اين راه ادامه دارد
سامان موحديراد
حضور زنان در فينال جام باشگاههاي آسيا بحثها و مجادلات فراواني را در فضاي مجازي و ميان فعالان حقوق زنان برانگيخت. پيش از برگزاري فينال، با توجه به سطح بينالمللي مسابقه و حضور مقامات بلندپايه دنياي فوتبال، پيشبيني ميشد كه راهي براي حضور حداقلي زنان در ورزشگاهها باز شود. اما داستان بليتفروشي مسابقه فينال در چند ساعت به انتهاي خود رسيد و در فرآيند بليتفروشي آنلاين هم جايي براي حضور زنان در نظر گرفته نشده بود. معلوم شد كه اين بار هم خبري از حضور واقعي زنان در ورزشگاهها نيست.
صبح روز مسابقه ديدم كه دو نفر از دوستان به شدت پرسپوليسيام از تلاششان براي حضور در ورزشگاهها در توييتر خبر دادهاند. با پيگيري اخبارشان ديدم كه سرانجام از دروازههاي مختلف گذشتند و بالاخره لحظه جادويي عبور از تونل و ديدن چمن سبز آزادي را تجربه كردند.
ورود همين تعداد اندك زنان هم كه از نظر من اتفاق مهمي بود، اما اين ورود حداقلي و روز پس از بازي با واكنشهاي منفي در ميان كاربران شبكههاي اجتماعي همراه شد. مخالفان ميگفتند كه همين حدود ۸۵۰ زني كه به هر طريق به ورزشگاه رفتهاند، راه را براي فرار ايران از تعليقها و جريمههاي بينالمللي فراهم كردهاند. اگر همين تعداد كم هم به ورزشگاه نميرفتند، فيفا ايران را تحريم و تعليق ميكرد.
ايراد استدلال اين دوستان در اينجاست كه گمان ميكنند با نرفتن اين طرفداران حقيقي، دست مسوولان براي نمايش حضور زنان در ورزشگاه خالي ميماند.
غير از اين است كه اگر اين زنان به ورزشگاه نميرفتند، مسوولان با چند كارمند اداره تربيت بدني ماجرا را فيصله ميدادند؟ بدتر از آن، مگر نرفتن زنان به ورزشگاه به اين معني نيست كه اساسا تقاضايي در اين زمينه وجود ندارد؟
اتفاقا حالا كه رييس فيفا در چند قدمي درهاي ورزشگاه بود، زنان بايد با قدرت بيشتر پشت درهاي ورزشگاه حاضر ميشدند تا به خواستهشان برسند نه اينكه با تحريم و نشستن در خانه به آنهايي كه راهي ورزشگاه شدند هم بتازند.
به نظر، راههاي مبارزه براي دستيابي به حق حضور زنان در ورزشگاهها در اين سالها هميشه از مسيرهاي اشتباه پيش رفته است. براي مثال در مباحث مطرح شده در اين زمينه، زنان پيشنهاد ميدهند كه مردان هم به ورزشگاهها نروند تا با تحريم مسابقات صداي اعتراض به همه برسد. فارغ از اينكه آنچه صد هزار نفر را در يك ورزشگاه گرد هم ميآورد، روح فوتبال است نه علايق سياسي يا اجتماعي مشترك آدمها. اصلا شما نميتوانيد اين همه آدم همفكر خودتان را در آن ميان پيدا كنيد تا با آنها چنين اعتراضي را ترتيب دهيد. از آن خندهدارتر اينكه اگر چنين اتفاقي هم بيفتد، فكر ميكنيد پر كردن ورزشگاه با صد هزار نفر براي مخالفانتان كار سختي است؟
نكته بعدي در اين است كه بسياري گمان ميكنند راه رسيدن به اين حق، بسيار كوتاه و ساده است. تاريخ نشان ميدهد كه براي رسيدن به يك حق ساده و بديهي سالهاي سال تلاش و مبارزه صورت گرفته است. اين راه هم مانند همه آنها به ممارست و مداومت زياد خواهندگانش ربط دارد.
اين مسير هم مثل بسياري از مسيرها وامدار نقاط عطفش است. شايد حضور همين ۸۵۰ زن در روز شنبه يكي از نقاط عطف اين مطالبه بحق باشد. حداقلش اين است كه تابوي حضور زنان در ورزشگاهها شكسته و تصاوير حضور و شادي زنان براي خيليها عادي شد.