ادب مخالفت، ادب موافقت
احمد مازني
وقتي بحث موافق و مخالفان يك موضوعي در مجلس مطرح ميشود، نشانه حاكميت دموكراسي است.گاهي اين تعامل بين موافقان و مخالفان تند هم ميشود كه آنجا هم اوج دموكراسي را نشان ميدهد. بايد ظرفيت داشته باشيم كه استدلال مخالفان وموافقان را گوش كنيم و تصميم بگيريم. منتها گفتوگو منطقي دارد كه اين منطق را عقل و دانش و در نهايت قانون تعريف ميكند؛ آزادي در عرصه انديشه، منطق در عرصه گفتوگو و قانون در عرصه عمل. گلهاي كه من از دوستان مخالف دارم اين است كه قبل از طرح موضوع در مجلس، از طريق پيامك و رسانههايي كه در اختيار دارند، مساله را حق و باطل جلوه دادند؛ يك جبهه را جبهه امام حسين(ع) و جبههاي ديگر را جبهه عمر سعد و يزيد تعريف كردند و CFT را در چارچوب قراردادهاي استعماري و كاپيتولاسيون تعريف كردند. بعد برخي از عزيزان هم در داخل مجلس سعي كردند همين روش را ادامه دهند. پس از تصويب هم باز به بهانههاي مختلف با همان ادبيات مخالفت ميكردند. البته اين ايراد به هيات رييسه وارد است كه اجازه ميدهد بعد از تصويب طرحي، عدهاي باز با همان ادبيات مخالفتشان را اعلام كنند. حالا تا آستانه رايگيري سراغ آبستراكسيون بروند كه من ميگويم اين حقشان بود اما چيزهايي حقشان نبود؛ مثلا توهين به نمايندگاني كه نظري خلاف آنها دارند؛ اينكه نمايندگان را ضعيفالنفس و ترسو معرفي كنند كار درستي نيست. ما ضعيف نيستيم. ما شجاعيم. آنجايي كه بايد صلح كنيم شجاعانه صلح ميكنيم، مثل امام كه وقتي پاي قطعنامه رسيد، شجاعانه قطعنامه را پذيرفت. آنجايي هم كه بايد بجنگيم، مثل امام شجاعانه ميجنگيم. سابقه ما اين را نشان ميدهد و الان هم پايش ايستادهايم. نكته ديگري كه حق اين افراد نبود، ادامه مخالفت بعد از رايگيري بود. وقتي رايگيري انجام شد، يعني فصلالخطاب. ما يك فصلالخطاب بيشتر نداريم و آن هم قانون اساسي است. قانون اساسي ميگويد رهبري سياستها را ابلاغ ميكند، مجلس قانون را بررسي ميكند و نظر ميدهد، شوراي نگهبان ميتواند رد يا تصويب كند يا نظر اصلاحي بدهد. بعد هم نوبت مجمع تشخيص مصلحت نظام است و در معضلاتي كه به صورت عادي قابل حل نباشد رهبري ميتوانند حكم حكومتي بدهند. وقتي رفتار مجلس هيچ جا خلاف قانون نبوده و رهبري هم حكم حكومتي ندادهاند، هزينه كردن از رهبري كار درستي نيست. هزينه كردن از اسلام و مقدسات هم درست نيست، دو قطبي كردن مردم درست نيست؛ اينكه قطبي از ملت را در جبهه حق و قطبي ديگر را در جبهه باطل تعريف كنيم، درست نيست. ملت يكپارچه هستند. نمايندگان ملت هم در مسير حق يكپارچه هستند اما در روشها اختلاف نظر دارند. ما ادب تعامل و ادب مخالف و موافق را بايد ياد بگيريم. داد هم بزنيم اما توهين و تحقير نكنيم و متهم به جهل نكنيم. اگر قرار باشد كه مخالفان به موافقان از اين اتهامات وارد كنند، دست ما هم خالي نيست. برگرديم به گذشته كه چه كسي به انگليس رفته بود و دعواي جناحي درون ايران را در مذاكراتش با مقام وزارت خارجه انگليس مطرح كرده بود؟ در يك دوره از ايام نزديك به انتخابات يكي از آقايان نزديك به جناح راست به لندن رفته بود و گفته بود آن جناحي كه براي سر سلمانرشدي جايزه گذاشت، جناح ما نيست، جناح چپ است. اين شخص از اين طريق ميخواست نظر انگليس را جلب كند. اما ما كه دنبال جلب نظر انگليس و امريكا نيستيم. ما ميخواهيم منافع ملي تامين شود و اين منافع هم در چارچوب استانداردهاي بينالمللي تعريف شود. اگر قرار بود ما از معاهدات بينالمللي بترسيم، اصلا نبايد حكومت تشكيل ميداديم. قبل از انقلاب ما مبارزه ميكرديم و به زندان ميرفتيم و ميگفتيم كه نه قانون داخل را، نه سازمان ملل را و نه آژانس را قبول نداريم. اما بعد حكومت تشكيل داديم، عضو سازمان ملل شديم، شوراي ملل را قبول داريم، آژانس را قبول داريم و معاهدات را قبول داريم. منتها با رعايت منافع خودمان. ما بايد مثل بقيه كه در بازي منافع ملت خودشان تلاش ميكنند، بازي خودمان را بكنيم. برخي آقايان از ما تضمين ميخواهند. آقايان مگر در هشت سال دوره سياهي كه بر ملت تحميل كردند، تضميني به مردم دادند؟ درآمدهاي سرشار نفت را كه هزينه كردند و الان هم طلبكارانه مدعي همه مسائل كشور هستند، تضميني به ملت داده بودند؟ الان هم تضميني وجود دارد كه كسي به خلافهايي كه آنها كردند، رسيدگي بكند؟ ما خودمان را در شرايط برابر در دنيا ميدانيم و از موضع اقتدار تصميم ميگيريم. لايحه CFT كه روز گذشته نظر شوراي نگهبان را تامين كرد، به مساله مبارزه با تروريسم برميگردد و به اين معني است كه ما مراقب باشيم كه از بانكهاي ايراني پولي براي تروريستها واريز نشود. مگر ما حامي تروريسم هستيم كه نگران باشيم؟ ما 17 هزار شهيد ترور دادهايم. ما قرباني تروريسم هستيم. امريكاييها بايد بترسند كه هنوز به طور منظم به سازمان مجاهدين خلق پول ميدهند. سعوديها بايد بترسند كه داعش و القاعده را تربيت كردهاند. هيچ شهري از ايران نيست كه شهيد ترور نداده باشد. هيچ روزي در تقويم رسمي ما نيست كه كسي شهيد ترور نشده باشد. اين يك توافق بينالمللي براي مبارزه با تروريسم است. ما چرا بگوييم كه نبايد به اين توافق بپيونديم؟ حرفهاي امريكاييها و اسراييليها شنيده نميشود. وقتي برجام را امضا كرديم، سازمان ملل به اتفاق آرا تصويب كرد. الان هم ما از نظر سازمان ملل و افكار عمومي ملتها و دولتها برنده هستيم. امريكا بازنده است كه وسط مذاكره ميز را بهم ريخت و از صحنه خارج شد و نشان داد كه منطق ندارد. ما منطق داريم. اگر ما از حزبالله لبنان حمايت ميكنيم، حزبالله لبنان در انتخابات لبنان و در دولت ومجلس حضور دارد و يك حزب رسمي و شناخته شده است. بخش نظامياش هم با دولت هماهنگ است و با اشغال مبارزه ميكند. كمك ما به مردم يمن و سوريه كمك انساندوستانه است و اكثرا هم جنبه معنوي دارد. اگر بخواهيم مقايسه كنيم و كل كمكهاي جمهوري اسلامي از ابتداي انقلاب را در يك طرف ترازو بگذاريم و فقط كمك مالي عربستان براي تامين تروريستها را يك طرف ديگر ترازو بگذاريم، اصلا قابل مقايسه نيست. متاسفانه ما هم در داخل مظلوميم و عدهاي فكر ميكنند كه حق ملت ايران را فلسطينيها خوردهاند و هم در خارج مظلوميم چون هم قرباني تروريسم هستيم هم تهمت حمايت از تروريسم به ما ميزنند. من معتقدم كه پشت اين مخالفتها منطقي وجود ندارد و يك مقدار زيادي هم استفاده سياسي و انتخاباتي است و حتما سال 98 و 1400 يك بار ديگر مردم به اين روشهاي غلط غيرعقلاني پاسخ خواهند داد. آقايان اگر ميخواهند جواب مثبت از مردم بگيرند، روشهايشان را اصلاح كنند. اين روشها جواب نميدهد. من نميدانم در نهايت وضعيت لايحه CFT چه ميشود. مجلس نظرش را داده است، شوراي نگهبان مجدد بررسي ميكند، اگر شورا تصويب كرد كه ابلاغ و قانون ميشود اما اگر شوراي نگهبان باز مخالفت كند، باز به مجلس برميگردد يا دوباره نظر شورا تامين ميشود يا اگر شورا به نظرش اصرار كرد به مجمع تشخيص مصلحت ميرود و در نهايت مجمع تصميم ميگيرد. به نظرم جمهوري اسلامي ايران و رهبري مقتدر و فرزانه انقلاب هميشه عقلانيت را ترجيح دادهاند و خارج از نظر كارشناسي و منافع ملي عمل نكردهاند. آنچه جمعبندي نهايي باشد، در هر قالبي باشد، چه نظر مجلس و شورا باشد، چه مجمع نهايي كند و چه رهبري حكم حكومتي صادر كنند، قطعا به نفع مردم است ولي هركس امروز درباره اين مساله تصميم ميگيرد، توجه داشته باشد كه مساله فقط براي امروز نيست، مال تاريخ است. آيندگان هم قضاوت خواهند كرد. ضمن اينكه روز قيامت بايد به خدا هم جواب دهد.