شيده، شيده...بگو كه خبر درست نيست
شيده لالمي، روزنامهنگار و دبير اجتماعي روزنامه همشهري درگذشت. خبري كه بار ديگر شبكههاي اجتماعي روزنامهنگاران ايراني و خوانندگان گزارشهاي اين روزنامهنگار توانمند را سياه كرد. آنها با داغ كردن هشتگ «شيده لالمي» از او، گزارشهاي روشنگر و خاطراتشان نوشتند. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست.
«خبر بسيار ناگواري شنيدم. شيده لالمي دوست و همكار عزيزم درگذشت. علت مرگ او را هنوز نميدانم ولي خانواده مطبوعات ايران يكي از بهترين خبرنگاران خود را از دست داد. شيده، قلمي توانا و نگاهي دقيق به موضوعات اجتماعي داشت. با او سالها در خبرگزاري ميراث فرهنگي همكار بودم. يادش گرامي»، «آخه شيده لالمي... لعنت به اين سال عزا»، «خانم شيده لالمي از دنيا رفت. تسليت به همكاران دور و نزديكش»، «روز سنگيني بود كه خبر درگذشت شيده لالمي سنگينترش كرد...»، «دروغه ديگه؛ نه؟ شيده لالمي چي شده؟»، «شيده لالمي روزنامهنگار برجسته و دبير اجتماعي همشهري براثر گازگرفتگي درگذشت»، «باور كردني نيست؛ كاش يكي زنگ بزنه و بگه همه چي شوخي بوده»، «شيده لالمي گذشته از كاربلدي و حرفهاي بودن در روزنامهنگاري، انسان مهرباني بود، خاطرهاش هيچ وقت فراموش نميشه؛ روحش شاد باشه»، «روزهاي تلخ؛ تلختر از زهر. شيده لالمي از پيش ما رفت»، «شيده لالمي، كي باورش ميشه»، «باورم نميشه پنجشنبه رفته بودم جايي ديدمش نيم ساعت با هم حرف زديم از گذشته تا امروز از دوستان مشتركمون از حوزههاي كاري ... بگيد يه شوخي احمقانه است»، «شيده لالمي چي شده؟ اسمش رو جستوجو ميكنم اين مطلبش مياد: داغ فرزندان مرده روي دلهاي...حالا داغ تو رو بر دلمون چه كنيم؟»، «شيده لالمي كه امروز فوت كرده براي انجمن صنفي روزنامهنگاران يه گزارش كوبنده تهيه كرده بود درباره عملكرد روزنامهها و رسانهها در آبان ۹۸ و سقوط هواپيما، اسمش از همون موقع تو ذهنم مونده بود. كما اينكه بازم گزارشهاي اجتماعي شجاعانه ازش خونده بودم. روحت شاد روزنامهنگار واقعي»، «صفحه رو باز كردم و خبر شيده لالمي رو ديدم و يخ كردم!»، «باور كردني نيست...»، «شيده، شيده... بگو كه خبر درست نيست»، «شيده لالمي...اي داد... براي امسال كرونا بس نبود؟ آخه گازگرفتگي؟!»، «هيچي نميشه گفت براي مرگ ناگهاني شيده لالمي با اون همه شور زندگي...»، «من شوكهام شيده! خودت زنگ بزن و مثل هميشه تند تند حرف بزن و ليست كارهاي امروز و بگو كه بذارم تو ليست انتشار... بعد بيا دوباره قدم قدم و زيرپوستي ديوار بين بچههاي بالا و پايين رو برداريم»، «سفرت بخير»، «تو بهت و شوك، تو منشنها دنبال دليل مرگ شيده لالمي بودم. مگه فرقي هم ميكنه؟ چقدر تلخ.»، «زبونم براي گفتن هر چيزي قاصره»، «شيده لالمي قلبم درد گرفت... لعنت بهت مرگ... يكي بياد بگه دروغه... يكي ديگر از روزنامهنگاران خوب و موفق ايران را از دست داديم... مرگ بر تو مرگ»، «هميشه عجله داشت و باسرعت ميرفت... حتي جواب سلام رو هم تند ميداد» و «به تمام دوستانش، به رفقاي همشهري، به بچههاي روزنامه شهروند، به متين عزيزم، به خيليها... تسليت ميگويم».