گوشه نشيني فرهيختگان...
نيوشا طبيبي
در طول چند سال گذشته، هيچگاه نبوده كه اسراييل در نظر مردم و در ساحت عمومي جوامع اروپايي و غربي چنين خوار و خفيف و بدنام شده باشد. تا همين دو، سه سال پيش، صهيونيستها با مدد گرفتن از تبليغات و رسانههاي جهاني روايتي از مظلوميت خود و اينكه يك تنه در مقابل تروريسم! و بربريت! ايستادهاند، ارايه ميكردند. مردم غرب و به خصوص امريكاييها به شدت تحت تاثير رسانهها هستند و غالب آنها تصور ميكنند، رسانهها حقيقت را منتقل ميكنند. تصور آنها از غرب آسيا منطقهاي بياباني است كه مردمي بدوي در آن زندگي ميكنند، روي ذخاير عظيم نفتي نشستهاند و براي هر بنجل طلايي رنگ ساخت غرب پول ميدهند. اما اين تصوير به ويژه پس از جنگ تحميلي دوازده روزه ترك برداشت، آنها با كشوري در غرب آسيا روبهرو شدند كه بهرغم تحريمهاي بسيار سنگين و طولاني مدت، قادر است همزمان با دو ارتش قدرتمند جهان نبرد كند، سرپا بايستد و آنها را ناگزير به توقف جنگ كند. وحشيگري بيحد و حصر اسراييليها در كشتار مردم مظلوم غزه و اصرار بر ادامه آن و استفاده از ابزارهايي مثل گرسنگي دادن و قطع كمكهاي بهداشتي و خدمات انساني، توسط ارتش اشغالگر به سقوط اعتبار جعلي رژيم، كمك فراواني كرد. امروز ديگر كمتر كسي در اروپا و به ويژه در كشوري مثل اسپانيا در توحش و بربريت نتانياهو و اذناب و ارتشش ترديد ميكند.
اين مقدمه را عرض كردم كه بگويم، شرايط در اين جوامع تا چه حد به نفع ماست. ما به عنوان يكي از هفت كشوري هستيم كه توسط اسراييل و ظرف دو سال گذشته مورد حمله قرار گرفتهايم، اما تنها كشوري هم هستيم كه پاسخي گسترده و شجاعانه و بازدارنده به آن دادهايم. از اين حيث چهره ايران نزد مردم جهان صورت ديگري گرفته است. اين لحظهاي است كه ما بايد روايت را به دست بگيريم و بر سياست اخلاقي خود پافشاري كنيم و بگوييم كه حمايت از مردم مظلوم فلسطين ظرف چند دهه گذشته بيش از اينكه وجهي سياسي براي ما داشته باشد، مبتني بر قواعد اخلاق ملي و ديني و تاريخي ما بوده است. ملت ايران همواره در طول تاريخ بلند خود، حامي مظلومان و دشمن ستمگران بوده است.
در طول پنج دهه گذشته هيچگاه زمينه فعاليت مثبت براي ايران چنين مهيا نبوده است. اما صد افسوس كه دستگاه متولي تبليغات خارجي ما در چنبره ضوابط بيهوده اداري، الزام به تصويب هر موضوعي در شوراهاي رنگارنگ و خودي و ناخودي كردن و صد البته عدم شناخت از توان فرهنگي ايراني و ايرانيان خارج از كشور گرفتار آمده. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي كه متولي اعزام رايزنهاي فرهنگي و سياستگذار اين عرصه است در ناكارآمدي عميقي فروغلتيده و كار را يكسره به براندازان بيوطن واگذار كرده است. برگزاري مراسم مذهبي در نمايندگيها و برپايي جشن نوروز و يلدا و مانند اينها البته كه كار خوبي است، اما با كمي تدبير همينها را هم ميتوان با اتكا به جامعه مهاجران ايراني راه انداخت و هم ايرانيان را گرد نام ميهن جمع كرد و هم انجمنهايي راه انداخت تا بر جامعه ميزبان تاثيرگذار باشند.
افسوس كه سياستگذاران متولي كار تبليغات خارج از كشور، ظاهرا از ظرفيتهاي قدرت فرهنگ ملي ما بيخبر هستند وگرنه ميدانستند كه با اتكا به خود ايرانيهاي خارج از كشور و امكانات فرهنگي موجود، چه معجزاتي در همراه كردن مردم جوامع غربي، ميتوانيم صورت دهيم، اما ترجيح داده ميشود كه در گرداب بيعملي بمانيم، در انتظار اخذ مجوزها و مصوبهها وقت خود و كشور را تلف كنيم و عاقبت باز هم عرصه را به دشمن ببازيم.
در جوامع مهاجر ايراني در سراسر غرب، هزاران فعال فرهنگي ميهندوست و وفادار وجود دارند كه ضريب نفوذ فراواني در جامعه ميزبان و شناختي عميق از ايران عزيز دارند و چون احتياج مالي ندارند، حاضر هستند به نام ميهن و فقط براي ايران وقت صرف كرده و به اجراي طرحهاي فرهنگي كمك كنند. اما در نمايندگيهاي سياسي و فرهنگي ايران هيچ ظرفيتي براي همكاري چنين افرادي تعريف نشده است در عوض افراد سودجويي كه خوب ميدانند چطور از آب كره بسازند همواره گرد اماكن رسمي كشورمان و در كنار مقامات رسمي ديده ميشوند و با جعل صفت «فعال فرهنگي» به كسب و كار و اخذ رواديد كشورهاي خارجي و خروج سرمايههاي ملي از كشور ياري ميرسانند. عجيب آنكه اينها صدرنشين و محبوب هستند و آن فعالان فرهنگي ايراندوست گوشهنشين و ساكت و صامت… .