• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4599 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۱۱ اسفند

پيروزي يا شكست؟

مجتبي نوروزي

ديروز سرانجام پس از 11 دور مذاكره طي حدود يك سال و نيم زمان توافقنامه صلح بين دولت ايالات متحده امريكا و گروه طالبان در دوحه قطر به امضا رسيد؛توافقنامه‌اي كه مي‌تواند جهت و مسير تحولات آتي افغانستان و حتي منطقه را تحت تاثير خود قرار دهد. با اين وجود ابهامات فراواني در مورد اصل توافقنامه و تاثيرات آن وجود دارد كه بحث در مورد آن را پيچيده و سخت مي‌سازد. براي ورود به بحث بايد ابتدا مروري بر روابط دو طرف اين توافقنامه داشته باشيم. اين روابط را مي‌توان به سه بازه زماني تقسيم كرد.

نخست، شكل‌گيري طالبان و به دست گرفتن قدرت در افغانستان تا 11 سپتامبر 2001، دوم، از 11 سپتامبر 2001 تا آغاز مذاكرات مورد اشاره و سوم، آغاز مذاكرات دوجانبه تا امضاي توافقنامه. در دوره نخست امريكا سرمست از پيروزي در جنگ سرد و غرق در روياي هژموني قطعي خود نسبت به تحولات افغانستان بي‌تفاوت بود. تنها ارتباط بين اين كشور و طالبان را محدود به ارتباط از طريق واسطه‌هايي همچون زلمي خليل‌زاد براي به نتيجه رساندن پروژه خط لوله گاز تركمنستان به سمت آسياي جنوبي و حذف ايران از مسير ترانزيت انرژي و برخي تذكرات در مورد فعاليت‌هاي القاعده در خاك افغانستان مي‌دانند. خليل‌زادي كه اين روزها نقش محوري در مذاكرات داشته و چهره نخست امريكايي‌ها در امضاي توافقنامه است. اما پس از 11 سپتامبر، امريكايي‌ها پس از اولتيماتوم سريع به طالبان براي تحويل اسامه بن‌لادن و ساير رهبران القاعده و عدم پذيرش اين اولتيماتوم با تصور اقدامي ساده در سايه اجماع جهاني شكل گرفته به افغانستان حمله كرده و ساختار حكومتي مدنظر خود را بر پايه توافقات بن جايگزين امارت اسلامي افغانستان كردند. آن زمان بسياري تصور مي‌كردند طالبان را بايد تنها در سطور تاريخ جست‌وجو كرد و امريكايي‌ها به پيروزي بزرگي در منطقه دست يافته‌اند. هرچند خيلي زود و با چرخش امريكايي‌ها به سمت عراق ورق برگشت و سربازان طالب به صحنه مبارزه با دشمني كه اشغالگر مي‌خواند و دولتي كه دست‌نشانده و نامشروع مي‌دانست، بازگشتند. اما پس از حدود 18 سال جنگ سخت و نرم دو طرف عليه يكديگر، مذاكرات آغاز شد و حتي يك بار تا پاي امضا هم پيش رفت كه با توييت معروف ترامپ مرده خوانده شد. اما ظاهرا نياز طرفين به اين توافق باز هم بر ژست‌هاي مقتدرانه غالب شد و مذاكرات از سر گرفته شد. اما براي قضاوت در مورد هر توافقي بايد به متن توافق و ملحقات آن مراجعه كرد. متني كه تا زمان امضا توسط دو طرف كسي جز حاضرين محدود در مذاكرات و روساي تصميم‌گيرنده‌شان از آن آگاه نبودند. دولت افغانستان و حتي دولتمردان رده بالاي ايالات متحده مانند وزير دفاع نسبت به متن اين توافقنامه ابراز بي‌اطلاعي كرده بودند. اين ابهام از يك سو مهم‌ترين نقطه ضعف توافقنامه و نشانه شكنندگي فراوان آن است كه دو طرف مانند ظرفي بلورين در باراني از سنگ تلاش دارند از آن حفاظت كنند و از سوي ديگر امكان مانور تبليغاتي فراوان براي هر دو طرف را فراهم مي‌آورد كه خود را پيروز اين صحنه نشان داده و دست‌كم براي مخاطب داخلي خود چنين تبليغ كنند. به ‌طوري كه دستگاه تبليغاتي طالبان دهم اسفند ماه را روز پيروزي مجاهدان افغان بر امريكا نامگذاري كرده است. اگر از اين ابهام گذر كنيم براي ارزيابي يك توافقنامه مي‌توان به دستاوردهاي طرفين پرداخت و تا حدي ميزان پيروزي يا شكست هر طرف را فهم و قضاوت كرد. در جانب ايالات متحده امريكا، نخستين دستاوردي كه بديهي به نظر مي‌رسد. مانور تبليغاتي تيم ترامپ براي انتخابات رياست‌جمهوري پيش رو است. يكي از شعارها و وعده‌هاي انتخاباتي وي در دور قبل بازگشت سربازان امريكايي به خانه و در نتيجه كاهش هزينه و تلفات ايالات متحده در ساير نقاط جهان بود. حال با امضاي اين توافقنامه كه عملي شدن مفاد آن منوط به شروط و زمينه‌هاي متعدد دست نيافتني است و كاهش تلفات در كوتاه‌مدت و وعده كاهش و بازگشت سربازان مانور خوبي براي انتخابات به راه بيندازد. موضوعي كه بسياري آن را مهم‌ترين خواسته و دستاورد تيم ترامپ-خليل زاد مي‌دانند.

اما آنچه در واقع تا همين جا براي امريكايي‌ها به دست آمده مشروعيت بخشيدن به دشمن ديرين و مشروعيت‌زدايي از دولتي است كه قريب دو دهه تمام هم خود را مصروف آن كردند. يكي از مهم‌ترين شعارها و وعده‌هاي امريكايي‌ها بعد از حضور گسترده نظامي در افغانستان وعده دولت‌سازي در سايه هنجارهاي غربي همچون دموكراسي بود. وعده‌اي كه هزينه‌هاي زيادي صرف آن شد. از سوي ديگر ايشان بارها طالبان را گروهي مرتجع ناميدند كه جايي در دنياي مدرن امروز ندارد و در برابر قدرت سخت و نرم امريكا محكوم به شكست است. اما امروز خواست‌هاي تاكتيكي دولتمردان امريكا حتي چشم را بر تمام هزينه‌هاي سال‌هاي قبل بسته و مهم‌ترين ضربه را به مشروعيت دولت مركزي افغانستان وارد كرده است.

اما ضلع سوم دستاوردهاي ترامپ و حلقه نزديك او از اين توافقنامه را مي‌توان به تلاش اين كشور براي بسط كنترل ساير بازيگران داخلي و منطقه‌اي از خاك افغانستان نسبت داد. آنچه بسياري بر آن باور دارند اين است كه با توجه موقعيت جغرافيايي ويژه افغانستان، بخشي از اهداف امريكا از حضور در قلب آسيا كنترل ساير بازيگران است. حال با امضاي اين توافقنامه و پيچيده‌تر شدن وضعيت گروه‌هاي برهم زننده نظم به واسطه تقويت داعش و ظهور گروه‌هاي منشعب از طالبان دولتمردان امريكا ابزارهاي بيشتري براي كنترل بازيگران داخلي افغانستان، همسايگان اين كشور و قدرت‌هايي مانند چين و روسيه در اختيار خواهند داشت.

اما در سوي ديگر ميدان طالبان ضمن برخورداري از امكان مانور تبليغاتي مبني بر به ثمر نشستن جهادشان عليه اشغالگران با سه ابهام و معماي اصلي مواجه خواهند بود. ابهاماتي كه عدم پاسخگويي به هر يك از آنها رهبران طالبان را در آينده‌اي نزديك با بحران جدي مشروعيت در بدنه اجتماعي مواجه خواهد ساخت كه آزموني بسيار سخت‌تر از نبرد و مذاكره با امريكا براي ايشان خواهد بود. ابهام نخست به خروج يا عدم خروج كامل نيروهاي امريكايي از افغانستان باز مي‌گردد. در صورتي كه امريكايي‌ها يا تعهد نداده باشند كه به ‌طور كامل از افغانستان خارج مي‌شوند و پايگاه‌هاي مهم پرهزينه خود را جمع خواهند يا به تعهدشان با هر بهانه‌اي عمل نكنند كه احتمال آن بسيار زياد است، اين موضوع به معناي عدول از شعار پرطمطراق جهاد با اشغالگران و شادي از خاتمه اشغال خواهد بود و اين امر براي بدنه اجتماعي طالبان مورد پذيرش نيست. به ويژه كه مدعيان فراواني براي حذف رهبران فعلي و جانشيني ايشان در بين طالبان وجود دارند. معماي دوم هم امكان يا عدم امكان حفظ انسجام گروهي در داخل طالبان است. رهبران طالبان اگر نتوانند در سايه اين توافق دستاوردهاي ملموس قابل توجهي براي جنگجويان در ميدان خود كسب كنند، بايد خود را براي مقابله با انواع تهمت‌ها از جمله دنياطلبي، سازشكاري و گول خوردن از مذاكره‌كنندگان امريكايي آماده كنند. موضوعي كه بيش از هر زمان ديگري حتي چالش مرگ رهبر نخست اين گروه، ملامحمدعمر اين گروه را مستعد چندپارگي خواهد كرد. اما معماي سوم اين است كه حتي اگر همه شرايط با امريكايي‌ها مطابق خواست و نظر طالبان پيش رود. مدل اين گروه براي حكومت آينده افغانستان و تعامل با بازيگران متعدد قدرتمند در داخل افغانستان چيست؟ آيا طالبان در اين مرحله مي‌تواند خط بطلاني بر روحيه تماميت‌خواهانه خود چه در سطح ارزش‌ها و چه در سطح گروه‌ها و اقوام بكشد؟ آيا اين گروه مي‌تواند راي و نظر گروه‌هاي متعدد و متكثر موجود در جامعه افغانستان به ويژه نسل جوان تحصيلكرده اين كشور را حتي اگر مغاير با ديدگاه‌ها و نظرات ايشان باشد در يك ساختار مبتني بر صلح و دموكراسي تحمل كند؟ به نظر مي‌رسد حتي در صورت غلبه بر دو معماي نخست، غلبه بر اين معما ساختار هويتي طالبان را با چالشي جدي مواجه خواهد ساخت.

در نهايت به نظر مي‌رسد هر يك از دو طرف مذاكره بدون در نظر گرفتن دولت و ملت افغانستان به عنوان اصلي‌ترين ذي‌نفعان اين توافق تنها در پي كسب امتيازاتي براي خود هستند. امتيازاتي كه مشخص نيست آيا برايشان برد در پي خواهد داشت يا شكستي سنگين؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون