ياوهگوياني كه بر طبل تجزيه ايران ميكوبند
محمد هادي جعفرپور
به آنان كه با لفاظي و مغلطه كنار گود نشستهاند و درصدد هستند تا از آب گلآلود جنگ و برخي اختلافنظرهاي داخلي، منفعت خويش را قلاب كنند بايد يادآور شد ايران امروز و مردمانش از آنچه در سالهاي ۱۱۹۲ و ۱۲۰۶ رخ داد تجربه تلخي به كام دارد و عليرغم گذشت بيش از يك قرن طعم اين تلخكامي نوبه به نوبه تازه ميشود و به همين سبب بوي تعفن نفاق و دورويي رفتار آنان كه اشكالات حكمراني امروز ايران را دستاويزي براي تجزيه ايران تلقي ميكنند به خوبي احساس كرده، دهان گشاد ياوهگوياني كه بر طبل تجزيه ايران ميكوبند را گِل ميگيرند.
مردم ايران امروز رويدادها و حوادثي را پشت سر گذاشتهاند كه تجربه يكي از آن همه كافي است تا هر ملتي را آگاه و مطلع به شرايط جهان پيرامون تعريف كند.
بدون ترديد مردمي كه پس از يك قرن كماكان تلخكامي حاصل از تركمنچاي و گلستان را حس ميكنند درد و رنج چند پاره شدن وطن را با تمام وجود درك كرده، درد و سوزش آن زخم چركين طوري عميق و جانكاه بوده كه تا به امروز بر گوشت و پوست هر ايراني وطندوستي رد و نشاني از آن بر جاي مانده و به اين سبب هر نگاه و كلامي كه رنگ و بوي تجزيه بدهد را از صد فرسخي شناخته و بر آن لعن و نفرين نثار ميكنند.
لذا به گوش و هوش نابخرداني كه تصور ميكنند ميتوانند از دريچه اختلافات داخلي و نقدهاي وارده بر شيوه حكمراني بهانه و دستاويز براي نيل به اهداف منفعتطلبانه خويش تدارك ببينند بايد گفت زهي خيال باطل.
به همين سبب لازم است مكرر بخوانيد و به ذهن بسپاريد اينجا ايران است سرزميني كهن با تاريخي پرافتخار كه در گستره جغرافيايياش، تمدنها و فرهنگهاي متنوع با گنجينهاي از رسومِ اقوام گوناگون به زيست خويش پرداخته و حاصل اين گوناگوني تجربيات گرانبهايي است كه خروجياش چيزي نيست جز وطندوستي و پايمردي براي ميهن.
در اين پهنه پرافتخار فارس، ترك، كرد، بلوچ، تركمن، عرب، لر، گيلك، مازني، تالشي، قشقايي، لك و... هر يك با زبان، موسيقي، پوشش، آيين و آداب و رسوم منحصر به فرد خويش پارهاي از فرش رنگارنگ فرهنگ ايران را نقش زدهاند.
و اين گوناگوني، نه نشانه تفرقه، كه جلوهاي از وحدت در كثرت است؛ چنانكه در بزنگاههاي حساس تاريخي، همواره همدلي و انسجام اين ملت، مانع از فرو ريختن پايههاي هويت ايراني شده است.
آنطور كه اقوام مختلف اين سرزمين در شكلگيري تمدن ايراني همراه و موثر بودهاند در دفاع از كيان ايران زمين نيز متحد و همدل ايستادهاند.
ايران تنها يك جغرافيا نيست؛ بلكه سرزمين جماعتي است در يك روحِ مشترك از سيستان تا كردستان، از خوزستان تا گلستان، از خراسان تا مازندران از فارس تا سواحل خليجفارس از اروند تا خزر...
سرفراز و پر افتخار به جهانيان رخ مينماياند.
اتحاد مردم ايران، نه تنها ميراث ديروز بلكه اميد فردا و سنگ بناي سربلندي آينده اين مرز و بوم است براي ما، مردمان ايران زمين.
و اين ما بودن و ما ماندن چون جان براي هر ايراني شيرين است و قابل احترام، آري با تمامي اختلافات و نقدها به شيوه حكمراني ما براي ايران جان ميدهيم و به هيچ گروه و جناح و دستهاي اجازه نميدهيم اين اختلافات را دستمايه سوءاستفادههاي شخصي و جناحي كنند.
ما ملت ايران با تكيه بر حس وطندوستي بر مشكلات فائق آمده، اين كشتي توفان زده را با عِرق آريايي و دانش نخبگان ايرانزمين به ساحلي امن خواهيم رساند لذا عافيتطلبان منفعتطلبي كه در آن سوي مرزها بدون كمترين دركي از سختيها و مشكلات اين سرزمين براي ملت ايران نسخه ميپيچند بدانند كه مردم ايران نيازي به دلسوزي دايههاي مهربانتر از مادر ندارند.