سيدحسن خميني:
خداوند حمله كنندگان به بزرگان دفاع مقدس را هدايت كند
گروه سياسي| سيد حسن خميني آخر هفته پركاري داشت. سفرش به آبادان فرصتهاي متعددي براي سخنراني را براي او به وجود آورد. فرصتهايي كه پر شد از سخنرانيهايي از جنس سخنرانيهاي اخير او. از وظيفه روحانيت گفت و اينكه روحانيت نبايد تبديل به ضبط صوت شود. روحاني زادهيي كه خود روحاني است و اين روزها بيش از هر كس ديگري دغدغههاي پدربزرگش را در ذهن دارد از وظيفه روحانيت ميگويد. از روحانيوني كه بايد دارو باشند. به مسوولان توصيه ميكند كه براي رفع محروميتها تلاش كنند و از لزوم يكرنگي ميگويد. محور اصلي سخنراني او با انتقادات چند وقت اخير او آغاز شد. سخنراني از برخورد نادرست با بزرگان نظام. او كه براي حضور در مراسم گراميداشت ياد مرحوم آيتالله جمي به آبادان رفته بود در اين مورد گفت: « خداوند كساني كه دانسته يا نداسته بزرگان دفاع مقدس، فرماندهان و جانشين امام در دفاع مقدس را مورد هدف قرار ميدهند، هدايت كند». يادگار امام در ادامه سخنان خود با اشاره به ابعاد گوناگون تحليل دفاع مقدس گفت: ببينيد كه امروز ما در كدام نقطه قرار داريم و آنها كه تانكهايشان را به آرزوي تسخير اين سرزمين فرستادند در كجا قرار دارند، اگر از حيث «نتيجه» به دفاع مقدس نگاه كنيم امروز تكليف موضوع خيلي روشن است، اما آن روز صدام فكر نميكرد كه شيفتگان امام خميني در سرنوشت امروز عراق نقشآفريني خواهند كرد و عظمت خون شهيدان را خواهيم ديد. بايد ديد كه امروز آنها كجا هستند و نام امام و شهدا و مبارزيني كه ايستادند، كجاست. صداميها آمدند و جمعي از جبهه مقابل خود را به شهادت رساندند اما امروز آن مهاجمين كجا هستند و امام كجا، همانگونه كه بايد بپرسيم در حادثه كربلا نام سيدالشهدا (ع) كجا و نام آنها كه مظفرانه با اسب بر نعش مبارك او و يارانش تاختند كجا؟ سيد حسن خميني سپس به تحليل دفاع مقدس از حيث نيت پرداخت و بابيان اينكه ارزش آن انسانها به نيت آنهاست، يادآور شد: نيت دشمنان ما كشورگشايي بود و در طول تاريخ همواره كساني بودهاند كه جنگيدهاند تا نامشان ولو به بدي در تاريخ بماند كه نمونه اين افراد در سرزمين ما زياد است. اما آنچه كه دفاع مقدس را متمايز ميكند اينها نيست بلكه آن دلهاي پاك براي خدا بودن و استمرار دفاع از ناموس و خاك به عنوان وديعه خداوند و مايه شرافت و هميت است. دشمنان آمدند تا نفت ببرند اما نه نفت بردند، نه نام نيك، چون نيت خوبي نداشتند. سيد حسن خميني سپس به تحليل دفاع مقدس از حيث مباشران اين جنگ پرداخت و يادآور شد: آنها كساني بودند كه ايمان در وجودشان نبود؛ اما طرف مقابل مستظهر به دين و ايمان و انديشه توحيدي بود و حسين فهميده در همين افراد به زيرتانك رفت و امام او را رهبر جامعه خواند كه از مباشران اين دفاع بودند. يادگار امام با بيان اينكه طرف مقابل ما تا دندان مسلح بود و بسياري از بخشهاي جنوبي ما هر چه داشتند در اختيار آنها قرار دادند، گفت: در طرف جبهه حق، شهيدان بودند و گوشت و پوست انسان تبديل به سلاح ميشد و در مقابل آن همه سلاح اين سلاح پيروز شد؛ زيرا آميخته به ايمان و معرفت بود. وي تاكيد كرد: بزرگانمان را با ادب ياد كنيم و آنان را تكريم كنيم و به بزرگي از آنها سخن بگوييم. يادگار امام اما كمي بعد به جلسه شوراي اداري استان خوزستان رفت و براي مسوولان توصيههايي داشت. او كه گويا در اين روزها بيش از هر چيز ديگري دغدغه نگاه امام را در ذهن دارد با يك پرسش شروع كرد و گفت: پرسشي كه در بسياري از مواقع به ذهن من خطور ميكند و ممكن است براي بسياري ديگر نيز مطرح باشد، اين است كه اگر امروز امام در ميان ما بودند چه انتظاري از ما داشتند و انتظار امام در حال حاضر يا هميشه تاريخ از مسوولان و مردم چيست؟
وي در پاسخ به اين پرسش به شعار استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي به عنوان شعار بزرگ انقلاب اشاره كرد و افزود: علاوه بر آن انقلاب شعارهاي بزرگ ديگري مانند نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي در كارنامه و فرهنگ وجود دارد. اما آرمان ديگري كه در آن زمان براي جامعه اسلامي ترسيم شد، رفع محروميت از همه عرصههاي جامعه مان بود؛ هم محروميت اقتصادي، هم سياسي و هم فرهنگي. يادگار امام در ادامه سخنان خود با تاكيد بر دنبال كردن موضوع محروميت به عنوان يك بحث كلان، تصريح كرد: انتظار امام از مسوولان تلاش در جهت محروميتزدايي، از جمله محروميتهاي فرهنگي و اخلاقي است. جامعهيي كه در آن فقر باشد، لاجرم به فرموده پيامبر به كفر ميرسد؛ چه رسد به فسق. هيچ وظيفهيي پيش روي مسوولان به پررنگي تلاش براي رفع محروميت از عرصههاي جامعه نيست و بزرگترين انتظار امام از ما همت بيشتر براي رفع محروميت است. وي با تاكيد بر رفع محروميت از عرصه سياسي، اظهار داشت: جامعهيي كه آزاد نباشد، جامعه محرومي است؛ به خصوص آنكه آزادي شعار انقلاب است. جامعهيي كه مردم احساس كنند براي حرف زدن بايد هزينه دهند، جامعه مطلوب اسلامي نيست؛ بلكه جامعه مطلوب اسلامي، مدينه النبي و كوفه علي (ع) است كه مردم در آن راحت حرف ميزنند؛ جامعهيي كه در آن حرف زدن باعث پرداخت هزينه نميشد؛ بلكه باعث ارتقا و بالارفتن جامعه ميشد.
سيد حسن خميني ادامه داد: رابطه مردم و مسوولان بايد مانند رابطه فرزند و پدر باشد. پدر اگر در جايي فرزند را منع ميكند، از روي خيرخواهي است و نه تماميت خواهي. فرصت بعدي سيد حسن خميني اما حضور در بيت آيتالله جزايري، نماينده ولي فقيه در استان خوزستان بود. جايي كه او از مسووليتهاي روحانيت گفت. وي افزود: مسووليت و كار عمده روحانيت در مرحله اول مقابله با تبليغات دروغين بر اساس مباني صحيح فكري است. اصل پيدايش نهاد روحانيت نيز همين موضوع تبليغ است و هر مذهبي اگر از نهاد روحانيت برخوردار بود، باقي ميماند و در غير اين صورت از بين ميرود. اما وقتي اين نهاد ضعف يافته و كاركرد تبليغي شان ضعيف شده است، آن مذاهب هم رو به ضعف رفتهاند. يادگار امام ادامه داد: براي اثرگذاري بر جامعه بايد از خودمان شروع كنيم، زيرا خيلي وقتها سخن اثري ندارد؛ زيرا اگر من به حرف خود ايمان نداشته باشم تاثيري در مخاطب ندارد؛ لذا بايد تبليغ را آميخته به ايمان كنيم. هر جا يك روحاني با ايمان و پاكدل ولو با دانش كم وجود داشته است، جامعه تحت نفوذ او نيز جامعه خوبي بوده است. البته ممكن است سخن در جاهايي بنا به عللي اثر نكند اما خداوند بر اساس نيت پاك، آن موانع را هم برميدارد. همه ما نيز اگر لايق عنوان سرباز امام زمان (عج) باشيم بايد از خودمان شروع كنيم؛ همانطور كه يك فرمانده خوب بايد اول از همه مسلح و آماده باشد. سيد حسن خميني با بيان اينكه وقتي سخني كه از زبان گوينده درميآيد مورد باورش بود، آن سخن بر شنونده هم اثر ميكند، گفن: ما آخوند و سيد و ملا و افراد شجاع زياد داشتهايم؛ اما «حاج آقا روحالله» (عنواني كه امام را قبل از نهضت با آن ميشناختند) يكي بوده است! اصل اول در اين موضوع اين است كه او به آنچه ميگفت باور داشت و هركس به او نزديكتر ميشد بيشتر متوجه اين مساله ميشد. امام ظاهر و باطنش يكي بود و شاگردان او هيچگاه دروغ و غيبت در او نميديدند. يكي از بزرگان كه بعد از انقلاب نيز با امام زاويه پيدا كرد، ميگفت گرچه من با آقاي خميني اختلاف سليقه دارم اما در وجود او منّيت و هوا نيست. وي ادامه داد: ما واقعا در منزل امام احساس نميكرديم كه آنچه او ميگويد با واقعيت خودش متفاوت است. چه درسي از اين بالاتر؟ اين درس احتياجي به گفتار ندارد؛ وقتي شما خوب شويد بقيه هم خوب ميشوند. يادگار امام تصريح كرد: اگر گفته ميشود كتاب اخلاق بايد چون دارو باشد، آخوند هم بايد دارو باشد؛ آخوندي كه چون نسخه باشد يك ضبط صوت است كه گاهي اوقات ممكن است صدايش خش خش هم كند و مخاطب او بپرسد كه چرا خودت به سخنانت عمل نميكني!وي با بيان اينكه «تبليغ» شرط توسعه و ترويج دين و رمز جلوگيري از هجمههاست، گفت: هر جا ديديد هجمهها سنگين شده و تيغ تبليغ نميبُرد بايد به داروهاي موجود در جامعه توجه كنيد. در دورههايي اثر عدم وجود اينگونه داروها در جامعه را ديديم و در دورههايي ديگر هم نفسهاي حقي چون آيتالله شيخ عبدالكريم حائري يزدي پيدا شدند كه افرادي چون امام از مكتب او بيرون آمدند. وي در پايان سخنان خود گفت: من چگونه ميتوانم مردم را به خوبي دعوت كنم اما خودم كانون كينه و نفرت باشم؟ چگونه ميتوانم به مردم بگويم يكديگر را ببخشيد، اما خودم از كوچكترين مساله شخصيام نگذرم؟ چگونه ميتوانم بگويم دروغ نگوييد اما خودم وقتي پاي منافع شخصيام پيش بيايد دروغ بگويم؟ چگونه ميتوانم مردم را به راه راست هدايت كنم اما خودم كج حركت كنم؟ اين كار اثر ندارد؛ اگر كسي هم به غلط از من اثر پذيرفت دايمي نيست.