فراتر از آبي و قرمز
سيدعلي ميرفتاح
لطفا اين چند سطر را تا ته بخوانيد. عجله نكنيد. اگر منتظر شنيدن عذرخواهي من هستيد، همين اول عذرخواهي ميكنم تا بدانيد نميخواهم جر كنم. چند دقيقه وقت بگذاريد و به عرايضم توجه كنيد، شايد آخرش با هم دوست شديم و در يك گروه قرار گرفتيم. تيتر ورزشي« اعتماد» ديروز دردسرساز شد و بعضي از خوانندگان استقلالي را برآشفت و وادارشان كرد تا به روزنامه زنگ بزنند و به من و بعضي از دستاندركاران روزنامه بد بگويند. بعضيها هم با لحن منتقدانه تيتر روزنامه را در فضاي مجازي تخطئه كردند. چند نفري هم كه مرا ميشناختند شخصا پيغام فرستادند كه «از شما بعيد بود.» مديرمسوول روزنامه كه بيخبر بود اين وسط مظلوم واقع شد و آماج تيرهاي طعنه و نقد قرار گرفت بيآنكه مقصر بوده باشد. بين خودمان باشد چند نفري هم از شدت عصبانيت تهديد به [...] كردند و سطح بحث را بالاتر، بلكه پايينتر بردند. اين وسط بحث شكايت هم مطرح شده و گفتهاند كه ما حتما از مراجع قانوني پيگيري ميكنيم. اعتراف ميكنم كه ديروز كه اين تيتر را در پيشاني صفحه يك كار كردم...
مطلقا پيشبيني چنين عكسالعملي را نميكردم. نهايت فكر ميكردم به اين شوخي ما ميخندند، شوخي را با شوخي جواب ميدهند و دست بالا توقع ميكنند كه بعدا تيتر و عكسي را به نفع رقباي پرسپوليس تلافي كنيم. اما ظاهرا، ظاهرا كه چه عرض كنم، باطنا من اشتباه ميكردم و مناسبات ورزشي را چنانكه بايد و شايد نميشناختم. هنوز هم نميشناسم. باور بفرماييد براي توجيه خبط و خطاي خودم يا همكارانم قلم دست نگرفتهام كه ماستمالي كنم. تيترهاي روزنامه مثل تيرهايي است كه از كمان ميجهد. هرچقدر هم توضيح بدهيم و كارمان را توجيه كنيم از آثار و تبعات تير نخواهد كاست. معذلك براي اينكه دل طرفداران استقلال را – لااقل آنها كه خواننده اعتماد هستند- با خودمان صاف كنيم و كدورت را از ميانبرداريم، توضيحاتي چند خدمتتان عرض ميكنم.
يك- علت اصلي چاپ اين تيتر دوري سردبير است از دنياي ورزشي. من واقعا از دور تمام رجزخوانيهاي ورزشي را سرگرمي محض ميپندارم. يكجور اينترتيمنت كمهزينه. در خيلي از خانوادهها ديدهام كه برادران با هم شوخي قرمز و آبي ميكنند و در خيلي از محافل حضور داشتهام كه رفيقان يكدل براي هم كري ميخوانند، براي هم مضمون كوك ميكنند، يكديگر را طعنه ميزنند و همديگر را سرخ و آبي صدا ميكنند و در نهايت ميخندند و خستگي درميكنند و به سر زندگي خود برميگردند. لابد هستند طرفداراني كه سطح طرفداري خود را مترادف مرگ و زندگي ميگيرند اما قاطبه ورزشدوستان سطح طرفداريشان همين است كه بگويند و بخندند و مسابقه بدهند و سرگرم شوند و يك بازي بانمك و خوشايند را ادامه دهند.
دو- گاهي چيزي كه در ذهن ماست با چيزي كه ديگران استنباط ميكنند متفاوت است. خبر پيروزي پرسپوليس مرا به ياد ديالوگ معروف فيلم مادر انداخت. همانجايي كه برادر پرسپوليسي براي برادر استقلالياش كري ميخواند كه «قرمزته...» فكر نميكردم درون اين ديالوگ اهانتي تعبيه شده باشد. اهانتي هم نيست. آبي و آبليمو هيچكدام حرف زشتي نيستند. ضمن اينكه تا حالا نشنيده بودم كسي به مرحوم حاتمي به خاطر اين ديالوگ بد گفته باشد يا از اين ديالوگ رنجيده باشد يا بالاخره فيلم مادر را چندين بار تلويزيون پخش كرده در سينما هم به كرات اكران شده و در شبكههاي خانگي هم ديده و شنيده شده. اگر چيز بدي بوده باشد بايد تا حالا بدياش رو ميآمده... اما معلوم شد چيزي كه نويسنده در ذهنش مراد ميكند با چيزي كه خواننده درمييابد ميتواند كيلومترها از هم دور باشد. همه خوانندگان كه نه اما بعضي از خوانندگان «اعتماد»، بيشتر آنها كه عرق استقلالي دارند گمان بردند پشت اين تيتر قصد و غرضي بوده و ما ميخواستيم به بهانه قهرماني پرسپوليس اهانتي كنيم. صرفا براي ثبت در تاريخ ميگويم كه هيچ قصد و غرضي در كار نبوده و نيست و نخواهد بود. اينكه ورزش و سرگرمي است، ما حتي در سياست و امور اجتماعي و اقتصادي هم قصد و غرضهايمان را در گزارشهايمان داخل نميكنيم. بالاخره اگر كسي بخواهد «اعتماد» را قضاوت كند به يك تيتر كه نميتواند اكتفا كند. اين همه مطلب و گزارش و مقاله و تيتر و عكس گواهي ميدهند كه ما بر مسند بيغرضي نشستهايم. چون غرض آمد هنر پوشيده شد/ صد حجاب از دل به سوي ديده شد. معذلك تاكيد ميكنم كه اين تيتر هم خالي از قصد و غرض بوده و صرفا بر مبناي يك تداعي معاني انتخاب شده. همين. لذا اگر كسي از اين تيتر آزردهخاطر شده ضمن اينكه از او شخصا عذر ميخواهم اطمينان خاطرش ميدهم كه ما داخل در مناسبات طرفداري نشدهايم. گزارش اصلي صفحه ورزشي را بخوانيد عرض مرا تاييد ميكند كه نويسندگان روزنامه آراي شخصيشان را دخالت نميدهند. با اينكه در اكثر روزنامههاي معتبر دنيا طرفداري از تيمهاي ورزشي مرسوم است اما ما عامدانه خودمان را از اين بازيها كنار كشيدهايم.
سه- گاهي ما خواسته و ناخواسته ديگران را از خودمان ميرنجانيم. گاهي معصيت ميكنيم و عبادت ميپنداريم. به قول مولانا خواجه پندارد كه خدمت ميكند/ بيخبر در معصيت جان ميكند. به خصوص در واديهايي كه امكان سوءتفاهم وجود دارد، سالك بايد بيشتر مراقبت كند و از افتادن در دام تهمت بپرهيزد. اين سخن پيامبر را بايد آويزه گوشمان كنيم كه اجتنبوا من مواضع التهم. اضافه ميكنم به اين نهي، دوري از گناهان بيلذت را. باز اگر من پرسپوليسي بودم يا در ورزش دستي داشتم ميشد توجيه كرد كه فلاني با اين كارش يك هيچ به نفع پرسپوليس جلو افتاد. من حتي اسم بازيكنان تيم قهرمان را بپرسيد، نميدانم چه برسد به اينكه خواسته باشم به نفع و ضرر كسي يا كساني كار كرده باشم. جلوتر كه گفتم صرفا بر مبناي تداعي معاني ياد اين ديالوگ كذايي افتادم و...
نكته چهارم را بايد همان اول مينوشتم. نه احتياج به توضيح دارد و نه با توجيه ميخواهم چيزي را رفع و رجوع كنم. خيلي ساده و مستقيم از تمام آنها كه رنجيدهخاطر شدند، متواضعانه عذر ميخواهم. بالاخره آدميزاد اشتباه ميكند، گاهي محاسباتش غلط از آب درميآيد و گاهي نادانسته دست به كاري ميزند كه ديگران را درد و رنج ميافزايد. راه عملياش را نميدانم چطور بايد از دل برادران و خواهرانم دربياورم اما راه مرسومش همين است كه با مد و تشديد خدمتتان عرض كنم كه «ببخشيد».
پنج- پرسپوليس و استقلال را موقتا كنار بگذاريد. اينجا ايران است و در اين روزها ما بهشدت نياز به وحدت داريم. همه اين ورزش و مسابقه و از اين قبيل را براي دوستي و نزديكي و وحدت و همدلي ساختهاند. از هرچيزي كه اين وحدت را مخدوش كند بايد بپرهيزيم. بنابراين خواهشم اين است كه به نام نامي ايران اين قصه را بيش از اين كش ندهيم. من به اشتباه خودم معترفم اما شما هم بيش از اين بر سر اين اشتباه توقف نكنيد كه خيري براي كسي نخواهد داشت جز آنها كه بد اين سرزمين را ميخواهند. قرآن مجيد در وصف عبادالرحمن فرموده است: اذا مروا بالغو مروا كراما. يعني بندگان خدا از كنار لغو، كريمانه عبور ميكنند. شما هم كريمانه بگذريد.
شش- دلم نميآيد اين نكته ششم را نگويم. اعتماديها هم مثل همه مردم گروهي استقلالياند گروهي پرسپوليسي عدهاي هم گرايش به تيمهاي ديگر دارند. اگر از تيتر من ناراحتيد، به همگروهيهاي خودتان بد نگوييد. آنكه تلفن را جواب ميدهد يا آنكه در اينجا از بد حادثه با من همكار است، شايسته شنيدن حرف ركيك نيست بهخصوص اينكه در زمره همتيميهاي خودتان باشد.