بندرعباس در بخش مراقبتهاي ويژه
علي عالي
توفان شن و گرد و غبار غليظ، ناگهان فضاي شهر را تيره و تار كرد و نفسها را به شماره انداخت. ديروز تعداد سرفهها در بندرعباس بيشتر شده بود. شهر، در غباري از دانههاي ريز شن و ماسه و گرد و خاك گم شد و تشخيص انسان، اشيا و درختان از چند متري، به سختي انجام ميگرفت. اين وضعيت نامساعد ديروز بندرعباس بود. اوضاعي كه محليها ميگفتند تا پايان هفته ادامه دارد. غم در چشمانشان مشخص بود. صبح كه از خواب بيدار شدند، تصويري مبهم از بندرعباس مقابل ديدگانشان بود. خانم يوسف بيگي پنج سالي ميشود به همراه همسرش از كرج به بندرعباس آمدهاند. او حالا متصدي پذيرش هتلي در اين شهر و همسرش، كارمند منطقه آزاد است. خودش كه درباره توفان شن ديروز بندرعباس ميگويد: «براي نخستين بار است كه هوا اينقدر بد ميشود. اينجا همهچيز ناگهان از حالت عادي خارج ميشود. به خاطر دارم سال 90 توفان شديدي آمد و اين تصوير هميشه در ذهنم ماند كه برقها همه قطع شد و بچه گربهاي روي هوا، معلق زنان به در و ديوار ميخورد. پارسال هم باراني آمد كه تبديل به سيل شد و آب تا زانو بالا آمده بود و حتي وارد بسياري از خانهها شد».
براي منطقهاي كه خبري از پوشش گياهي مناسب و جنگل نيست، گرد و خاك شديد معلق در آسمان، موضع پيچيدهاي نيست. مخصوصا كه كشورهاي همسايه هم وضعي اينچنيني داشته باشند. آقاي سالاري يكي از بوميهاي بندرعباس است. او اعتقاد دارد اين پديده را سه چهار سالي است كه ميبيند و پيش از اين، خبري از توفان شن نبوده است. تحقيقي در بندرعباس نشان ميدهد از 15سال پيش تا امروز، كاهش فعاليتهاي كنترلي در هرمزگان و ســدســازيهاي انجام شــده در كشــورهاي عراق، ســوريه، ايران و به خصــوص تركيه به همراه كاهش بارندگي در عراق مهمترين عامل ايجاد گردوغبار در ايران است.
اما گردوغبار شديد، اثرات به مراتب خطرناكي دارد. كمي پرسش از بوميهاي منطقه ثابت كرد كه شيوع بيماريهاي ويروسي و تنفسي در منطقه بعد از گرد و غبار، در صورتيكه باران نبارد، بسيار خواهد بود تا جايي كه يكي از آنها اعتراف ميكند «پارسال مطبها به خاطر بيماري چشم كه همه گير شده بود، جاي سوزن انداختن نداشت.» وضعيت بندرعباس البته از استان خوزستان بهتر است اما نگراني نسبت به وضعيت ساكنين، محيط زيست و دامها بعد از اين اتفاق، هميشه وجود داشته و دارد. نكته جالب بعد از توفان گرد و غبار در آسمان، بيكاري بسياري از بوميهاست. اكثر آنها از طريق دريا امرار معاش ميكنند و با اين توفان، اسكلهها بسته ميشود و اجازه تردد به هيچ ماهيگيري هم داده نميشود. شهر تبديل به شهر ارواح ميشود و هيچكس جز به ضرورت، از خانه بيرون نميآيد. آن هم براي مردماني كه شايد هزينه روزانه شان را از طريق دريا و فروش ماهي و صيد و جابهجايي مسافر در خليج فارس به دست ميآورند. اينجا حتي خانم يوسف بيگي هم ناراحت بود چون «20 اتاق رزرو كرده بودند كه پروازهايشان كنسل شد و نيامدند.» ماجراي جذابي كه براي ما شايد در حد يك خبر يا اتفاق ساده باشد، اينجا با گوشت و خون مردمانش گره خورده است. موضوعي كه البته در شعارهاي نامزدهاي انتخابات رياستجمهوري هم ابراز شده اما هنوز قدمي براي حل مشكلش برداشته نشده است؛ مثل آلودگي هوا در بسياري از شهرهاي ايران. مثل پسر يكي از همكاران خانم يوسفبيگي كه چهارسال همراه با پدر و مادرش در بندرعباس زندگي كرد و مشكل تنفسي داشت و وقتي به شيراز برگشت، حالش خوب و درمان شد. اينجا خيلي از بوميها مشكل تنفسي دارند و ما خبر نداريم.