كردهاند و افول حزبالله به معناي كاهش توان بازيگري ايران به ويژه در رويارويي با رژيم صهيونيستي خواهد بود. 4- دگرگوني روند صلح و عاديسازي روابط اعراب و اسراييل در منطقه. يكي از دلايل و عوامل تداوم مساله سرزمينهاي عربي-اسلامي، در كنار انتفاضه فلسطينيان، انديشه مقاومت حزبالله به همراه فعاليتهاي اين گروه براي سالها و دههها بود كه مانند سدي در مقابل عاديسازي روابط كشورهاي عرب با اسراييل عمل ميكرد. اگر روحيه سازشناپذيري و انديشه مقاومت نبود، شايد سه دهه پيش و بعد از قرارداد صلح اسلو، كشورهاي عربي دومينووار به جريان صلح ميپيوستند و سالها پيش صلح ابراهيم اتفاق ميافتاد. جنگهايي كه در اين مدت رخ داده بود به ويژه جنگ 33 روزه سال 2006 ضمن زنده نگه داشتن مساله اختلافات عبري-عربي، در خاطره عمومي فلسطينيان و اعراب باقي مانده و باعث دوام تفكر مقاومت شد. از بين رفتن توان نظامي حزبالله ميتواند روند عاديسازي روابط بين اسراييل و كشورهاي عربي را تسهيل كند و زمينه گسترش همكاريهاي سياسي و اقتصادي اين كشورها را فراهم آورد. آنچه مسلم است خلع سلاح حزبالله مسالهاي است كه ابعاد سياسي، نظامي داخلي و منطقهاي دارد و ميتواند از يكسو به بيثباتي داخلي لبنان و تغيير توازن قدرت سياسي در داخل و ازسوي ديگر به برهم خوردن ساختار و نظام قدرت منطقه غرب آسيا و تغيير توازن قدرت منجر شود و در درازمدت به طور قطع به سود اسراييل خواهد بود. چه بسا درگير شدن لبنان به كشمكشهاي داخلي بر سر اين موضوع، به طور كلي اين كشور را از مدار بازيگران اين منطقه خارج و گرفتار مسائل داخلي كند.
هيات علمي گروه جغرافياي سياسي دانشگاه خوارزمي