مهاجرت يا پناهندگي؟
عباس عبدي
روز چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت به مناسبت روز جهاني خانواده، به دعوت انجمن جامعهشناسي بنده به همراه خانم دكتر كاظميپور در خانه انديشمندان نشستي برگزار كرديم. سخنان خانم دكتر كاظميپور درباره متغيرهاي اصلي و كلي خانواده بود و سخنان من نيز درباره مساله روز خانواده يا فرزندآوري كه چرا و چگونه فرزندآوري لوث شده است. متن پياده شده اين سخنان و صوت آن را به محض دريافت تقديم ميكنم. منتظر بودم كه كل صورت و تصوير آن منتشر شود كه به يكباره ديدم، بخش كوتاهي (يك دقيقه) از سخنان پاياني، در فضاي مجازي منتشر شده و برخي فعالان رسانهاي نيز در نقد آن به نكاتي اشاره كردهاند، بدون اينكه توجه شود ابتدا چه گفتهام. نقد تحليلها و رويكردهاي هر كس نه تنها خوب، بلكه لازم است. البته در مورد من كه بيش از ۹۰درصد مطالبم مكتوب است، طبعا به سادگي ميتوان به نوشتههايم كه از جملهبندي دقيقتري برخوردار است ارجاع شود، ولي در موارد شفاهي نيز مشكلي نيست، به شرطي كه كليت متن يا صوت ديده و شنيده شود. تحليل من در اين سخنراني متفاوت از نظرات مكتوبم نبود. درباره فرزندآوري مفصل توضيح دادم كه دو عامل كلي در كاهش فرزندآوري موثر است؛ اول تحولات اجتماعي و رشد و توسعه جامعه كه در اين باره تاثير چنداني نميتوان گذاشت، ولي ايران هنوز با اين وجه از مشكل مواجه نيست، ولي علت اصلي و مهم چيز ديگري است كه در تمام يادداشتهاي خود مكرر به آن اشاره كردهام و حتي نتايج آخرين پيمايشها را هم در آنجا خواندم، اين عامل همان وضعيت نامناسب اقتصادي و توقف رشد آن در دهه ۱۳۹۰ است كه آن را عامل اصلي تشديد اين فرآيند دانستم و اينكه با اقداماتي شبيه قانون فرزندآوري هيچ مشكلي حل نخواهد شد كه بدتر ميشود. شرح اين مساله كليت سخنراني را تشكيل ميداد. نكته ديگري كه اضافه كردم اين بود، هنگامي كه سبك زندگي مردم با ابعاد كوچك خانواده هماهنگ شود، برگرداندن آن به شرايط با فرزند بيشتر ممكن نيست و به مساله مسكن اشاره كردم و مواردي را از كشورهاي ديگر مثال زدم. در پايان اين نكته مطرح شد كه بايد بدانيم اگر روند كاهنده جمعيت بر اثر تحولات اجتماعي و فرهنگي باشد بازگرداندن اين روند به سادگي ممكن نيست و بسياري از كشورها در افزايش زاد و ولد شكست خوردهاند. البته ما هنوز به اين مرحله نرسيدهايم. آن كشورها نيز مساله را از طريق مهاجرت حل كردهاند يا تخفيف دادهاند و روشن است كه مهاجرت متفاوت از پناهندگي است.
مهاجرت مربوط به جامعه و مقصد مطلوبي است كه شهروند واجد شرايط از كشور ديگر زندگي در آنجا را ترجيح ميدهد و به طور رسمي تقاضاي مهاجرت ميكند. درحالي كه پناهندگان از روي استيصال به كشور ديگر ميروند. مهاجرت يك پديده كاملا قانوني و داراي روند شناخته شده است ولي پناهندگان بايد بثدر اردوگاهها نگهداري شوند و يك پديده جهاني و با مسووليت بينالمللي است و اين دو مساله متفاوت است. ما امروز با پديده مهاجرت از ايران مواجهيم كه حداقل در چندين يادداشت و گفتوگوي مفصل با شرح مطالعات در اين باره نوشتهام. از سوي ديگر با پديده مهاجرت به كشور نيز روبهرو نيستيم، بلكه دچار پديده پناهندگانيم كه عوارض جدي خود را دارد. عليرغم اين آنچه كه در ايران با آن مخالفت ميشود صرفا پناهندگي نيست كه من در يادداشت روز ۱۹ شهريور ۱۴۰۳ به آن پرداختم. اين مخالفتهاي بهحق را نبايد در قالب بيگانهستيزي طرح كرد. من در بخشي از يادداشت مذكور خود حتي عوارض اين نوع حضور پناهندگان را براي ساختار اقتصادي كشور به اين شرح نوشته بودم: «اقتصاد كشور به ظاهر از وجود نيروي كار ارزان آنان سود ميبرد، ولي اين واقعيت رويههاي ديگر هم دارد؛ اول اينكه نيروي كار ارزان لزوما به سود اقتصاد نيست، زيرا مانع از نوآوري فنآورانه و... ميشود و توليد، چسبندگي زيادي به نيروي كار ارزان پيدا ميكند. به علاوه جامعه و اقتصاد ايران يارانهمحور است؛ نان، آب، انرژي، آموزش، بهداشت، حمل و نقل و انواع و اقسام كالاها و خدمات ديگر به صورت يارانهاي عرضه ميشوند كه استفاده ميليونها نفر از اين كالاها و خدمات، فشار مضاعفي را بر يارانههاي پرداختي ميآورد، سود اين يارانهها در حقيقت به جيب كارفرماها ميرود.»
در هر حال چنين تقطيعهايي در فضاي مجازي به ويژه از سوي ترولهاي مجازي، دور از انتظار نيست و استقبال افراد سطحي نيز از آنها عجيب نيست ولي از نويسندگان و صاحبنظران محترمي كه با فضاي مجازي آشنا هستند و از سوي ديگر مطالب مكتوب من نيز در دسترس آنان است، انتظار داشتم كه اجازه ندهند اين شيوههاي نقد رواج يابد، زيرا كمكي به حل مسائل جامعه ايران و شكلگيري تفاهم نميكند. روزي نوبت خودتان هم خواهد شد و ترولها به جان شما خواهند افتاد.