کاش اصلا برق نداشتند
مهرداد احمدی شیخانی
با دوست جوانی گفت و گویی داشتم. بحثمان از یک عکس شروع شد که چند سال پیش از ماسوله انداخته بودم. تصویر نمای عمومی ماسوله، که بافت این روستا را نشان میداد. دوست پرشور من در این عکس به نکتهای اشاره کرد که قبلا هم چندین بار از دیگران و برای عکسهای دیگری شنیده بودم، اینکه کاش این کابلها و سیم برق که در محیط پراکنده است و در تضاد با زیباییشناسی است، اصلا وجود نداشت. بعد هم گفت و گو، شاخ و برگ گرفت و آن دوست چنین حکم داد که «حیات بشری رو به ویرانی میرود» و برای نمونه، مثال از دریاچه ارومیه زد که چگونه دخالت انسان باعث خشک شدن آن شده است. من البته تخصصی در محیط زیست و زمینشناسی منطقهای که دریاچه ارومیه در آن واقع شده ندارم، ولی گمان نمیکنم بسیاری دیگر هم، چندان بیشتر از من در این مورد بدانند و البته خیلیها این خشک شدن را ناشی از عامل انسانی و مدیریت این سالها تصور میکنند.
اما چقدر این دیدگاه درست است؟ آیا ما در یک بررسی کارشناسانه به چنین نتیجهای رسیدهایم یا تحت تاثیر فضا و جوی که پیرامون این موضوع وجود دارد، اینگونه قضاوت میکنیم؟ در این یادداشت به دو موضوع اشاره خواهم کرد که چگونه قضاوتهای ما از فضای پیرامون موضوع متاثر میشود، تا از بررسیهای کارشناسانه. موضوع اول همین خشک شدن دریاچه ارومیه.
اینکه عملکرد انسان تاثیر مخربی بر محیط زیست داشته، تقریبا مورد توافق همه دانشمندان محیط زیست است، اما آیا همه آنچه که در تغییر محیط زیست رخ میدهد ناشی از همین اثر مخرب انسانی است؟
مدتهاست که خشک شدن دریاچه ارومیه را متاثر از عامل انسانی میدانیم ولی این قضاوت از کجا آمده؟ بعضی زمینشناسان به آثار باقی مانده از گذشته دریاچه ارومیه اشاره میکنند و میگویند این دریاچه قبلا هم با خشکی روبهرو بوده و آخرین بار 11 هزار سال پیش کاملا خشک شده است. آنان به این اشاره دارند که دریاچه ارومیه یک دریاچه سیلابی است و در این سالها، دو سیلاب قابل اشاره در منطقه رخ داده که یکی مربوط به اوايل دهه 70 و دیگری مربوط به سال گذشته در استان آذربایجان است که پس از این دومی، حدود 20 سانتیمتر به ارتفاع آب دریاچه اضافه شد. حال باید پرسید چه مقدار از وضعیت فعلی دریاچه حاصل دخالت انسان و چه مقدار بابت نبود سیلابها است؟ آیا 11 هزار سال پیش هم دخالت انسان دریاچه را خشک کرده بود؟
حال چقدر از این فضایی که پیرامون خشک شدن دریاچه شکل گرفته، حاصل بررسیهای محیط زیستی، زمینشناسی و اقلیمشناسی است؟ آیا در این بررسیها، سابقه جغرافیایی خشک شدن دریاچه هم بررسی شده است؟ من به شخصه، غیر از گزارشات زمینشناسی که بر حسب اتفاق از آن مطلع شدم، در هیچ جا ندیدم که حتی یک نفر به سابقه خشک شدن این دریاچه در گذشته جغرافیایی آن اشاره کرده باشد. حتی مسوولانی که در این فضا به کوتاهی و سوء مدیریت متهم شدهاند نیز برای دفاع از خود، یک بار هم نگفتهاند که این دریاچه، یک دریاچه سیلابی است و در گذشته نیز خشک شده است. گویی همه ما چنان در جو موجود غرق شدهایم که لزومی به بررسیهای چندجانبه نمیبینیم.
قصدم این نیست که بگویم آنچه بر این دریاچه میگذرد، بیارتباط با آن چیزی است که به دخالت انسانی مربوط است، ولی آیا همه این رخداد ناشی از همین دخالتها است؟
آیا سهم هر کدام از عوامل موثر در این خشکی، محاسبه شده تا بتوان تلاشی موثر برای جلوگیری از نابودی این دریاچه براساس بررسیهای دقیق صورت داد؟ آیا بدون بررسی تاثیرات هر بخش، میتوان به راهحلی مناسب رسید؟
اما موضوع دوم هم این جمله است که دوست جوانم گفت و از دیگران هم مکرر میشنوم که «حیات بشری رو به ویرانی میرود». اما آیا واقعا چنین است؟ آیا حیات امروز بشر ویرانتر از حیات مثلا 1000 سال پیش او است؟
8 قرن از حمله مغول به ایران میگذرد و داستان کلهمنارهها هنوز ضربالمثل ما است و ویرانی نیشابور که آبادترین شهر آن روز این سرزمین بوده و بنا به گفتهای، در آن ایام، جمعیتی نزدیک به دو میلیون نفر داشته، داغی است که هنوز التیام نیافته است. آیا با همه فجایعی که امروز در خاورمیانه یا گوشه و کنار جهان میگذرد، ما به سوی جهانی ویرانتر میرویم، یا اینکه جهان مدرن و آموزشهای امروز، ما را نسبت به سرنوشت بشر حساستر کرده و به همین دلیل ارزش بیشتری به زندگی انسانها میدهیم؟ آیا این نیست که آگاهی ما نسبت به رخدادهای جهان، ما را نسبت به موضوعاتی که پیرامونمان میگذرد، دقیقتر کرده است؟ پس این که میگويیم «حیات بشری رو به ویرانی میرود» ناشی از چیست؟ از ویرانتر شدن جهان یا آگاهتر شدن ما از جهان؟
حال وقتی با تماشای یک عکس میگويیم کاش اصلا کابل برق نکشیده بودند و وقتی جواب میشنویم که این «کاش» که میگویی، معنایش میشود که «کاش اصلا برق نداشتند»، اگر هم بگوییم بهتر بود که در این کابلکشی دقت میشد که زیبایی را آلوده نکند، قطعا خواهیم شنید «بلی کاش». ولی مقدم بر این «کاش» و هر تصور زیباییشناسانهای، زیبایی آن است که غیر از ما دیگران هم برق دارند. فرق نمیکند تحت تاثیر جو باشیم یا تصورات زیباییشناسانه، مهم این است که جنبههای دیگر موضوع را هم ببینیم.