• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4232 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۴ آبان

توهم در مارپيچ اعداد و كدها

نازنين متين‌نيا

آرتور شوپنهاور در كتاب «هنر هميشه بر حق بودن» مي‌گويد ذات پست فطرت آدميزادي در مجادله‌ها و بحث‌ها به دنبال كشف حقيقت نيست و فقط مي‌خواهد بحث را به نفع ما و آنچه بيان كرده‌ايم، تمام كند. در واقع ما خودمان را فريب مي‌دهيم كه بحث‌ها و گفتمان‌ها را براي دانستن و آگاهي بيشتر آغاز مي‌كنيم؛ ما فقط مي‌خواهيم حرف خودمان را به كرسي بنشانيم و حتي ممكن است آنقدر اين عطش در ما زياد باشد كه با خواندن نام اين كتاب، سراغش برويم و بخواهيم آن را بخوانيم تا بدانيم فارغ از صحت ادعاها و حقيقت موجود در زندگي واقعي چطور بايد بحث‌ها را به نفع خودمان پيش ببريم. مصداق بارز اين ادعا و نظريه شوپنهاور در جهان مجازي اين روزها به خوبي خود را نشان مي‌دهد. از كاربران معمولي تا سياستمداراني كه راه و رسم توييت كردن ياد گرفته‌اند، كسي به دنبال حقيقت نيست. حقيقت لابه‌لاي منافع شخصي و گروهي ما گم شده و بحث‌ها شروع مي‌شوند تا معلوم شود، وزنه كدام گروه سنگين‌تر است و كدام گروه فعلا بايد در حاشيه بنشيند و سكوت كند تا نوبتش شود. در همين اغتشاش و غبارآلودي فضاست كه مي‌بينيم ناگهان چهره‌اي مانند تتلو مي‌تواند كار را به جايي برساند كه جمعيت اكثريت خواستار حذفش از فضاي مجازي شوند يا بازيگري با نوشتن يك توييت ساده مانند «هوا سرد شده» هزاران لايك و ريتوييت مي‌گيرد و در نقطه مقابل آن‌ كسي كه حرفي براي گفتن دارد در گمنامي باقي مي‌ماند. بله، برخلاف تصور همگاني، ديگر فضاي مجازي و رسانه‌ها جايي براي آگاهي و دانستن نيستند. چون گفتمان حاكم در اين فضاها حقيقت را در زرورق منافع خود مي‌خواهد، نه آنچه واقعا هست و ممكن است مخالف آرا و انديشه‌هاي كاربران باشد. همين مي‌شود كه جنجال‌ها به سرعت فروكش مي‌كنند، گاهي پرونده‌ها و اتفاق‌ها به سرانجام نمي‌رسند و از همه مهم‌تر، از اين همه حرف زدن و به نتيجه نرسيدن، خسته مي‌شويم. فضاي مجازي به ما توهم دانستن مي‌دهد، توهم حرف زدن و ابراز وجود كردن. اما به ما نمي‌گويد كه آنچه در اختيار ما مي‌گذارد، همه حقيقت نيست. تعريف نمي‌كند كه حرف‌هاي ما و لايك‌هايي كه پاي آن نشسته از طرف دوستان و هم‌فكراني است كه مانند ما به دنبال مهر تاييد ادعاهاي خود هستند و نه حقيقت. حتي براي ما روشن نمي‌كند كه وجود ما به عنوان يك اكانت كاربري تا كجا تاثيرگذار است و يادآوري هم نمي‌كند اگر همين اكانت را پاك كنيم، آرام آرام از جمعيت مجازي هم پاك مي‌شويم و فراموش. حضور ما در اين جهان مستتر است و تنها چيزي كه استتار ما را از بين مي‌برد همين است كه به دنبال تاييد حرف خود باشيم و نه حقيقتي كه ممكن است خوشايند اكثريت اين جامعه نباشد. ما فقط مي‌پذيريم كه در اين بازي باشيم يا نه. اما نمي‌دانيم اين بازي كه گاهي دل‌مان را به بودن خوش مي‌كند و حتي ممكن است حسي از دانستن و آگاهي به ما بدهد در طولاني‌مدت عليه ما شورش مي‌كند. جهان مجازي حقيقت را آن‌ طور كه دوست داريم به خورد ما مي‌دهد و نه آن‌ طور كه هست. ما به دنبال حقيقت مجازي مي‌دويم و بعد ناگهان در دنياي واقعي با ديدن همه آن‌ واقعيت‌هاي مخالف ذهن و نظر ما به ديوار نااميدي كوبيده مي‌شويم. در سراب تاثيرگذاري و ديده شدن آنقدر گم مي‌شويم كه يادمان مي‌رود، زندگي آن بيرون بسيار متفاوت‌ است و واقعيت و حقيقت بسيار دورتر از آنچه ما در جهان مجازي تصوير كرديم و به ثبت رسانده‌ايم. همين است كه روز به روز نااميدتر مي‌شويم. خسته مي‌شويم و قدم‌ها را بي‌تاثير و نالايق مي‌دانيم. ما نسل گول ‌خورده مجازي هستيم. نسلي كه ميراثش حقيقت نيست، توهم و سرابي از حقيقت است كه در مارپيچ اعداد و كدهاي سازنده اپليكيشن‌هاي مجازي ساخته شده و تنها كاربردش در دنياي واقعي، نااميدي و بي‌عملي ماست. زندگي در واقعيت جاري سخت است اما در واقعيت مجازي يك زخم هميشه باز است كه خودمان با توهم ديده شدن و دانستن روي آن را خراش مي‌دهيم. شايد وقتش رسيده كه به اين زخم باز نگاه كنيم، مراقبش باشيم و قبل از اينكه عفونت كند و سرتاسر بدن ما را گرفتار حجم دردناك خودش كند، آن را مداوا كنيم؛ البته پانسمان زخم‌ها مي‌تواند دردناك باشد؛ درست مثل حقيقتي كه برخلاف خواست و نظر ماست و پذيرفتنش هم سخت است و تلخ.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون