• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4232 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۴ آبان

«مرد خردمند هنرپيشه را»، چند بار آخه‌!

احمد پورنجاتي

عجيب است. در كشوري با اين پيشينه بسيار كهن و درازدامن در فرهنگ و هنر و سياست و حكمراني و تاريخ پرفراز و نشيب، گاه در رويارويي با چالش‌ها انگاري شبيه غافلگير شده‌ها رفتار مي‌شود.

قصد سياه‌نمايي ندارم. اما پوشاندن سياهي، حتي بدون توجه به جنبه وجداني و اخلاقي‌اش كار بسيار سخت‌تري است از پوشاندن سپيدي. گاه به كلي نشدني است. چرا با خودمان شوخي مي‌كنيم؟ گرفتاري‌ها و دلمشغولي‌هاي گوناگون در لايه‌هاي آشكار و پنهان جامعه را نه مي‌توان و نه شايسته است كه انكار يا كوچك‌نمايي كنيم.

نگوييد: هر كه خربزه مي‌خورد، بايد پاي لرز آن هم بنشيند. نگوييد: انتخاب خودمان بود. نگوييد: مرد بايد كه در كشاكش دهر، سنگ زيرين آسيا باشد. نگوييد: نازپرورده تنعم، نبرد راه به دوست و از اين دست حرف‌هاي درست اما با كاربرد نابجا. اينها در بسياري از موارد ريشه در نوعي زرنگ‌بازي و فرافكني و ماله‌كشي كم‌كاري و تنبلي يا ندانم‌كاري دارد با هدف بستن دهان منتقد خيرخواه.

نيم نگاهي به اوضاع و احوال جامعه و برنامه‌ها و تصميم‌ها و اقدامات مجموعه ساختار اداره كشور به ويژه در «شرايط حساس هميشه كنوني» بيندازيد. به اصطلاح مردم كوچه و بازار: خداوكيلي، چقدر از مشكلات و چالش‌هاي
پيش روي ملت و كشور، تكرارشونده و مزمن است؟ چقدر از شعارها و رهنمود‌ها و راهكارهايي كه از سوي مقامات و كارشناسان و دست‌اندركاران ارايه مي‌شود، تكراري و بارها شنيده شده است؟ به گمانم پاسخ هر دو پرسش يك كلمه است: بسيار. شايد هم همه. اصل مساله‌اي كه در مجال كوتاه اين نوشته به آن مي‌پردازم، طرح يك پرسش از همه متوليان اداره كشور است: چرا هر وقت سر گاو در خمره گير مي‌كند، هر وقت كه كارد به استخوان مي‌رسد، هر وقت مملكت دچار تنگنا و بحران و محدوديت‌هاي گوناگون مي‌شود، به ياد فراخوان و آواز سياست‌هاي خوب، اصلاح ساختارهاي كژ و كوژ و برخورد با متخلفان مي‌افتيد كه گاه همراه بگير و ببند و زخم و خشم است؟! عقل هر آدم معمولي هم به اين بديهي قد مي‌دهد كه انجام اصلاحات در هر زمينه‌اي در وضعيت آرامش نسبي و گذران عادي زندگي مردم، هم هموار‌تر و كم‌هزينه‌تر است هم نتيجه بخش‌تر.

مي‌دانم كه برخي شانه بالا خواهند انداخت و خواهند گفت: «تا در شرايط ناچاري نباشيم، تن به جراحي نمي‌دهيم. تا منزوي نشويم، مستقل نمي‌شويم. تا دچار كمبود و تحريم نباشيم به فكر اقتصاد درون‌زا نمي‌افتيم.» نظرشان براي خودشان محترم. اما به نظر من اين نوع نگرش ره به جايي جز برهوت مكرر و تجربه شده نخواهد برد.

اينك به چند نمونه اشاره مي‌كنم:

۱- ساليان سال است كه سخن از قطع يا كاهش اساسي وابستگي بودجه كشور از درآمدهاي نفتي مي‌شود. حتي از اقتصاد بدون نفت. جالب است كه اين شعار، سابقه پيش از انقلاب هم دارد. جايگزين آن هم لابد درآمدهاي مالياتي است همچون همه كشورهاي برخوردار از اقتصاد شفاف. چه توسعه يافته و چه در حال توسعه. اما در اين زمينه كارنامه عملي ما چه نمره‌اي را نشان مي‌دهد؟ كجاست آن اراده سياسي و سياست عملي و ساختار مناسب و سالم و پاكيزه براي اجراي يك نظام شفاف و فراگير مالياتي؟ اين عزيز كرده‌هاي معاف از ماليات يا خود معاف پندار، چه اشخاص حقيقي يا حقوقي‌اند؟ چرا؟!

و تاسفبار اما جالب اين است كه موتور دستگاه مالياتي كشور درست در برهه‌هايي روشن مي‌شود و گاز مي‌دهد و پرفشار به سوي دم‌دست‌ترين موديان مالياتي -اشخاص حقيقي در مشاغل گوناگون به‌ويژه در مقياس‌هاي كوچك و متوسط- يورش مي‌برد كه از قضا بازار كسب و كار در كسادي و بي‌رونقي و پريشان‌حالي است. به اين مي‌گويند: خودزني مركب. هم چيز دندان‌گيري عايد خزانه نمي‌شود، چون دخل‌ها، خالي است، هم نارضايتي و خشم موديان برانگيخته مي‌شود و به شكاف ملت-دولت دامن مي‌زند.

۲- ساليان سال است كه قاچاق سوخت از داخل به خارج از مرزهاي كشور در شرق و غرب و جنوب به دليل تفاوت قيمت قابل توجه آن در كشورهاي همسايه، در جريان است. البته پاره‌اي اقدامات موسمي هم براي كنترل آن صورت گرفته اما در شرايط عادي وضعيت اقتصادي كشور، انگاري اين موضوع به حاشيه مي‌رود. اما حالا كه افتاده اين توي قيف تحريم‌ها، باز هواي وطن و سوخت قاچاق افتاده به جان‌مان!

۳- گشادبازي و بي‌بند و باري اقتصادي در بسياري از بانك‌ها و موسسات مالي و اعتباري كه آنها را به نوعي بنگاه يا پستوي فعاليت اقتصادي غيربانكي براي اشخاص خاص تبديل كرده موضوع از پرده برون افتاده‌اي است. رقم معوقات بازپرداخت نشده آنان سر به فلك مي‌كشد. چرا بايد نظام نظارتي بانك مركزي يا هر نهاد ناظر ديگر، تا به اين حد لاك‌پشتي و لخت و بي‌اثر عمل كند كه كار به اينجا بكشد؟ چرا در كشور ما به گمانم بيش از كتابفروشي، بانك خصوصي و خصولتي و ارگاني و نهادي تاسيس شده؟ در وضعيت انقباضي و پرچالش كنوني براي اصلاح اين وضعيت چه مي‌شود كرد؟ معلوم است كه هر تصميم درست نيز در وضعيت غيرعادي، بازتاب و مفهوم و نتيجه‌اي متفاوت و غيرعادي خواهد داشت.

اينها را براي نمونه آوردم. در همه عرصه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي نيز مي‌توان نمونه‌ها آورد.

دريغا. انگاري همان قصه گنجشك است و بي‌فكري براي زمستون هنگام جيك‌جيك مستون!

جناب سعدي نمي‌دانست براي برخي حتي بارها تكرار فرصت، كافي نيست تا از تجربه‌هاي پيشين درس بگيرند كه گفت:

مرد خردمند هنرپيشه را

عمر دو بايست در اين روزگار

تا به يكي تجربه اندوختن

با دگري تجربه بردن به كار

ما همچنان تجربه‌ها را تكرار مي‌كنيم، در پي عمر دوباره‌ايم براي تكرار تكرار‌ها. بس نيست؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون