• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3609 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۴ شهريور

عباس كيارستمي يك فيلمساز و دو بازيگر

كورس سرتيپي

 

2- مي‌بينم زندگي ما همه را به نوعي فيلم كرده... هر كس را در ژانر مناسب طبيعتش و همه به نحوي درگير فيلم‌بازي هستيم. بازي سختي است... نه فيلمنامه‌اي داري، نه كارگرداني سرصحنه هست يا نيست، نه لباسي تنت مي‌كنند يا مي‌كنند و نه كسي به صورتت ور مي‌رود... خودت هستي و خودت. بايد صحبت كني، كسي نيست حرف توي دهانت بگذارد. بايد بازي كني، با همان «نيم‌صفحه طرح و عاقبت سه صفحه سناريو» كه احتمالا از آن هم بي‌خبري، كار دشواري است. براي بازيگر حرفه‌اي كار مشكل‌‌تر است. روزگار با حرفه‌اي‌ها سخت‌تر است. نابازيگري آسان است طبيعي‌تر هم هست. بايد زندگي را بشناسي تا بداني فيلم او را چگونه بازي كني. بايد خبره باشي. استاد فيلم زندگي‌اش- كه اسم مختصر آن را مي‌گذاريم 76- عجيب و جذاب زيبا بازي كرد. مثل نابازيگرانش بازي كرد. «بهترين بازيگري بازي نكردن است... .»
استاد درباره بازيگر مي‌گويد: «همه‌چيز در يك فيلم خوب نهايـتا به نفع كل اثر بايد محو شود و تظاهر به ديده شدن پيدا نكند جز بازيگركه در صحنه و در ذهن مي‌ماند؛ وظيفه اوست كه به جاي همه‌چيز و همه كس بر پرده حضور داشته باشد... .» استاد به خوبي به وظيفه خود عمل كرد و در پرده ذهن ما باقي ماند.
1- كيارستمي تنها كسي است كه: «تمام زندگي را فيلم كرد» زندگي با تمام سناريوهاي قطورش و سكانس‌هاي تقدير... سرنوشت، قضا و قدر... با تمام ترفندها و ژانرهايش؛ تمام امكانات و ادعا‌هايش فيلم شد. ما ديديم و چشيديم «طعم گيلاس» را... از هدايت شنيدم زني به دوست خود مي‌گفت: داش‌آكل پا روي حب انگور كه بگذارد دهانش شيرين مي‌شود. عباس هم قلندري بود طعمي را كه مزه كرده بود به ما و نخل طلاي[ بهترين كار‌گردان] كن به دنيا چشاند. دورترها... به سختي تنها هيكل فليني برايم قابل تشخيص است او نيز سكانس‌ها از زندگي را با مزه فيلم مي‌كرد... . فيلم تو فيلم شد و سينما زبان جديدي باز كرد كه زيبا‌تر و رساتر جهان و زندگي را معني مي‌كند. الفباي اين زبان از ادبيات، شعر، فرهنگ و فلسفه گرفته و به تجربه پرورده شد منتقدان بر اين زبان نام‌ها گذاشتند: رُد مووي، مينيمال، آبستره، منتزع و اسم‌هاي مركب خنده‌دار ديگر... «اپيكورمال»... نمي‌دانم چرا نمي‌گفتند مثلا عباس و اينقدر
به زحمت نمي‌افتادند.
2+1- عباس مرز دوگانگي را محو كرد و با طنزي زيبا مرزهاي چندگانگي را نيز مخدوش كرد، هاشور زد. آخر او گرافيست هم بود. زندگي را در بي‌مرزي معلق كرد و زمان را در مكان‌هاي مورد علاقه‌اش به موقع به تعليق كشاند... دم‌سازي كرد. دم غنيمت است. دمش گرم... جلوترها حافظ و خيام برايم مشخص‌تر از دم‌سازان بزرگ هستند... تشخيص عينيت و ذهنيت، حقيقت و واقعيت و... چندگانگي‌هاي ديگر مشكوك شد و شك موجب رسانه‌اي يگانه شد.
... روي ديوارهاي نقش‌دار كاهگلي، يكي از آن درهاي قديمي رنگين با آن كوبش‌هاي اغوا‌گر جنسي برفلسفه هم باز شد، از آنكه نگذري پديده نخواهي شد. پديدار هم نخواهي ماند... او سياه يا سفيد نمي‌ديد، خاكستري مي‌ديد و جهان خاكستري‌اش را رنگ مي‌كرد... ‌هايكويش را مي‌خواند و در هزارتوي مارپيچ روزگار زندگي را سير و سفر مي‌كرد. به اندازه سعدي سفر كرد و سهل ممتنع ساخت... تا باد او را با خود برد و با «هفت هزار سالگان سر به سر» كرد.  فيلم 76 را بايد در نقاشي، عكاسي، فيلم، شعر و صحبت‌هاي او جست. چند ماه قبل در محل جشنواره تورنتو در مصاحبه‌اي با دانشجويان سينما، گرداننده مصاحبه سوال‌هاي جالبي- به زعم خود استاد- مي‌كرد. منجمله به زيركي گفت براي حسن‌ختام: عباس اگر قرار بود تنها يك جمله براي اين دانشجويان مي‌گفتي آن جمله چه بود؟ استاد با خنده گفت: «در مورد اشخاص مورد توجه‌تان بهتر است كارنامه سينمايي او را با توجه به زمان و مكان مرور كنيد. حسن اين كار در اين است كه شما به شخص مورد توجه‌تان آگاهي بيشتري پيدا مي‌كنيد.» طرف به قول خودش از عباس خواست بيشتر به تورنتو بيايد. عباس خنديد و گفت: من ويزاي پنج ساله دارم، با اشتياق خواهم آمد. استاد نمي‌دانست ويزايش پنج‌ماهه بود. كيارستمي آگاه و با تسلط 76 را خودش كارگرداني كرد و عباس آن را زيبا بازي كرد. به قول دوست عباس براي حسن‌ختام، اگر فيلم 76 به نوعي به بخش مسابقه كن راه مي‌يافت عباس از درپشتي كه كسي كتك نخورد! جايزه نخل طلاي [ بهترين بازيگر] را نيز؛ تيز مي‌برد.
گيومه‌ها « » حرف‌هاي استادند مابقي ادا‌ها از منست

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون