نگاهي كوتاه به حوادث شهريور 1320
ضياء مصباح
(برگرفته از اسناد موجود)
اشغال ايران در شهريور ۲۰ دربردارنده درسهاي مهمي بود. اشغال ايران توسط متفقين درحالي صورت گرفت كه دولت ايران فكر ميكرد پيمان سعدآباد و صرف تعهدات بينالمللي يا اعلام بيطرفي در بزنگاههاي پرمخاطره رويارويي قدرتها تضميني براي بازدارندگي است. پنج ماه بعد از اشغال هم ايران دلخوش به معاهدهاي بود كه مدعي بود اشغالگران ۶ ماه بعد ايران را تخليه ميكنند كه نكردند. مرحوم فروغي هم با وجود كياست و تدبير در دفاع از اين معاهده ميگفت: «ميآيند و ميروند و به شما كاري ندارند!» بيانصافي است كه به اعلام بيطرفي و آن معاهده خرده گرفت، زيرا در آن شرايط ضعف و سرگرداني بهترين كاري بود كه ميشد كرد اما ايرانيان دريافتند كه بدون داشتن قدرت بالاخص قدرت بازدارندگي به گاه حادثه هيچ تضمين يا رفيق شفيقي در جهان وجود ندارد. اين قاعدهاي است كه ايرانيان (صرفنظر از اينكه چه كسي بر ايران حكومت ميكند) نبايد از خاطر ببرند. آنها در شهريور ۲۰ دريافتند كه قدرتمند شدن تنها ضامن تعهدات و بازيگري درست منطقهاي و جهاني است. از آن زمان تاكنون همه دولتها (چه پهلوي چه جمهوري اسلامي) براي اين قدرتمند شدن كوشيدهاند اما عليرغم دستاوردهايي كه داشتهاند هنوز نقدهاي جدي به زاويه ديد هر كدام از آنها وجود دارد. قدرتمند شدن با تكيه به همان قدرتهاي جهاني، قدرتمند شدن با رويارويي با آن قدرتها، قدرتمند شدن بدون توجه به مفهوم «اقتدار» (قدرت واجد مشروعيت)، قدرت درونزا، قدرت برونزا و... سلسله مفاهيم و راهبردهايي هستند كه تاكنون به محك آزمون گذاشته شده و موضوع مجادله قرار گرفتهاند. محمدرضا شاه در سخنراني كه به مناسبت وقايع شهريور۲۰ ايراد كرد از فقدان دو چيز براي كليت ايران اظهار تاسف ميكند؛ او به فقدان قدرت بازدارندگي و دفاع و نيز شكل شرمآور شكست (عليرغم برخي رشادتهاي نيروي دريايي) اشاره ميكند.
او حتي آرزو ميكند كاش دفاعي آبرومندانه با دادن تلفات از ساير نيروها و حتي «مردم» بود. بنابراين متوجه دو نكته شده است:
اول: ضرورت قوي شدن و داشتن قدرت بازدارندگي نظامي
دوم: ضرورت وجود حس ملي ميهني
مورد اول روشن است. مورد دوم اما به جز ميهندوستي، معطوف به مشروعيت حكومت نيز هست. واقعيتي كه بدون آن قدرت به اقتدار تبديل نميشود و مردم را همراه نميكند.
ايران پس از شهريور ۲۰ تاكنون، مواردي قابل تحسين از بازدارندگي، افزايش قدرت نظامي و همراهي عمومي و مردمي (دفاع ۸ ساله) را نيز تجربه كرده است اما انديشيدن به چگونگي تضمين پيوستگي اين وضعيت يك درس مهم را به ما يادآوري ميكند و آن اينكه براي عدم تكرار اشغال و تجاوز، در كنار افزايش و تقويت توان نظامي بايد به همه ملزوماتي كه براي رضايت مردم و به دنبال آن مشروعيت و همراهي ملي نياز داريم، تن بدهيم.
اهميت اين موضوع براي بقاي ايران فارغ از اينكه چه حكومتي بر آن حاكم است، كليدي و سرنوشتساز است و غفلت از آن صرفنظر از اينكه چه گرايشي داشته باشيم فاجعهبار خواهد بود.