• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3720 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۲۶ دي

همزمان با اكران فيلم «طعم گيلاس» برگزار مي‌شود

يادبود كيارستمي در جشنواره بوستون

بهار سرلك

سال 2016 بسياري از هنرمندان خارق‌العاده و صاحب سبك از دنيا رفتند؛ عباس كيارستمي يكي از بزرگ‌ترين مولفان سينما نيز چهاردهم تير چشم از دنيا فروبست. جشنواره بوستون در برنامه‌اي كه به سينماي ايران مي‌پردازد با نمايش دو فيلم ياد و خاطره اين هنرمند ايراني را گرامي خواهد داشت. اين جشنواره كه از 18 تا 29 ژانويه در موزه هنرهاي معاصر هيوستون شهر بوستون برگزار مي‌شود، فيلم «طعم گيلاس» (1376) يكي از شاهكارهاي اين فيلمساز را در دو نوبت اكران مي‌كند.
همچنين فيلم مستند «76 دقيقه و 15 ثانيه با عباس كيارستمي» (1395) ساخته سيف‌الله صمديان، همكار و دوست صميمي كيارستمي در اين جشنواره روي پرده مي‌رود. پس از مرگ عباس كيارستمي، هفتادو سومين جشنواره فيلم ونيز از صمديان درخواست كرد برنامه‌اي تكميلي براي يادبود اين سينماگر ترتيب دهد و مستند صمديان «76 دقيقه و 15 ثانيه با عباس كيارستمي» به مجموعه‌اي از لحظاتي صميمي با كيارستمي تبديل شد كه پرتره‌اي دوستانه از او را به نمايش مي‌گذارد. اين مستند علاوه بر جشنواره ونيز در جشنواره بوسان و رويدادهاي هنري ديگر نيز نمايش داده شده است.
آخرين فيلم بلند اصغر فرهادي «فروشنده» و فيلم «اژدها وارد مي‌شود» ساخته ماني حقيقي در اين جشنواره به نمايش درخواهد آمد. پيتر كئوگ، خبرنگار و منتقد نشريه بوستون گزارشي كوتاه درباره اين سه فيلم، شباهت آخرين ساخته فرهادي با سينماي آينه‌‌ مانند كيارستمي نوشته است.
كيارستمي طي فعاليت حرفه‌اي خود محبوب منتقدان و مخاطبان سراسر جهان شد. فيلم «طعم گيلاس» او جايزه نخل طلاي جشنواره بين‌المللي فيلم كن 1997 را براي اين كارگردان به ارمغان آورد. اين فيلم گزارش ميني‌ماليستي از جست‌وجوي مردي براي يافتن كسي است كه او را پس از خودكشي دفن كند. كئوگ در توصيف نگاه كيارستمي به زندگي و فلسفه وجودي در فيلم «طعم گيلاس» مي‌نويسد: «گرچه عباس كيارستمي در آثاري همچون «كلوزآپ» (1990)، و «كپي برابر اصل» (2010) سينماي «جعبه آينه‌دار فيلم در فيلم» را به تصوير كشيد و به همين خاطر به شهرت رسيد اما در «طعم گيلاس» صريح و بي‌پرده سراغ هسته وجودي سينما و هستي مي‌رود. در اين فيلم، كيارستمي نقل‌قولي را كه آلبر كامو در مقاله «افسانه سيزيف» بيان مي‌كند، به زيبايي به تصوير مي‌كشد. كامو مي‌گويد: «خودكشي، جدي‌ترين مشكل فلسفي است. » كشتن خود يعني پوچي، بي‌معنايي و بدخواهي پايان‌ناپذير دنيا يا خود را نپذيرفتن. به عبارت ديگر، مساله خودكشي، تعبير دراماتيكي از مساله معنا و ارزش زندگي است: آيا زندگي آدمي هيچ معنايي دارد؟»
كئوگ در ادامه مي‌نويسد: «همين مشكل فلسفي است كه ذهن و روان آقاي بديعي، قهرمان داستان «طعم گيلاس» را به خود مشغول كرده است؛ بديعي با لندرور خود در خيابان‌هاي تهران پرسه مي‌زند. او در فكر خودكشي است و مي‌خواهد پس از مرگش كسي روي جسد او خاك بريزد. همانند نمايشنامه «آدميزاد»، آقاي بديعي ماموريت خود را با سوار كردن مسافران كه اتفاقي سر راه او قرار گرفتند و مايه‌هاي تمثيلي دارند، پي مي‌گيرد؛ او به اين مسافران يعني سرباز كرد، طلبه افغان و كارگر موزه پيشنهاد دستمزد نيز مي‌دهد.
«برخي سعي دارند با حرف‌هايشان آقاي بديعي را از اين كار منصرف كنند. اما بهترين حرف‌ها را مسافري مي‌زند كه خود او هم يك بار دست به خودكشي زده است تا اينكه طعم گيلاس را به خاطر مي‌آورد و متوجه مي‌شود ارزش زندگي را نمي‌توان در كلمات گنجاند.»
اين منتقد درباره فيلم‌هاي بعدي كيارستمي از جمله «كپي برابر اصل» مي‌نويسد: «در اين فيلم او سراغ رابطه پيچيده زن و مرد مي‌رود و به كشف سوژه در سبك مرسوم و انعكاسي خود مي‌پردازد. » كئوگ شباهت هفتمين ساخته فرهادي را با اين فيلم برمي‌شمرد و مي‌نويسد: «فرهادي سعي داشته چيزي شبيه به اين را در «فروشنده» به تصوير بكشد؛ داستاني كه در آن عماد و رعنا، زوج بازيگر شخصيت‌هاي ويلي لومان و همسرش ليندا در نمايشي از «مرگ فروشنده» اثر آرتور ميلر را بازي مي‌كنند. وقتي بر اثر ساخت‌وساز در ساختمان همجوار خود مجبور به نقل‌مكان به آپارتمان ديگري مي‌شوند و زندگي زن ديگري براي رعنا رقم مي‌خورد، دو بازيگر شخصيت‌هاي نمايش را در صحنه زندگي خود بازي نمي‌كنند. درست همانند كيارستمي و فيلم‌هاي فيلم در فيلمش، فرهادي ناخودآگاه قصه يك نمايش را با يك فيلم درهم‌آميخته است و همانند «جدايي نادر از سيمين»، اين‌بار هم تعليق رازآميزي را طرح‌ريزي كرده و در عين حال با دقت تمام به كشف پويايي رابطه‌اي از هم‌پاشيده مي‌پردازد كه نقش‌هاي جنسيتي جامعه ايراني را انعكاس مي‌دهد. »
كئوگ درباره «اژدها وارد مي‌شود» مي‌نويسد: «معمايي واقعي كه ماني حقيقي آن را با معماهاي پايان‌ناپذير سوررئال به نمايش مي‌گذارد. گرچه فيلم قراردادهاي فيلم مستند را دنبال مي‌كند اما پاياني شبيه به فيلم «خط آبي باريك» (1988) ساخته ارول موريس دارد كه گويي آندرو خودروفسكي آن را دوباره روي پرده آورده است. »

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون