بازي
برد، برد
حسين نورانينژاد
بازي پرسپوليس و صنعت نفت آبادان را در استاديوم بودم. به عنوان كسي كه از اوايل دهه 60 تاكنون با فضاي ورزشگاهها آشناست، به جرات ميگويم كه يكي از بهترين و سالمترين فضاهاي هواداري را تجربه كردم. دليلش هم معلوم است. حضور زنان كه هم تشويقهاي پرشورشان، باعث گرمتر شدن فضاي ورزشگاه شده بود و هم رعايت حرمت حضورشان در بين اكثريت مردان كه باعث مهار ناسزاگوييهاي رايج شد. برخي ميگويند كه اين مساله احتمالا به دليل كمحاشيه بودن مسابقه و نتيجه مطلوب گرفتن تيم پرطرفدار اين بازي، يعني پرسپوليس باشد. انشاءالله كه اينطور نيست. ميتوان شواهدي براي اين اميدواري آورد. به عنوان مثال، بازي استقلال و فجر سپاسي در جام حذفي سال 1398 كه آن هم شبيه همين شرايط بود با فرزند كوچكم در استاديوم بودم، اما چنان فضاي آلودهاي بود كه پس از آن جرات تكرارش را پيدا نكردم. نه فقط با فرزند و خانواده، بلكه سطح فحاشيها به قدري زياد شده بود كه با هر بار رفتن به ورزشگاه تا مدتي هواي آن از سر ميافتاد. چهارشنبه گذشته، حضور زنان در استاديوم به قدري عادي و بيمساله بود كه در مكالمات هواداران دور و بر نيز به چشم ميآمد. آنها ضمن خوشحالي از حضور زنان و بهكارگيري ادبيات محترمانه درباره آنها، از بيدليل بودن محرز سالها منع حضور زنان در استاديومها ميگفتند. موضوعي كه با حل تدريجي آن، انشاءالله در ساير شهرها و ورزشگاهها و با حضور بيشتر زنان و در جاي مناسب و نه پشت دروازه و نقطه پرت سكوها و حتي به شكل خانوادگي و همراه يكديگر ادامه پيدا كند و اسباب يك تفريح خوب و دلچسب براي خانوادهها فراهم شود. اما نكته اين است كه واكنش مناسب از سوي طرفداران حضور زنان در استاديومها چگونه باشد كه اين مسير ادامه پيدا كند. يك راه اين است كه اين اتفاق خوب به ابزاري براي شكست خورده نشان دادن جريان رقيب بدل شود. دائم به نقش فيفا در اين باره ارجاع يا مخالفتهاي پيشين با اين موضوع يادآوري شود. كاري كه غيرقابل درك نيست. بالاخره جرياني سالها براي موضوعي به اين سادگي تلاش كرده و احساس ميكند مطالبه بيغرض و مرض و بسيار ابتدايي و سادهاش ناديده گرفته شده و سمبه پر زور ديگري را به آنها ترجيح دادهاند. خود اين جريان هم با نيروهايي گوشت و پوست و استخواندار، قابل فهم است كه واكنشهايي اينچنين داشته باشند. مواجههاي ديگر اما سعي ميكند بر اين احساس قابل درك مهار بزند و كسي را شكست خورده اين حضور جلوه ندهد. واقعيت اين است كه كار راحتي نيست. خود صاحب اين قلم كه حالا از موضعي به ظاهر بالا و شيك اينگونه اظهارنظر ميكند، گاهي به آن احساسات بها داده است. اما اگر نگاه آيندهنگرانهاي به مساله باشد، اتفاقا ايجاب ميكند كه دولت فعلي و كل جرياني كه يا از سر اكراه يا از سر اقناع، روزنه حل اين مساله را گشوده، در اعتبار اين گشايش سهيم باشد. واقعيت هم اين است كه اين حرف چندان بيراه نيست. نهادها و تريبونهاي مختلفي كه ميدانيم اگر اين كار به دست دولت ديگري محقق ميشد چه بلواهايي بهپا ميكردند، امروز يا همراهند يا ساكت. دولت نيز براي تحقق اين موضوع، بنا به هر دليلي كه باشد همراهي كرده است. حال اگر قرار باشد با گشايشي در اين حد كم، پيام شكست بگيرد آيا رغبت و انگيزهاي براي تداوم آن خواهد داشت؟ پاسخ روشن است. چه بايد كرد؟ بيآنكه توهم تسري اين گشايش به ساير حوزهها را داشته باشيم و بيآنكه در مقام تحليل، توصيه به غفلت از دلايل و زمينههاي داخلي و خارجي اين گشايش كنيم و از كنار آنكه موضوع مهمي براي درس گرفتن است بگذريم، دستكم از كنشگراني كه در پي تغييرات واقعياند اين انتظار ميرود كه در عرصه عمومي، تابع راهبرد دوم، يعني راهبرد مصلحانه و دورانديشانه باشند. اين دستكم راهبرد اصوليتري است حتي اگر توفيقات بيشتري را در آينده متوجه جريان مدني مطالبهگر نكند. چارهاي نيست. هيچ راهحل دفعتي براي حل مشكلات و شكافهاي موجود به نظر نميرسد. هيچ جرياني قابل حذف نيست. نه كساني كه آزادي و دموكراسي را دنبال ميكنند با فشارها و تضييقات مختلف از مطالباتشان دست كشيدهاند و نه صاحبان اصلي قدرت و ثروت حذف شدنياند. حتي اگر آنها تحت تاثير همان قدرت و ثروت چشمشان كمتر ببيند و گوششان كمتر بشنود، كساني كه در پي تغييرند ناگزير به باز نگه داشتن چشمها و گوشها، هرچند خسته و رنجديده و سرشار از مواجهات خشمآفرين و نااميدكنندهاند. آيا تضميني براي موفقيت اين راهبرد در بازه زماني خاصي هست؟ خير. واقعا خير. توازن قوا و شرايط داخلي و خارجي اجازه چنين پندار ساده و خوشبينانهاي را به صورت قطعي، دستكم تا اطلاع ثانوي نميدهد. اما هنوز بر ساير راهبردها ترجيح دارد. جا دارد در اينجا از يكي از صريحترين و راديكالترين اصلاحطلبان كه متاسفانه مدتي است در زندان است، ياد كنيم. سيدمصطفي تاجزاده كه همواره تاكيد داشته اگر كار بدي كردند انتقاد ميكنيم و اگر كار خوبي كردند، حمايت و تشويق. او واقعا هم بر اين قاعده عمل ميكرد. اصلاحگري همين است.