حديث روشني
طرح ۲۸ مادهاي دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا براي پايان جنگ اوكراين، اكنون به مهمترين محور تحولات ديپلماتيك ميان واشنگتن، كييف، مسكو و پايتختهاي اروپايي تبديل شده است. اين طرح واگذاري «دونباس» رسميت يافتن الحاق «كريمه» محدودسازي ارتش اوكراين و منع دايمي عضويت اين كشور در ناتو را تجويز ميكند؛ در حالي كه همزمان بازگشت روسيه به گروه هشت (G8) رفع تدريجي تحريمها و تعيين تكليف خطوط تماس نظامي نيز در آن ديده شده است. اين درحالي است كه دولت امريكا رسما از اين طرح حمايت كرده و بخشي از تيم امنيت ملي ترامپ و مقامات روس، به طور محرمانه، در تدوين آن نقش داشتهاند. در همين راستا، ولوديمير زلنسكي، رييسجمهور اوكراين ضمن مخالفت با طرح پيشنهادي ترامپ، اعلام كرد كه آماده بررسي «صلحي با كرامت» است؛ موضعي محتاطانه كه در تضاد با واكنشهاي تند برخي مقامات اوكرايني قرار دارد؛ مقاماتي كه اين طرح را «تسليم»، «نقض حاكميت» و «پايان واقعي اوكراين» توصيف كردند. از اين رو، به ادعاي ناظران، شكاف ميان موضع رسمي رييسجمهور و برداشت داخلي از پيامدهاي طرح، خود به بخشي از معادله جديد جنگ تبديل شده است. در عين حال، متن طرح نشان ميدهد كه بخش قابل توجهي از خواستههاي حداكثري روسيه لحاظ شده است؛ ازجمله منطقهزدايي در بخشهايي از «دونتسك» منجمد شدن خطوط تماس در «خاركوف» و «زاپوريژيا» و توقف كامل گسترش ناتو. اين درحالي است كه همزمان خبر قطع ارسال تسليحات امريكا به اوكراين منتشر شد؛ موضوعي كه به گفته برخي تحليلگران، احتمالا به طور مستقيم بر توان چانهزني كييف اثر ميگذارد و اوكراين را در برابر فشارهاي واشنگتن و مسكو آسيبپذيرتر ميكند. از سوي ديگر، كشورهاي اروپايي كه همواره تاكيد كردهاند بايد در هر توافق صلح نقش مستقيم داشته باشند، اكنون با طرحي مواجهند كه ميتواند پيامدهاي امنيتي بلندمدتي براي شرق اروپا ايجاد و بازدارندگي اين جغرافيا را در برابر روسيه كاهش دهد. در همين راستا، گروهي از ناظران معتقدند اصرار امريكا بر پذيرش طرح، احتمالا شكافهاي فراآتلانتيكي را آشكارتر خواهد كرد؛ شكافي كه در صورت تعميق، فرصتهاي ژئوپليتيكي تازهاي براي مسكو ايجاد ميكند. با اين همه، اين گروه مدعياند اجراي طرح صلح، قطعا منوط به رضايت اوكراين و متحدان اروپايي خواهد بود. با اين همه اگر واشنگتن از ارسال سلاح به اوكراين خودداري كند و مسير كاهش تحريمهاي روسيه را در پيش گيرد، اروپا بايد تعيين كند چه اهرمهايي براي حفظ امنيت خود دراختيار دارد و آيا ناگزير به انتخاب مسيري مستقل از امريكا خواهد شد يا خير؛ سناريويي كه به ادعاي ناظران ميتواند آرايش جديدي در جنگ اوكراين و امنيت شرق اروپا رقم بزند. به اين بهانه روزنامه اعتماد با هدف ارزيابي رويكرد بازيگران مختلف درگير جنگ اوكراين و طرح صلح ترامپ با رحمن قهرمانپور، كارشناس مسائل بينالملل گفتوگو كرده است. قهرمانپور در گفتوگويش با «اعتماد» ضمن تاكيد بر اينكه طرح صلح ۲۸ مادهاي ترامپ كاملا با خواستههاي روسيه همسو است، همزمان بر اين باور است كه چنين طرحي براي اوكراين و اروپا غيرقابل قبول است و پذيرش آن ميتواند در وهله اول شكافهاي فراآتلانتيكي را تشديد و در وهله دوم اين پتانسيل را دارد تا ناامني را به مرزهاي اتحاديه اروپا بكشاند.
مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
اخيرا دونالد ترامپ طرح صلحي 28 مادهاي براي پايان جنگ در اوكراين ارايه كرده و فراتر از آن رييسجمهوري اوكراين را براي پذيرش اين طرح تهديد كرده است. گفته ميشود در اين طرح، امتيازهاي سرزميني-امنيتي براي روسيه لحاظ شده و ظاهرا رييسجمهوري اوكراين با طرح فوق موافقت كرده است، ارزيابي شما از اين فرآيند چيست، بالاخص آنكه چندي پيش گفته شد كه واشنگتن و مسكو طرحي محرمانه جهت پايان جنگ در اوكراين تدوين كردند.
ارايه طرح صلح جديد ۲۸ مادهاي، پيش از هر چيز، نشان ميدهد كه دونالد ترامپ عزم خود را جزم كرده تا به جنگ اوكراين پايان دهد، چراكه خاتمه اين جنگ ميتواند اعتبار او را در سطح جهاني افزايش دهد. با اين حال، يك تفاوت مهم ميان جنگ اوكراين و ساير جنگهايي كه ترامپ مدعي است پيشتر به آنها پايان داده وجود دارد و آن، اين است كه جنگ اوكراين بيشترين هزينه مالي را بر دوش امريكا گذاشته است. ترامپ با پايان دادن به اين جنگ در واقع ميخواهد از پرداخت كمكهاي مالي بيشتر به اوكراين جلوگيري كرده و ازسوي ديگر با بهرهبرداري از منابع و معادن اين كشور، هزينههايي كه امريكا در جريان جنگ متحمل شده را به اقتصاد داخلي امريكا بازگرداند. اين مساله ميتواند پايگاه حمايتي رييسجمهوري در داخل كشور را متقاعد كند كه او نه تنها وارد هيچ جنگ جديدي نشده، بلكه حتي به جنگهايي كه دولتهاي دموكرات آغاز كردهاند، پايان داده و هزينههاي صرف شده را جبران كرده است. اما در مورد محتواي پيشنهاد صلح، به نظر ميرسد كه در اين طرح پيشنهادي، بيش از طرحهاي قبلي، خواستههاي روسيه مورد توجه قرار گرفته است. در واقع، اين مساله نشان ميدهد كه امريكا تلاش ميكند با دادن امتيازات حداكثري به روسيه، ولاديمير پوتين را به پذيرش صلح وادارد. با اين حال، نكته مهم آن است كه آنچه در متن اوليه اين طرح پيشنهادي آمده، هم براي اروپا تا حد زيادي غيرقابلقبول است و هم براي اوكراين. طرح، هم بر الحاق بخشي از سرزمين اوكراين به روسيه اصرار دارد و هم تضمينهاي امنيتي ارايه ميكند كه تا حدي مبهم هستند و موانع قابلتوجهي در برابر اجرايي شدن آنها وجود دارد. مثل تضمين امنيت ناتو به اوكراين كه بارها بحث شده و هنوز اجماع نظري درباره آن وجود ندارد. درمورد اينكه اوكراين با اين طرح موافقت كرده يا خير، هنوز اطلاعات دقيقي در دست نيست. طبيعتا واگذاري بخشي از سرزمين اوكراين به روسيه با قانون اساسي اين كشور تناقض دارد و پذيرش چنين طرحي توسط ولوديمير زلنسكي بسيار دشوار خواهد بود. بنابراين، علاوه بر زلنسكي، كشورهاي اروپايي نيز بايد با اين طرح موافقت كنند. از آنجا كه پس از ديدار پوتين و ترامپ در آلاسكا، كشورهاي اروپايي با ايستادن مقابل ترامپ نقش مهمي در جلوگيري از پيشرفت مذاكرات صلح ايفا كردند، به نظر ميرسد كه اينبار نيز تلاش خواهند كرد مانع از اجراي طرح پيشنهادي صلح ترامپ با پوتين شوند و ترامپ را دوباره قانع كنند كه پوتين واقعا دنبال صلح نيست.
با اين حال ايالاتمتحده خواستههاي حداكثري روسها را لحاظ كرده و ظاهرا در تلاش است تا كييف را براي واگذاري دونباس تحت فشار قرار دهد، آيا ميتوان اين فرضيه را لحاظ كرد كه واشنگتن درصدد است تا اينبار نيز صلح را با توسل به قدرت اجرايي كند؟
نگاه دونالد ترامپ به صلح در اوكراين با نگاه ولاديمير پوتين، اوكراين و اروپا فاصله و تفاوت معناداري دارد. از منظر پوتين، جنگ اوكراين براي روسيه يك جنگ حيثيتي است و كرملين در صورتي كه در اين جنگ پيروزي قاطع و ملموسي به دست نياورد، با بحران مشروعيت داخلي مواجه خواهد شد، چراكه تاريخ معاصر روسيه نشان داده است كه هرگاه اين كشور جنگهاي بزرگ را بدون پيروزي قاطع به پايان رسانده، اين امر به تحولات سياسي مهمي در داخل كشور منجر شده است. برخي تحليلگران معتقدند كه بازگشت نظاميان از اوكراين ميتواند پايههاي قدرت پوتين را متزلزل كند. نبايد فراموش كرد كه بخش عمدهاي از كساني كه اكنون در جبهه اوكراين ميجنگند، شامل افرادي هستند كه پيشتر با گروه «واگنر» عليه پوتين شورش كرده و بخشي ديگر زندانيان با جرايم خطرناكند كه براي جنگ در اوكراين آزاد شدهاند. بنابراين، اگر اين افراد به روسيه بازگردند، مطابق رويه معمول در تاريخ معاصر اين كشور، خواهان سهم بيشتري در سياست خواهند شد، درحالي كه پوتين و تيم او در كرملين تمايلي به اين مساله ندارند. بنابراين گفته ميشود كه پوتين طرفدار صلح نيست؛ اما بايد ديد كه اين صلح، پيروزي قاطع و آشكار روسيه را تضمين ميكند يا خير. از ديدگاه پوتين، صلح بايد به گونهاي باشد كه قدرت داخلي او و تيمش تحكيم شود و همزمان نشان دهد كه روسيه پس از پايان جنگ سرد ديگر يك بازيگر تحت فشار نيست و به عرصه سياست بينالملل بازگشته و ميتواند حوزه نفوذ سابق خود در زمان شوروي را دوباره احيا كند. از زاويه اوكراين، مساله بيش از پايان جنگ، به نحوه پايان جنگ مربوط است. براي اوكراين، از دست دادن سرزمين، تحميل زبان روسي به عنوان زبان رسمي، عدم اعمال تحريمهاي آشكار عليه روسيه و محدوديت حق پيوستن اوكراين به ناتو، هزينههاي بسيار سنگيني خواهد داشت كه احتمالا زلنسكي قادر به پذيرش آنها نيست. علاوه بر اين، در طرح صلح ۲۸ مادهاي آمده است كه انتخابات در اوكراين بايد ۱۰۰ روز پس از اعلام صلح برگزار شود. اين بازه زماني اهميت زيادي دارد، زيرا روسيه احتمالا ميخواهد با بهكارگيري روشهاي مداخله جويانه، طرفداران خود را در اوكراين بسيج كند تا در انتخابات قدرت را از آن خود كنند.
اين مساله از ديد اوكراين به نوعي مداخله در امور داخلي كشور تلقي ميشود و با منشور سازمان ملل در تضاد است. از منظر اروپاييها، خط قرمز، پذيرش زيادهخواهيهاي سرزميني پوتين توسط امريكا است، به ويژه آنكه «كريمه» و «دونباس» بهطور رسمي بخشي از خاك روسيه تلقي شوند. اگرچه در طرح صلح ۲۸ مادهاي به شناسايي رسمي اشارهاي نشده و به شناسايي دوفاكتو اكتفا شده، اما اينكه امريكا گفته اين الحاق دو فاكتو را به رسميت ميشناسد، از نظر اروپاييها غيرقابل قبول است. چنين اقدامي ميتواند روسيه را تشويق كند تا سرزمينهاي ديگري در شرق اروپا، يعني مولداوي يا برخي كشورهاي بالتيك (استوني، لتوني و ليتواني) را به تصرف خود درآورد و معماري امنيتي اروپا پس از جنگ جهاني دوم را برهم زند. در اين سناريو، بزرگترين بازنده، اروپا خواهد بود، در حالي كه امريكا تعهدات امنيتي خود نسبت به اروپا و ناتو را كاهش ميدهد. بنابراين، به نظر ميرسد كه اروپا برجستهترين مخالف اين طرح صلح خواهد بود.
ذيل سوال بالا، همزمان با رسانهاي شدن طرح 28 مادهاي، ترامپ از قطع ارسال تجهيزات نظامي به اوكراين خبر داده، اين گزاره تا چه اندازه ميتواند معادلات جنگ را تحتتاثير قرار داده و كييف را به پذيرش خواستههاي واشنگتن و مسكو وادارد؟
اروپا به تنهايي و از نظر نظامي توان ايستادگي در برابر قدرت نظامي روسيه را ندارد. به بيان ديگر، بدون كمكهاي نظامي امريكا، اوكراين قادر نخواهد بود در برابر روسيه مقاومت كند. آنچه تاكنون مانع شكست اوكراين شده، كمكهاي تسليحاتي، اطلاعاتي، امنيتي و مالي ايالاتمتحده بوده است. مسالهاي كه ترامپ بر آن تاكيد دارد اين است كه حتي اگر اروپا از نظر مالي به اوكراين كمك كند، بدون حمايت امريكا توان نظامي لازم براي مقابله با روسيه را ندارد. اروپاييها -و مشخصا بريتانيا- بر اين باورند كه اگر اروپا و امريكا از اوكراين حمايت كنند تا در اين جنگ مقاومت كند، در آن صورت روسيه نميتواند به اهداف خود دست يابد و توان نظامي و اقتصادياش كاهش يافته و نهايتا در جنگ شكست خواهد خورد. با اين حال، ترامپ معتقد است كه تصور شكست دادن پوتين در اين جنگ يك «توهم» است، زيرا روسيه از قدرت نظامي بالايي برخوردار است. بنابراين، اگر امريكا كمك نظامي ارايه نكند، حفظ خطوط مقدم كنوني در اوكراين نيز بسيار دشوار خواهد بود و اروپاييها به خوبي از اين مساله آگاهند. گرچه اروپاييها وعده دادهاند بودجه نظامي خود را از سه و نيم درصد به پنج درصد در قالب ناتو افزايش خواهند داد و در تلاش هستند موشك، تانك و تجهيزات نظامي بسازند، اما طبيعي است كه اين روند زمانبر است. طراحي، توليد انبوه و ارسال تجهيزات به اوكراين و استفاده از آنها در ميدان نبرد، زمان زيادي ميطلبد. به همين دليل، ترامپ در اين موضوع دست برتر را دارد و اروپا از قدرت چانهزني كافي برخوردار نيست.
به عبارت ديگر، اروپاييها ناچارند امريكا را قانع كنند سياست خود را تغيير دهد، درحالي كه نميتوانند ادعا كنند در غياب امريكا قادر به حمايت همهجانبه نظامي و تسليحاتي از اوكراين هستند.
باتوجه به متغيرهاي فوق به باور شما واكنش كشورهاي اروپايي به رويكرد اخير ايالاتمتحده چه خواهد بود، بالاخص آنكه پذيرش خواستههاي حداكثري روسيه ميتواند در ميانمدت زمينه را براي تغيير معادلات امنيتي شرق اروپا فراهم كرده و فراتر از آن اهرم بازدارندگي غرب اروپا را در برابر مسكو تضعيف كند.
بعيد است كه اروپاييها با اين طرح موافقت كنند. همانطور كه پيشتر توضيح داده شد، پيروزي قاطع روسيه در اين جنگ عملا و از نظر اروپاييها ميتواند حرص و ولع پوتين براي تصاحب سرزمينهاي بيشتر در اروپا را افزايش دهد و ناامني را به مرزهاي اتحاديه اروپا بكشاند. در گذشته، پوتين ادعا ميكرد كه ناتو امنيت روسيه را تهديد ميكند، حال اگر امريكا به خواستههاي چنين شخصي تن بدهد، اينبار روسيه با استفاده از جنگ هيبريدي عليه اروپا، ميتواند مرزهاي اتحاديه را تهديد كند، اعتبار رهبران اروپايي در داخل كشورها را كاهش داده و نشان دهد كه آنها قادر به حمايت از شهروندان خود نيستند. در نتيجه، روسيه ميتواند يك جنگ بلندمدت را براي تغيير معماري امنيتي اروپا به نفع خود راهاندازي كند كه از نظر اروپاييها معناي آن احياي قدرت نظامي شوروي است، به همين دليل، اروپا تلاش ميكند با تمام توان در برابر بلندپروازيهاي روسيه ايستادگي كند.
به نظر ميرسد اصرار ايالاتمتحده بر پذيرش طرح 28 مادهاي شكافهاي فراآتلانتيكي را عريانتر خواهد كرد، به باور شما اين گزاره تا چه اندازه از منظر امنيتي و ژئوپليتيكي و سياسي ميتواند براي روسيه فرصتساز باشد.
شكاف فراآتلانتيكي از مدتها پيش آغاز شده و صرفا ناشي از حمله روسيه به اوكراين نبوده، هر چند اين حمله، عمق و وضوح اين شكاف را به شدت افزايش داده است. بخشي از دلايل تشديد اين شكاف، جدا از جنگ اوكراين، شامل تغيير نسل رهبران در امريكا و اروپا و روي كار آمدن جريانهاي راستگرا و انزواطلب در امريكا است كه تمايلي به تداوم حمايت سنتي واشنگتن از اروپا ندارند. در خود اروپا نيز ترديدها نسبت به امريكا افزايش يافته است. براي مثال، در سياست خارجي فرانسه و آلمان، ديپلماتهاي آلماني و فرانسوي طي سالهاي اخير بارها تاكيد كردهاند كه امريكا ديگر قابل اعتماد نيست و تمايلي ندارد مانند گذشته از اروپا در برابر روسيه حمايت كند. تغيير جمعيتي در اروپا و امريكا نيز يكي ديگر از عوامل مهم است.
در اروپا، علاوه بر رهبران راستگرا، برخي رهبران جديد از كشورهاي ديگر، ازجمله خاورميانه و آسيا، وارد عرصه سياست شدهاند. در آلمان، براي مثال، برخي رهبران حزب چپ از كشورهايي مانند ايران حضور دارند و تعلق خاطر فرهنگي و علاقه گذشته به امريكا را ندارند كه اين موضوع شكاف فراآتلانتيكي را تشديد كرده است. مساله ديگر، افول نسبي قدرت امريكا در جهان و تغيير اولويتهاي واشنگتن است؛ به طور مشخص، تمركز امريكا در حوزه سياست خارجي به سمت آسيا چرخيده و اولويت اصلي اين كشور ديگر حفظ امنيت اروپا نيست، بلكه مهار چين است. تمام اين عوامل، در كنار حمله روسيه به اوكراين، باعث شدهاند كه شكاف فراآتلانتيكي جديتر شود؛ شكافي كه نمونههاي آن را ميتوان در ناتو ديد، ازجمله در برخورد متفاوت امريكا و اروپا با سياستهاي تجاري ترامپ و نحوه مواجهه با چين، كه نشاندهنده اختلافات آشكار بين امريكا و اروپا است.
در اين ميان نقش تركيه را چگونه ارزيابي ميكنيد، كشوري عضو ناتو كه در طول اين سالها تلاش داشته در دو زمين غرب و شرق بازي كند و اخيرا ميزبان رييسجمهوري اوكراين بوده، به باور شما دست بالاي روسها در اوكراين چه نتايجي براي بازيگري چون آنكارا خواهد داشت، بالاخص آنكه اين بازيگر امروز بيش از هر زمان ديگر در حياط خلوت روسيه از زنگزور تا قلب آسيا در تلاش است تا قدرت مانور خود را افزايش دهد.
تركيه بازي پيچيدهاي را در بحران اوكراين طراحي كرده كه ريشه در موقعيت ژئوپليتيك اين كشور در درياي سياه دارد. در ساحل جنوبي درياي سياه، بيشترين خط ساحلي دراختيار تركيه است و در ساحل شمالي، عمده خطوط ساحلي دراختيار روسيه و اوكراين قرار دارد. طبيعتا تركيه نميخواهد روسيه خط ساحلي اوكراين را به خود ملحق كند و قدرت دريايياش در درياي سياه به شكل تصاعدي افزايش يابد. براساس پيمان «مونترو» تركيه در شرايط جنگي ميتواند رفت و آمد كشتيهاي جنگي از تنگه بسفر را كنترل كند. در ماههاي پس از آغاز جنگ اوكراين، تركيه از ورود برخي كشتيهاي جنگي روسيه به درياي سياه جلوگيري كرد، موضوعي كه موجب كاهش توان رزمي دريايي روسيه در اين منطقه شد. ازسوي ديگر، روسيه نيز نميخواهد با تركيه در اين زمينه تقابل كند، زيرا تركيه ميتواند با استناد به پيمان مونترو محدوديتهاي بيشتري براي ورود كشتيهاي جنگي روسيه اعمال كند. البته در اين پيمان آمده است كه كشتيهايي كه از پايگاه خود خارج شدهاند، ميتوانند حتي در شرايط جنگي به پايگاه بازگردند، اما كشتيهايي كه بيرون از درياي سياه پايگاه دارند، در شرايط جنگي اجازه ورود به اين دريا را ندارند. نكته بعدي، روابط ميان تركيه و اروپا است.پس از پيروزي اخير رجب طيب اردوغان در انتخابات رياستجمهوري، در اتحاديه اروپا اين باور تقويت شده كه اروپا چارهاي جز همكاري با تركيه ندارد، چراكه اپوزيسيون در تركيه اقتدار و اعتبار لازم را ندارد. صداهايي در اتحاديه اروپا بلند شده كه معتقدند بايد به سمت همكاري استراتژيك با تركيه حركت كنند و حتي بحث از احياي پرونده الحاق تركيه به اتحاديه اروپا مطرح شده است. مشخصا حمايت از اين ايده در آلمان و بريتانيا برجسته است، درحالي كه فرانسه و تركيه به صورت سنتي در مورد مسائلي مانند كشتار ارامنه و حمايت فرانسه از يونان اختلافنظر داشتهاند، اما در يك يا دو سال اخير، حمايت آلمان و بريتانيا از همكاري اتحاديه اروپا با تركيه افزايش يافته است، مجموع اين دلايل امكان نقشآفريني بيشتر تركيه را فراهم كرده است. علاوه بر اين، در مجمع عمومي امسال سازمان ملل، شاهد بوديم كه ترامپ از اردوغان خواست در موضوع جنگ اوكراين و جنگ غزه كمك كند. در جلسه شرمالشيخ نيز ترامپ به صراحت گفت كه اردوغان نقش مهمي در برقراري صلح در غزه ايفا كرده است. به نظر ميرسد ديدار اخير مقامات اوكرايني با مقامات تركيه، در ادامه تلاش مشترك امريكا و تركيه براي ايجاد صلح در اوكراين انجام شده است. با اين حال، تركيه ناچار است هم منافع روسيه، هم منافع خود و هم منافع اروپا را در اين ميان لحاظ كند.
درنهايت، توافق فوق منوط به رضايت اوكراين است و كشورهاي اروپايي عضو ناتو، حال باتوجه به رويكرد منفعلانه اخير واشنگتن، در صورتي كه تسليحاتي به كييف ارسال نشود و تحريمها عليه روسيه كاهش يابد، نخست، كشورهاي اروپايي براي حراست از امنيت خود چه اهرمهايي را براي چانهزنيهاي سياسي و امنيتي دراختيار دارند، دوم آيا ميتوان گفت در چنين شرايطي اين گروه از كشورها راه و مسيري متفاوت و مستقل از امريكا طي كرده و شاهد صفآرايي تازهاي در ميدان جنگ اوكراين و فراتر از آن شرق اروپا خواهيم بود.
استقلال نظامي و دفاعي اروپا از امريكا چيزي نيست كه به همين راحتي حاصل شود، بنابراين حتي اگر واشنگتن ارسال تسليحات به اوكراين را كاهش دهد يا متوقف كند، اروپاييها تمام تلاش خود را به كار خواهند گرفت تا اجازه ندهند اوكراين به يك صلح تحميلي و ضعيف تن دهد. ازسوي ديگر، بايد درنظر داشت كه واشنگتن نيز در ملاحظات خود با بروكسل و اروپا محدوديتهايي دارد. بدين معنا اينگونه نيست كه امريكا بدون درنظر گرفتن نظر نزديكترين متحدانش، به ويژه اروپا، به صلح در اوكراين دست پيدا كند. هر چند ترامپ هميشه همه را شگفتزده ميكند و پايان جنگ اوكراين براي او اهميت بالايي دارد، اما بعيد است كاخ سفيد بخواهد به همه خواستههاي اروپاييها «نه» بگويد و بدون مشورت با آنها يا جلب رضايتشان چنين طرح صلحي را پيش ببرد، چراكه تحميل توافق صلح به نفع روسيه، ميتواند تهديد جديدي براي خود امريكا باشد. اگر اين اتفاق بيفتد و اين تلقي ايجاد شود كه روسيه پيروز قاطع اين جنگ است، موقعيت روسيه در سطح نظام بينالملل ارتقا مييابد و تهديدات روسيه عليه امريكا افزايش پيدا ميكند؛ به ويژه با توجه به آنكه چند هفته پيش، موشكهاي استراتژيك روسيه به سمت امريكا هدفگيري شدند، بنابراين واشنگتن قصد ندارد به طور كامل از اروپا فاصله بگيرد و جانب روسيه را نگه دارد.
سياست امريكا تلاش براي قانع كردن اروپا به صلح همزمان به واسطه جلوگيري از تحقق بلندپروازيهاي روسيه در اروپا است.