زندگي كوين كاستنر
مرتضي ميرحسيني
معمولا كوين كاستنر را با فيلم با گرگها ميرقصد(1990) به ياد ميآوريم كه او هم كارگردان و هم بازيگر نقش اصلي آن بود. اين فيلم طولاني در آن سال توجه آكادمي اسكار را جلب كرد و بعد از آن هم در چندين و چند جشنواره بينالمللي سينمايي تحسين شد. جالب اينكه اين فيلم اولين تجربه كارگرداني براي كاستنر هم بود و پيش از ساخت و حتي در دوره توليد، توقع زيادي از آن نميرفت(حتي در همان اولين قدم، يعني پيدا كردن سرمايهگذار براي آن هم مشكلات زيادي وجود داشت). كوين مايكل كاستنر سال 1955 در چنين روزي در لينوود كاليفرنيا متولد شد و حداقل تا جايي كه ميدانيم كودكي و نوجواني و حتي اوايل جوانياش عادي و معمولي بود. هم دبيرستان را سر وقت و بدون دردسر تمام كرد و هم در دانشگاه ايالتي كاليفرنيا رشته بازاريابي خواند. در نوجواني به جز ورزشهايي مثل بسكتبال به خوانندگي و نوازندگي هم علاقه زيادي داشت و مدتي با گروه سرود كليساي زادگاهش همكاري ميكرد. پيش از ورود جدي به سينما، چند شغل مختلف را محك زد و حتي دورهاي نه چندان طولاني راهنماي تورهاي گردشگري در هاليوود بود. آن زمان نه داخل كه در ورودي و اطراف خانه برخي ستارگان مشهور سينما را به مسافران و گردشگران نشان ميداد و كمي درباره حواشي و ماجراهاي جالب زندگي صاحبخانه صحبت ميكرد. خودش در سالهاي تحصيل در دانشگاه در كلاسهاي بازيگري- كه گويا هفتهاي 5 شب برگزار ميشد-شركت كرد و مباني و مهارتهاي اوليه اين حرفه را فرا گرفت. نخستين قدمها در اين مسير را هم اوايل دهه 1980 برداشت. با صبوري مدتي در حاشيه ماندن و درست ديده نشدن را تحمل كرد، رفتهرفته خودش را نشان داد و سرانجام با تسخيرناپذيران(1987) به شهرت رسيد. حالا بعد از 4 دهه يكي از چهرههاي مطرح و معتبر سينماست و بازي در بيشتر از 60 فيلم را در كارنامهاش دارد كه دنياي بينقص(1993)، ميدان روياها(1989)، جيافكي(1991)، رابينهود: شاهزاده دزدان(1991)، محافظ شخصي(1992) و نگهبان(2006) تعدادي از فيلمهاي اين فهرست بلندبالا محسوب ميشوند. كاستنر خواننده اصلي گروهي به نام خودش هم هست كه به جز گوشه و كنار امريكا، چند تور جهاني- از جمله سال 2007 در استامبول تركيه- هم داشتهاند. در اسبسواري هم مهارت زيادي دارد و اين مهارت در فيلمهايي مثل با «گرگها ميرقصد» و «دشت باز»(2003) به كارش آمد. اواسط دهه 1950 او را يكي از جذابترين مردان جهان ميشناختند و نوشتهاند زماني كه از همسر اولش جدا ميشد بيشتر از 80 ميليون دلار ضرر كرد و طلاقش به يكي از پرهزينهترين طلاقهاي آن دوره تبديل شد(زماني كه ازدواج ميكرد مردي گمنام بود اما هنگام طلاق يكي از ستارگان مشهور و ثروتمند سينما به شمار ميرفت). به فوتبال هم علاقه زيادي دارد و طرفدار پروپاقرص آرسنال است. از نظر سياسي گرايش خاصي ندارد و نه جمهوريخواه است نه دموكرات، هر چند خودش ميگويد هميشه پاي اعتقاداتش ايستاده و تا جايي كه توانسته باورهايش را حفظ كرده است. مثلا پيشنهاد بازي در فيلم جوخه(1986) به كارگرداني اوليور استون را رد كرد چون تصويري كه در فيلم از سربازان امريكايي ارايه ميشد را دوست نداشت و آن را بيحرمتي به برادر بزرگترش كه در ويتنام جنگيده بود تلقي ميكرد. حرفش اين بود كه اگر كسي لايق سرزنش باشد، رهبران و سياستمدارانند كه جنگ به پا ميكنند نه سربازاني كه بيشترشان به جبر يا ناچاري سلاح به دست ميگيرند.