راهحل «حناچي»
حجت نظري
اواخر قرن بيستم ميلادي، يعني كمتر از 50 سال پيش، «بوگوتا» پايتخت كلمبيا شهري غرق در دود، ترافيك و ناامني بود. روندي كه گويا شهروندانش نيز آن را پذيرفته و با آن كنار آمده بودند و احتمالا تصور نميكردند كه روزي شهر خود را طور ديگري ببينند. تغيير در شهر اما با روي كار آمدن يك شهردار جديد كليد خورد و خيلي زودتر از آنچه تصور ميشد، اصلاحات در شهر آغاز شد. انريكه پنالوسا شهردار جديد بر خلاف ديگر شهرداران آن شهر، نه شروع به ساخت و ساز در شهر كرد و نه وعدههاي بزرگ و دور از ذهن به شهروندانش داد. او تنها يك كار كرد و با همشهريانش همراه شد.
اين روزها در تهران هم اتفاقات جديدي در حال رخ دادن است. اقداماتي كه پيش از اين شهروندان تهراني مشابه آن را به ياد ندارند. پيروز حناچي شهردار جديد تهران وعده خاصي به شهروندان تهراني نداد. او نه سوداي رياستجمهوري در سر دارد و نه دنبال پوستاندازي و ايجاد تحول در يك جريان سياسي است. حناچي شهردار تهران است و در قامت شهردار پرجمعيتترين شهر كشور با مردم شهرش همراه شده است. همراهي كه اتفاقا در مدت كمتر از دو هفته با واكنشهاي مثبتي از سوي مردم روبهرو شده است. متاسفانه اما در اين ميان برخي چهرههاي سياسي دست به تخريبش زده و مثلا به او توصيه كردهاند به جاي دوچرخهسواري، در محل كارش حاضر شده و ترافيك تهران را مديريت كند! مگر شهرداران قبلي كه هر روز با خودروي شخصي به محل كارشان ميرفتند چه توفيقي در مديريت ترافيك داشتند كه حالا حناچي همان راه را تكرار كند؟ حداقل حسن كار حناچي در استفاده از مترو يا دوچرخه اين است كه اگر فردا از شهروندي بخواهيم خودروي شخصياش را كنار بگذارد و از وسيله نقليه عمومي استفاده كند، ديگر نميتواند با اين جمله كه «چرا مسوولان و بالادستيها خودشان اين كار را نميكنند» رفتارش را توجيه كند. بايد به شهردار جديد تهران اجازه دهيم تا ايدههاي خود را كه مبتني بر تحقق عدالت در شهر و افزايش مشاركت اجتماعي شهروندان است، اجرايي كند. نميتوان از ديكته نانوشته غلط گرفت و از شهردار به خاطر رفتاري كه هنوز بازخورد و نتايجش در شهر به منصه ظهور نرسيده، انتقاد كرد. فراموش نكنيم كه تفاوت ميان «نقد» و «نِق» چندان زياد نيست و اگر بخواهيم با نق زدن شهردار را از تحقق اهداف و برنامههايش دور كنيم، خيانت بزرگي در حق شهر و شهروندانش كردهايم. بهتر است، ديگر مسوولان هم با رفتار جديد شهردار تهران در همراهي با مردم سهيم شوند. آنها هم تجربه دوچرخهسواري، حضور در صف مترو و معطلي در ترافيك را لمس كنند تا خداي نكرده مردم گمان نكنند كه مسوولان و نمايندگانشان فاصله زيادي از آنها دارند.خوب است در حوزههاي مختلف، از پشت ميزمان بيرون برويم و اصطلاحا كارهاي كف خياباني انجام دهيم تا در زمان تصميمگيري، درك درستتر و بهتري از شرايط داشته باشيم. شايد در اين صورت فجايعي مثل بلندمرتبهسازيها و طرحهايي كه شهر و شهرنشيني را دچار مشكل ميكند، ديگر تكرار نشود.