• 1404 چهارشنبه 15 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6110 -
  • 1404 چهارشنبه 15 مرداد

كوري استراتژيك اروپا درفعال‌ساختن مكانيسم ماشه

فرشيد فرحناكيان

در مواجهه با تحولات بنيادين در نظم جهاني، اروپا گرفتار نوعي «تعطيلي تاريخي» شده است؛ وضعيتي كه محصول كوري استراتژيكي است كه مانع از تشخيص صحيح اولويت‌ها و تهديدهاي نوظهور براي اين قاره شده است. درحالي كه بازگشت روسيه به سياست‌هاي امپرياليستي، افزايش تنش در شرق اروپا و چرخش راهبردي امريكا به سمت آسيا و اقيانوس آرام، نيازمند بازتعريف نقش اروپا در نظام بين‌الملل است، واكنش‌هاي پراكنده و اغلب واكنشي پايتخت‌هاي اروپايي نشان از گمگشتگي در سطح راهبرد دارد. موضع‌گيري اخير تروييكاي اروپايي (بريتانيا، فرانسه و آلمان) درباره برجام و برنامه هسته‌اي ايران نيز نمونه ديگري از اين ناكارآمدي راهبردي است. اين سه كشور كه زماني داعيه‌دار نقش ميانجي در پرونده هسته‌اي ايران بودند، اكنون نه‌تنها در ايفاي اين نقش ناكام مانده‌اند، بلكه خود به بازيگراني تبديل‌شده‌اند كه با مواضع تند و نامتوازن، موتور تهديد و تشديد تنش شده‌اند. جايگاه حقوقي، تاريخي و ديپلماتيك اروپا ايجاب مي‌كرد كه در غياب امريكا از برجام، اين سه كشور نقش حفاظتي و متعادل‌كننده‌اي ايفا كنند. بااين‌حال، آنچه امروز شاهد آن هستيم، فاصله‌اي عميق ميان ادعاي حفظ ديپلماسي و عملكرد عملي آنهاست. از منظر ايران و حتي بسياري از ناظران مستقل، اين كشورها نه‌تنها در احياي اعتماد متقابل موفق عمل‌نكرده‌اند؛ بلكه با تكرار گفتمان فشار و تهديد، به نابودي كامل برجام ياري رسانده‌اند. تروييكاي اروپايي اگر همچنان به دنبال حفظ نفوذ خود در معادلات جهاني است، نيازمند بازانديشي در سياست خارجي، اولويت‌بندي راهبردي و پذيرش واقعيت‌هاي جديد نظم بين‌المللي است؛  نه تكرار نسخه‌هاي  شكست‌خورده گذشته.
1) كوري استراتژيك اروپا
از ناديده گرفتن هشدارهاي روسيه تا تهديد بي‌اثر به «مكانيسم ماشه» تروييكاي اروپا هنوز نفهميده كه دوران خوش‌بيني ليبرال تمام‌شده است. رئاليسم؛ يكي از اصلي‌ترين مكاتب روابط بين‌الملل كه بر موازنه قوا و بازي قدرت‌ها تمركز دارد، اتفاقا ريشه‌اي عميق در تاريخ ديپلماسي اروپايي دارد. لرد پالمرستون، وزير خارجه بريتانيا در قرن نوزدهم زماني گفته بود: «ما متحد دائمي يا دشمن هميشگي نداريم؛ فقط منافع دائمي داريم.» اما امروز، قاره سبز نه‌تنها اين منطق رئاليستي را كنار گذاشته، بلكه آن را نوعي واپس‌گرايي تلقي مي‌كند. درحالي كه جهان وارد فاز جديدي از رقابت قدرت‌هاي بزرگ شده، اروپا همچنان به قواعد قديمي ليبراليسم بين‌الملل وفادار مانده؛ قواعدي كه در دوران پساجنگ سرد خلق شدند اما امروز نه كارآمدند و نه واقع‌گرا. از بحران سوئز در سال ۱۹۵۶ تا جنگ عراق در ۲۰۰۳، اروپا بارها استقلال استراتژيك خود را از امريكا ازدست‌داده است. اگرچه گاه در حرف مخالفت‌هايي نشان داده، اما عملا هيچگاه نتوانسته جايگاه خود را از يك بازيگر درجه‌دو فراتر ببرد. نتيجه؟ قاره‌اي كه بيشتر نگران «وفاداري به متحدان» است تا «افزايش قدرت استراتژيك» خود. درحالي كه موازنه قدرت جهاني در حال تغيير است، اروپا همچنان به بازي با قواعد دنياي پساجنگ سرد دل‌خوش كرده است. يكي از ريشه‌هاي كوري استراتژيك اروپا، تمركز افراطي بر قانون‌گرايي و چندجانبه گرايي بوده است. پس ا ز فروپاشي اتحاد  شوروي، بسياري در اروپا گمان كردند كه دوران «صلح كانتي» صلحي  ابدي مبتني بر دموكراسي، تجارت آزاد  و نهادهاي بين‌المللي، فرارسيده است. اين خوشبيني ليبرال نه‌تنها به پارادايم مسلط بدل شد، بلكه به يك «الزام اخلاقي» تبديل شد؛ تا جايي كه رئاليست‌هاي ژئوپليتيكي به حاشيه رانده شدند يا حتي به سخره گرفته شدند. اروپا زماني مركز تئوري‌هاي بزرگ استراتژي بود. امروز اما با رهبراني فاقد بينش و شجاعت لازم، به بازيگري تبديل شده كه بيش از آنكه قواعد بازي را بنويسد، ناچار است با قواعدي بازي كند كه ديگران؛ چه در واشنگتن، چه در مسكو و چه در پكن براي او نوشته‌اند. در جهاني كه منطق قدرت بار ديگر به صحنه بازگشته، اروپا يا بايد از خواب استراتژيك خود بيدار شده يا با خطر حذف تدريجي از  بازي  قدرت‌ها  روبه‌رو شود.
2) تداوم كوري استراتژيك اروپا در مكانيسم ماشه
تروييكاي اروپايي اخيرا هشدار داده‌اند كه در صورت عدم بازگشت ايران به تعهدات برجامي، احتمال فعال‌سازي «مكانيسم ماشه» تا پايان تابستان وجود دارد؛ اقدامي كه مي‌تواند منجر به بازگشت تحريم‌هاي شوراي امنيت عليه ايران شود. اين موضع‌گيري، نه نتيجه يك راهبرد ديپلماتيك دقيق و مستقل، بلكه نشانه‌اي ديگر از همان سردرگمي ژئوپليتيكي است كه سال‌هاست اروپا را از ايفاي نقش موثر در سياست جهاني بازداشته است. واقعيت اين است كه تهديد به بازگشت تحريم‌هاي شوراي امنيت، بيش از آنكه قدرت‌نمايي باشد، نشانه‌اي از وابستگي اروپا به سياست‌هاي واشنگتن و ناتواني در ترسيم يك مسير مستقل است. پس از خروج يك‌جانبه امريكا از برجام در سال ۲۰۱۸، سه كشور اروپايي تلاش كردند با راه‌اندازي سازوكارهايي مانند اينستكس، خود را به عنوان بازيگراني مستقل معرفي كنند. ناتواني كامل در فعال‌سازي اين كانال‌ها و تبعيت عملي از رژيم تحريم‌هاي امريكا، نشان داد كه اروپا هنوز هم در «سايه استراتژيك واشنگتن» تصميم مي‌گيرد. امروز كه فضاي سياسي در امريكا بار ديگر به‌سمت فشار حداكثري عليه ايران متمايل شده، اروپا نيز بدون برخورداري از يك چارچوب تحليلي مستقل، در حال هم‌راستا شدن با اين سياست‌هاست. تهديد به چكاندن مكانيسم ماشه، نه يك ابزار حقوقي اثربخش، بلكه بخشي از يك خطاي راهبردي بزرگ‌تر است: تقليل ديپلماسي به ابزار فشار، آن‌هم بدون پشتوانه عملي. اروپايي‌ها روزگاري پيشگامان موازنه‌سازي و درك لحظات كليدي در بازي قدرت‌ها بودند؛ اما اكنون به نظر مي‌رسد كه مواضع‌شان بيش از آنكه بر اساس منافع بلندمدت يا ملاحظات ژئوپليتيكي تنظيم شود، واكنشي به فشارهاي لحظه‌اي و نشانه‌اي از نبود راهبرد كلان در سياست خارجي است. فعال‌سازي مكانيسم ماشه نه‌تنها كمكي به بازگشت ايران به ميز مذاكره نمي‌كند، بلكه مي‌تواند روند ديپلماسي را به‌طور كامل از مسير خارج كرده و شكاف ميان ايران و اروپا را عميق‌تر كند. هزينه  اين شكست نه متوجه واشنگتن،  بلكه پيش و بيش از همه  بر عهده اروپا  خواهد  بود.
روشن‌ساز  كلام
از ماجراي بحران سوئز در ۱۹۵۶ گرفته تا امروز، اروپا همواره در لحظات كليدي، از اتخاذ تصميمات مستقل ژئوپليتيك بازمانده است. تهديد اخير تروييكاي اروپا درباره برجام هم يكي ديگر از شواهد ناتواني قاره سبز در تعريف منافع مستقل و ايفاي نقش موثر در نظام بين‌الملل است. فرانسه، آلمان و بريتانيا، به‌جاي احياي نقش ميانجي، در حال تبديل‌شدن به بازوي مكمل سياست‌هاي فشار امريكا هستند. اگر اروپا همچنان  به‌جاي بازسازي توان راهبردي و حفظ كانال‌هاي ديپلماتيك، در نقش «متحد خوب اما بي‌اثر» باقي بماند، جايگاه آن در آينده نظام جهاني بيش‌ازپيش تضعيف  خواهد  شد.
دكتراي حقوق نفت و گاز

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون