تيم ملي و ميراث آقاي كيروش
علي عالي
1- كارلوس كيروش فلسفه عجيبي در سبك مربيگرياش دارد. او ميگويد وقتي در زمين حضور دارد، به سكوها نگاه ميكند و اعتقاد دارد كه زندگي 99درصد هواداران، به فوتبال وابسته است كه با همه خستگيهاي زندگي به ورزشگاه ميآيند. سرمربي تيمملي ايران تاكيد دارد اگر حتي تيمش برنده بازي نباشد، بايد طوري بازي كند كه هواداران به آن اقتخار كنند، يعني نهايت تلاش براي همان هواداران؛ چيزي كه اساتيدش به او آموختند. حالا تيمملي با تفكرات كيروش به استراليا خواهد رفت تا پيام مردم ايران را به آُسياييها برساند. سالهاست رابطه فوتبال ايران با جامعه قطع شده است و جرقههايي نظير جامجهاني يا جام ملتهاي آسيا، مردم را به فوتبال علاقهمند ميكند.
2- كيروش مصاحبه معروفي بعد از بازي با بوسني در جامجهاني برزيل دارد. او در آنجا گفت كه ميراث من زماني ارزشمند است كه تيمم در جامملتهاي آسيا قهرمان شود. حالا او بايد فوتبالي را براي مبارزه به ميدان بفرستد كه بينالمللي نيست و فدراسيونش، محلي اداره ميشود و داعيه جهاني دارد؛ فوتبالي كه نه رشد فني داشته و نه رشد فرهنگي و حتي رشد اقتصادي. كاملا مشخص است كشوري كه توليد و ثروت نداشته باشد، نهتنها نميتواند رقابت كند، بلكه حرف چنداني براي گفتن در بالاترين سطح هم ندارد.
3- كيروش خيلي زود به چالشهاي فوتبال ايران پي برد. بيراه نيست اگر بنويسيم از غفلتهاي مديران فوتبال ايران بيشترين استفاده را برد و حتي در برخي حوزهها، مديران ايراني به او مشاوره هم دادند. او بزرگشده سيستم و ساختاري است كه به توسعهيافتگي رسيده است. اصول توسعهيافتگي هم ثابت مانده؛ پايه قرار دادن علم، انسجام نخبگان، آموزش، قانونگرايي، جامعه پرسشگر و ارتباطات وسيع بينالمللي مهمترينهايش است.
همانهايي كه در فوتبال ايران اصلا وجود ندارد. براي همين فضا براي سوءاستفاده مهياست. انديشهيي كه بر فوتبال حاكم است، هر روز نااميدترمان ميكند.
4- حالا ليست تيمملي فوتبال ايران اعلام شده است. راهي جز خوشبيني نداريم. مثل انتخاب خاكپور براي تيمملي اميد. مثل انتخاب مايليكهن. مثل انتخاب كاشاني. چهكسي ميتواند مخالف باشد و چه كسي صداي اعتراض را ميشنود؟ قطعا هيچكس! خوشبيني هم شايد تنها بهمهارتهاي كيروش باشد. او بود كه در برزيل، از فوتبال«ايران» واژهيي محترم در دنيا ساخت و فوتبالي بهمراتب بالاتر از فوتبال ايران به نمايش گذاشت. حالا ما هم خوشبينيم و از همين امروز خود را از گروه صعود كرده ميدانيم و خودمان را در فينال ميبينيم. گويي همه دنيا متوقف مانده در اين چند دهه و ما «درجا» زديم. بيش از 6000 مدرسه فوتبال ثبتشده و نشده در كشور وجود دارد كه خروجي آن در خوشبينانهترين حالت نزديك به صفر است. در كشور ديدگاهي براي آينده فوتبال ايران وجود ندارد. حتي تئوري هم در فوتبال ايران وجود ندارد و تا زماني كه تئوري وجود ندارد، عملياتي هم صورت نميگيرد. مشكل بزرگ فوتبال ايران اين نيست كه چرا سالهاست «كاري» ميكنيم و نتيجه نميگيريم، موضوع اين است كه اصلا هيچكاري نميكنيم...