• 1404 چهارشنبه 12 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6130 -
  • 1404 چهارشنبه 12 شهريور

بدرود با خالق «قلندرخونه»

محمدجواد حق‌شناس

يادداشتي در سوگ استاد ايرج صغيري

خبر درگذشت استاد ايرج صغيري؛ نويسنده، نمايشنامه‌نويس، كارگردان و هنرمند نام‌آشنا، جامعه فرهنگي بوشهر و ايران را در اندوهي عميق فروبرد. او متولد نخستين روز آذرماه ۱۳۲۵ در بوشهر بود و يكم شهريورماه ۱۴۰۴ درگذشت؛ اما عمر او نه با تقويم، كه با آثاري كه خلق كرد سنجيده مي‌شود. صغيري در مقام يك هنرمند چندبُعدي، هم بر صحنه نمايش حضور داشت، هم در عرصه نويسندگي و هم در روايت سينمايي. او از آن دسته هنرمنداني بود كه كارنامه‌شان يك «شهادت‌نامه زيسته» است؛ شهادتي بر رنج، اميد و هويت مردمان جنوب.
شهرت نخستين او به سال‌هايي بازمي‌گردد كه در كنار داريوش ارجمند و با هدايت فكري دكتر علي شريعتي در تئاتر «ابوذر» ايفاي نقش كرد. همان‌جا بود كه نگاه متعهد و توانايي شگفت‌انگيزش در صحنه آشكار شد. از همان زمان صغيري كوشيد تا هنر را از سطح سرگرمي فراتر ببرد و آن را ابزاري براي گفت‌وگوي اجتماعي و پرسشگري فرهنگي سازد.
نمايشنامه «قلندرخونه» شايد شاخص‌ترين اثر او باشد؛ نمايشي كه نه‌تنها در بيستمين دوره جايزه كتاب فصل شايسته تقدير شناخته شد، بلكه به‌مثابه سندي فرهنگي جايگاه ويژه‌اي در تئاتر معاصر ايران يافت. «قلندرخونه» صداي جنوب بود؛ پژواكي از كوچه‌ها و قهوه‌خانه‌ها و بازنمايي آيين‌ها، خرافات، رنج‌ها و مقاومت‌هاي مردماني كه هميشه در حاشيه نگاه رسمي زيسته‌اند. در اين اثر، صغيري به ‌نوعي تاريخ نانوشته اجتماعي بوشهر و هم‌اقليمش را روي صحنه آورد و بدين‌گونه سهمي بي‌بديل در ثبت حافظه جمعي ايفا كرد.
او اما تنها يك نمايشنامه‌نويس نبود. در مقام كارگردان، آثاري همچون «سفر غريب»، «محپلنگ»، «سرباز» و «شب شولاي عبدالرحمان» را به صحنه و پرده برد و هر بار كوشيد بر لايه‌اي تازه از فرهنگ بومي نور بتاباند. در مقام داستان‌نويس نيز آثاري چون «خالو نكيسا»، «بنات‌النعش و يوزپلنگ»، «خلخال شوم» و «محپلنگ » را خلق كرد؛ داستان‌هايي كه در آنها زبان محلي و تخيل اقليمي با دغدغه‌هاي انسان معاصر درهم مي‌آميزد. در نوشته‌هاي او، بوشهر نه يك جغرافيا كه يك جهان است؛ جهاني آكنده از افسانه‌ها، استوره‌ها و واقعيت‌هاي تلخ و شيرين.
اهميت ايرج صغيري را بايد در سه بُعد ديد: نخست در خلق ادبياتي كه هم ريشه در سرزمين جنوب دارد و هم افق ملي و انساني مي‌گشايد؛ دوم در پيوند زدن هنر با تعهد اجتماعي، به‌ويژه در روزگاري كه تئاتر و ادبيات بيشتر به انزوا رانده شده‌اند؛ و سوم در بازآفريني هويت بومي به زباني جهاني. او نه‌تنها هنرمند، بلكه حامل حافظه تاريخي و فرهنگي يك اقليم بود و آثارش به‌مثابه آيينه‌اي در برابر ما است تا خود را بازشناسيم.
مرگ‌ او خسران بزرگي است براي بوشهر كه همواره خاستگاه نامداران فرهنگ بوده است؛ از آتشي بزرگ در شعر و موسيقي گرفته تا صغيري در عرصه نمايش و داستان. اما همان‌گونه كه هر هنرمند راستين در مرگ خويش‌زاده مي‌شود، ايرج نيز اكنون در آثارش جاودانه است. نسل‌هاي آينده وقتي «قلندرخونه» را بخوانند يا داستان‌هايش را ورق بزنند با روح هنرمندي روبه‌رو خواهند شد كه ريشه در خاك و شور دريا داشت و همچون نخلي سرفراز چشم به افق‌هاي دور.
اكنون كه او رفته است، بر ماست كه نه تنها يادش را گرامي بداريم، بلكه راهش را ادامه بدهيم. در روزگاري كه فرهنگ و هنر در تنگناي اقتصاد و سياست گرفتار آمده، يادآوري نام ايرج بزرگ به ما هشدار مي‌دهد كه بي‌هنر نمي‌توان زيست. او نشان داد كه حتي در محدودترين شرايط نيز مي‌توان اثري آفريد كه هم محلي باشد و هم جهاني، هم ريشه‌دار و هم نو.
ايرج صغيري رفت؛ اما بوشهر و ايران او را فراموش نخواهند كرد. قلندرخونه او همچنان روشن است و در آن صداهاي مردمي شنيده مي‌شود كه براي شنيده‌ شدن نيازمند زبان هنرمنداني چون او بودند. سلام بر او كه با قلم و صحنه زيست و بدرود با او كه در خاك آرام گرفت؛ اما در خاطره دوستداران و همشهريانش زنده خواهد ماند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون