زنِ سرهنگ، زن سرهنگ نيست
سيد علي ميرفتاح
ظاهراً يكي از پليسهاي زن، در جمهوري اسلامي به درجه سرهنگ دومي رسيده است. نه به لحاظ قانوني و نه به لحاظ ضوابط انتظامي، براي زنان محدوديت و ممنوعيتي نيست كه پيشرفت كنند و به مدارج بالا برسند، اما بنا به عرف، يا حتي بنا به تربيتهاي سنتي، براي ما سخت است كه زني را سرهنگ صدا بزنيم. معمولا خانم سرهنگ در فرهنگ ما به همسرِ مردي گفته ميشود كه درجه سرهنگي دارد.
ما در همسايگيمان خانم سرهنگ داشتيم كه خانهدار بود و با زن معلم و شوفر و بقال فرقي نداشت. حتي در فيلم ليلاي مهرجويي خاطرتان باشد با همين تعبير خانم سرهنگ شوخي كرده و سرهنگ بودن يك زن را امري نشدني و باور نكردني و دور از ذهن تصور كرده. با اينكه قبل از انقلاب زنانِ نظامي و انتظامي داشتيم و بعضي از ايشان جزو افسران برگزيده بودند اما تلقي عمومي اين بود كه زنان را چه به ارتش و پليس؟ قبل از اينها حتي به صراحت ميگفتند زن را چه به وكالت يا به وزارت يا به... حتي خانوادههاي مدرن، چيزي بيش از معلمي و پرستاري و پزشكي را براي زنان نميپسنديدند. سنتيها جاي خود داشتند و شغل بيروني را براي زن مكروه ميدانستند. (هر چند پرهيز داشتند از گفتن تعبير حرام، اما چنان وانمود ميكردند كه زن را چه به كار بيرون؟) اتفاقا انقلاب اسلامي بهشدت به تعبير عرف كمك كرد و موقعيت و حيثيت زنان را ارتقا داد. در نخستين دوره مجلس شوراي ملي كه قرار بود چند وكيل زن وارد مجلس شوند، سنتيها شعار ميدادند: «اگر كه زن وكيل مجلس شود / مجلس ما... چهها و چهها شود».
تعبير را مخصوصا ننوشتم تا حرف زشت آنها را تكرار نكنم، اما انقلاب اسلامي فضايي ايجاد كرد كه حتي مومنين متعصب هم به اشتغال زنان رضايت دهند. نميگويم قضيه جا افتاده و ديگر هيچ مانع و محذوري سر راه ترقي زنان شاغل وجود ندارد، اما ميگويم كاري كه انقلابيها كردند ماجور است و سزاوار تحسين. اما قضيه كمي تا حدودي سياسي هم هست. يعني اصولگرايان فكر ميكنند اصلاحطلبان حواسشان به شرعيات نيست. براي همين اگر اصلاحطلبان زنان را بر مديريتهاي رده بالا بگمارند، با آنها برخورد ميكنند، برخورد هم نكنند به آنها طعنه ميزنند. در اينترنت سرچ ساده كنيد چندين فيلم و اظهارنظر و نقل قول زير دستتان ميآيد كه تماما در انتقاد از دولت روحاني است كه چرا زنان را بر مديريتهاي كلان گمارده. يكي از آقايان تند و تيز منتقد دولت درباره فرماندار شدن زنان تعابيري را به كار ميبرد كه به ركاكت كلام پهلو ميزند. حضار هم با او همراهند و به شوخيهايش ميخندند. البته دولت كوتاه نيامده و بر سر قول و قراري كه به زنان داده – تا آنجا كه مقدور است- ثابتقدم مانده. اما آنقدري كه سرهنگ دوم شدن يك زن در نيروي انتظامي ميتواند ارزشمند و اميدواركننده باشد، وزير شدن يك زن در دولت دوازدهم نيست. چرا؟ دليلش اين است كه اصولگرايان نيروي انتظامي را از خود ميدانند و به دلايلي سياسي هم شده از اقدامات آن حمايت ميكنند. در واقع آنقدري كه سپاه يا نيروي انتظامي در تغيير پارادايم به نفع زنان ميتوانند موثر باشند دولت نيست. فكر ميكنم اينجا همان جايي است كه ما هم بايد وارد گود شويم و از نيروي انتظامي و رفتار مديران عاليرتبهاش دفاع و حمايت كنيم. اين خيلي مهم است كه درجه اين بانوي بزرگوار را فرمانده مرد ميدهد و درجه سرهنگي را خود بر آستين نيروي تحت امرش ميبندد. اگر عكس اين اعطاي درجه را نديدهايد حتما بچرخيد و در فضاي مجازي پيدايش كنيد.
يك اتفاق نادر اما خوشايند به نفع جمعيت زنان است تا شايستگيهاي خود را نشان دهند و به مدارج بالا برسند. هيچ استبعادي ندارد كه ما زن فرمانده داشته باشيم و آنها را به درجات بالاي نظامي صدا بزنيم. اين كار قابل تقدير است و بايد كه مورد تشويق جامعه قرار بگيرد. به نظرم حضور زنان در ردههاي بالا ميتواند خيلي از مشكلات اخلاقي و اجتماعي پليس را حل كند و رفتار مردان را نيز تحت تاثير قرار دهد. حالا ديگر «خانم سرهنگ»، زنِ سرهنگ نيست بلكه «سرهنگ زن» است كه بايد جلويش به احترام ايستاد، به او سلام نظامي داد و در مقابلش پا كوبيد.