• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4843 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۹ دي

همه ميراث، يك لقمه

آلبرت كوچويي

هنرمندان نقاش و پيكره‌ساز، به ويژه نسل قدري كه در دهه چهل و پنجاه، در جهان درخشيدند، با تاسف، تدبيري براي ماترك هنري خود، نينديشيدند، اگر نه همه، دست‌كم بخش عمده‌اي از آنها، چاره‌انديشي نكردند. انگار مرگي و فنايي در پي نيست. همچنان كه گاه با ديدن خلاقيت‌هاي جوانانه پابلو پيكاسو، آدمي تصور مي‌كرد براي او مرگي نيست. كه گيلگمش گياه زندگي جاوداني را براي او به ارمغان آورده است. اما چنين نبود. همچنان كه گيلگمش چون به قصد يافتن گياه زندگي جاوداني براي مردمان سرزمينش با انكيدو، يار پهلوانش راهي جنگل‌هاي دور شد، پاي چشمه، خوابش برد و ماري آمد، گياه را خورد و رفت. بر سر بسياري از هنرمندان قدر درخشيده ما در جهان چنين رفت.
كه پاي چشمه زندگي، خواب آنها را ربود و مار آمد و همه مانده‌ها و ماترك هنري‌شان را خورد و برد. بارها با ژازه طباطبايي، نقاش و مجسمه‌ساز شناخته كه سال‌هايي را در قصري متروك در اسپانيا، با نقاشي گذراند گفته بودم بعد از شما چه بر سر آثارتان خواهد آمد؟ مي‌خنديد و مي‌گفت: مگر من رفتني‌ام؟ او نه همسري داشت و نه فرزندي، اما دنيايي از آثار هنري كه همان هنگام ميلياردي بود و اكنون ميليارد ميلياردي از او به جا ماند. اگر تدبيري شده بود و دست‌‌كم آثارش درموزه‌اي با نام او، بر ديوار مي‌رفتند، باكي نبود و نه غم افتادن آثار به دست دلالان. ايران درودي كه چنين حال و هوايي چون ژازه دارد، بي فرزند و وارث، انديشيده است و در به در پي ساخت يا اختصاص موزه‌اي با نام اوست كه هنوز ثمري نيافته.
آثار ماندني چنگيز شهوق و همسر جدا شده از او چه سرنوشتي دارند؟ بر آنها چه رفته است؟ خود شاهد چند اتفاق براي برخي از اين هنرمندان بوده‌ام. از ميان آنها، هانيبال الخاص بود، همه آثارش رفت براي همسر دومش خانم «آنا» كه به راستي روزهاي سخت زندگي در كنار او بود و او هم پس از مرگ هانيبال، بي آنكه يك اثر او را به موزه بسپارد، به برادرزاده‌اش سپرد.  
در همان سال نخست خاموشي‌اش دلالاني چند، در كمين او بودند. بر آثار آندره گوالوويچ، استاد هانيبال الخاص و بسياري از نقاشان دهه چهل و پنجاه نيز چنين رفت. 
او هم از ازدواجش فرزندي نداشت. به ياد دارم. در دهه پنجاه در ديداري كه با او داشتم، ديدم كه ده‌ها، اگر نگويم صدها اثر او در «پستو»ي خانه‌اش در يكي از فرعي‌هاي خيابان مطهري انبار شده‌اند. در گرما و سرما. چون او را هشدار از آسيب‌ها ساختم، از سر ناچاري، سر به زير انداخت. 
حتي آثارش را به امانت در انبارهاي موزه هنرهاي معاصر نسپرد. پس از مرگ او و همسرش، همه آثارش، به تاراج رفت. امروز، از هر گوشه‌اي چند اثري از او كه به يغما رفته‌اند، ديده مي‌شود. الكس گيورگيز، از استادان فروتن و افتاده هنرهاي تجسمي و از بزرگان هنر گرافيك و تبليغات در دهه چهل و پنجاه كه او هم از استادان هانيبال الخاص بود، آثارش در انبارهاي خانه‌اش «تورلاك»، گرد و غبار مي‌خورند. دلالان به انتظار خاموشي او هستند. دريغا!
الكس گيورگيز در سال‌هاي نود زندگي است و هنگامي كه پيامي به او دادم كه آثارش را به امانت به موزه هنرهاي معاصر و برخي هديه به سرزمين مادري‌اش كند، با تاسف گفت پيرتر از آن هستم كه اكنون تصميم بگيرم! پيش‌تر هم تدبير نكرده بودم. ژازه طباطبايي، هانيبال الخاص، الكس گيورگيز و بسياري ديگر كه مانده‌اند، چنين سرنوشتي در پيش دارند. نگذاريد، ميراث آنها، يك لقمه بشود كه تيز چنگالان در كمينند. 
موزه‌ها، بنيادها، براي چنين روزهايي هستند. بترسيم از دلالان، ميراث‌خواران هنري.....

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون