• 1404 دوشنبه 5 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6053 -
  • 1404 دوشنبه 5 خرداد

فيلسوف اخلاق و منتقد ليبراليسم

محمدحسن ابوالحسني

روزچهارشنبه، 21 مه، معادل 31 ارديبهشت يكي از مهم‌ترين فيلسوفان معاصر ما در سن نود و شش سالگي درگذشت؛ السدير مك‌اينتاير. او كه در سال 1929 ميلادي در گلاسكوي اسكاتلند به دنيا آمده بود براي سال‌ها در انگلستان و امريكا به تدريس و پژوهش مشغول بود. او در دانشگاه‌هاي مختلفي تدريس كرده بود: از كالج ليدز و دانشگاه بوستون تا دانشگاه نوتردام و دانشگاه دوك. چيزي كه باعث جابه‌جايي دايمي او بين دانشگاه‌هاي مختلف مي‌شد تلاش وي براي ايفاي نقش يك روشنفكر اجتماعي بود، او نمي‌توانست به نقش يك استاد دانشگاه اكتفا كند.  به دشواري مي‌توان اهميت يك فيلسوف را ارزيابي كرده و او را در جايگاه درخور خويش قرار داد اما مك‌اينتاير هم براساس حجم تاليفاتش و هم براساس گستردگي و شمول انديشه‌اش، منحصربه‌فرد بود. در جهاني كه فلسفه عموما به تأملات و پي‌نوشت‌هايي بر فيلسوفان بزرگ سابق بدل شده، مك‌اينتاير يكي از معدود كساني بود كه سعي مي‌كرد ايده‌هاي بديع و شخصي عرضه كند و در دايره تاريخ فلسفه‌نويسي باقي نماند. البته وي به نگارش شكلي از تاريخ فلسفه غرب دست زد، اما تاريخي نوشت كه از برخي جهات متعارف نبود.  صاحب‌نظران معتقدند كه انديشه‌هاي مك‌اينتاير چهار آبشخور عمده دارد: ارسطو، توماس آكويناس، هگل و فلسفه تحليلي آنگلوساكسون. دامنه پژوهش‌هاي او گسترده‌اند: از تحقيق درباره مفهوم ناخودآگاه تا كتابي درباره هربرت ماركوزه؛ از نقد جامعه‌شناسي كلاسيك تا نقد وضعيت كنوني دانشگاه‌ها؛ اما مهم‌ترين عرصه فعاليت فكري او فلسفه اخلاق است.  كتاب «درپي فضيلت» كه به زبان انگليسي در سال 1981 منتشر شد به نقد فلسفه اخلاق مدرن پرداخته و ضرورت احياي اخلاق ارسطويي را مطرح مي‌كند. او با نقد مكاتب اخلاقي معاصر در غرب (شهودگرايي، عاطفه‌گرايي و گرايش‌هاي فلسفه اخلاق تحليلي...) رويكرد كلاسيك يوناني به اخلاق را همچنان كارآمد و معتبر دانست. در كتاب درپي فضيلت، مك‌اينتاير با بررسي داستان‌هاي هومر، آثار تراژدي‌نويسان يوناني و اخلاق ارسطو به درك عميقي از فضيلت رسيده و ضرورت آن در عصر مدرن را نشان مي‌دهد. مك‌اينتاير سعي كرد اهميت كنش اخلاقي را برجسته سازد؛ به نظر او، انسان در جامعه فضيلت‌گرا همان چيزي است كه انجام مي‌دهد.  مك‌اينتاير معتقد بود برخلاف آنچه اغلب پنداشته مي‌شود، از مفهوم فضيلت برداشت‌هاي مختلفي در يونان وجود داشته است. اين اختلاف‌نظر، جزيي از سرشت فضايل در آتن باستان بود. مثلا تقريبا تمامي متون يوناني بر اهميت عدالت به عنوان يك فضيلت صحه مي‌نهند اما تعبير آنها از عدالت فرق مي‌كند. مك‌اينتاير معتقد است دست‌كم چهار روايت اصلي از اخلاق يوناني وجود دارد: ديدگاه سوفسطاييان، ديدگاه افلاطون، ديدگاه ارسطو و ديدگاه تراژدي‌نويسان، اما چارچوبي كه امكان گفت‌وگو و اجراي فضايل را فراهم مي‌كند همان دولتشهر است؛ در دولتشهر يوناني اين چهار ديدگاه به‌هم مي‌آميزند و با هم گفت‌وگو مي‌كنند. در دولتشهر از برخي خصوصيات همواره به عنوان رذيلت ياد شده و تقبيح مي‌شوند، مثل فقدان حساسيت، بي‌رحمي و بي‌نزاكتي. در مقابل، از برخي خصوصيات به عنوان فضيلت ياد شده و تشويق مي‌شود مثل: خويشتنداري، عدل، حكمت و شجاعت.  از منظر سياسي، مك‌اينتاير را يك جماعت‌گرا (collectivist) دانسته‌اند و نه يك فردگراي ليبرال. او نظريات اخلاقي ليبرال را مبهم، متعارض و ناكام مي‌دانست و معتقد بود هيچ يك از نظريات اخلاقي رقيب در عصر حاضر توان متقاعد كردن تمامي افراد را ندارند. يكي از دقايق مهم فلسفه مك‌اينتاير، نقد او به مفهوم عدالت نزد جان رالز است كه از منظر ليبرال، تعريف جديدي از عدالت اجتماعي عرضه مي‌كند. مك‌اينتاير، اگرچه در سنت فلسفه تحليلي آنگلوساكسون تربيت شد، روش آن سنت براي پرداختن به اخلاق را نابسنده و نادرست دانست. فلسفه تحليلي اخلاق سعي دارد، با روشي عيني و فارغ از ارزش داوري، چگونگي استنتاج احكام اخلاقي را نشان دهد؛ درواقع به چگونگي استنتاج احكام اخلاقي به لحاظ معرفتي و روانشناختي بيشتر توجه مي‌شود تا درستي يا نادرستي احكام. مك‌اينتاير معتقد است اين اولين‌بار در تاريخ است كه مطالعه فلسفي اخلاق خود را از بحث درباره ماهيت فضايل و ضرورت آنها محروم كرده و به اين شكل به بحران اخلاقي دامن زده است . مك‌اينتاير معتقد بود هرگز نبايد به بنيان نهادن فلسفه اخلاقي دست زد كه تنها به واكاوي ريشه‌هاي معرفتي احكام اخلاقي دست بزند اما به درستي و نادرستي آن احكام كاري نداشته باشد؛ به زعم وي، فلسفه اخلاق بايد صراحتا به ما نشان دهد كه چه چيز درست و چه چيز غلط است. مك‌اينتاير توامان در مقام مورخ انديشه‌هاي فلسفي، منتقد ليبراليسم و فيلسوف اخلاق ظاهر مي‌شود. او معتقد است فلسفه تحليلي اخلاق، موضوعات اخلاقي را از زمينه تاريخي خود جدا كرده و به شكلي خام و غيرتاريخي بدان نگريسته است. مك‌اينتاير براي نظريات اخلاقي شان تاريخي قائل بوده و معتقد بود شرايط اجتماعي و تاريخي در اخلاق هر دوران تاثير تعيين‌كننده‌اي دارد بنابراين سعي كرد شأن تاريخي اخلاق را بدان باز گرداند. كتاب «تاريخچه مختصر فلسفه اخلاق» در همين راستا انتشار يافت؛ در اين كتاب داستان فلسفه اخلاق غربي از ريشه‌هاي پيشاسقراطي آن تا افلاطون، ارسطو، مسيحيت بحث شده و سپس شرح جامعي از اخلاق رنسانس، روشنگري و قرن نوزدهم ارايه مي‌شود. اگر با مك‌اينتاير همراه شويم، يك دور تاريخ اخلاق غربي را به نگاهي انتقادي مطالعه مي‌كنيم و به نتايج پرباري براي روزگار خودمان دست مي‌يابيم. ديدگاه‌هاي مك‌اينتاير تغييري محوري در مطالعه اخلاق پديد آورد طوري كه بعد از چاپ شدن كتاب درپي فضيلت، مارتا نوسباوم آسيب‌پذيري خوبي (fragility of goodness) را منتشر كرد و چارلز تيلور سرچشمه‌هاي خويشتن (sources of the self) را. ديگر كتاب‌هاي مك‌اينتاير عبارتند از: ماركسيسم و مسيحيت، دشواري‌هاي موجود در اعتقادات مسيحي، عدالت چه كسي؟ كدام عقلانيت؟‌

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون