زنگ صرفهجویی آب
آخرين گزارش وزارت نيرو در هفته اول آذر: 4 سد استان تهران فقط 8 درصد پرشدگي دارند
درخواست از مردم تهران: با صرفهجويي كمك كنيد به وضعيت «صفر آب» نرسيم
كم آبي در 8 استان، مرز بحران را هم رد كرد
گروه اجتماعي
آخرين گزارش وزارت نيرو درباره ميزان ذخاير آب سدهاي كشور نشان ميدهد كه حجم ورودي به مخازن سدها از ابتداي مهر امسال تا 8 آذر ماه، با كاهش 38 درصدي نسبت به مدت مشابه پارسال، معادل 2.33 ميليارد مترمكعب است و مخازن سدهاي مهم كشور هم فقط 32 درصد پرشدگي دارند.
طبق اين گزارش 16 سد كشور در استانهاي تهران، خراسان رضوي، آذربايجان غربي، هرمزگان، گيلان، زنجان، كرمان و فارس كمتر از 10 درصد پرشدگي دارند كه بهطور مشخص، ميزان پرشدگي سدهاي لار، اميركبير، لتيان ماملو در استان تهران فقط 8 درصد است آن هم در حالي كه طبق گزارش وزارت نيرو، مصرف فعلي پايتخت حدود ۳۳.۵ مترمكعب در ثانيه است كه فقط ۱۶ مترمكعب از اين رقم، از منابع زيرزميني برداشت شده و مابقي آن بايد از ذخاير سدها تامين شود كه ذخاير آبي سدهاي تهران هم حاكي از كمبود سه ميليارد مترمكعبي است .
اين ميزان پرشدگي در حالي حكايت از فوق بحراني شدن وضع منابع تامين آب اين استانها دارد كه طبق گزارش سازمان هواشناسي كشور، ميزان بارش در فاصله اول مهر تا 7 آذر امسال با كاهش 88.3 درصدي نسبت به مدت مشابه پارسال بهطور ميانگين 3.9 ميليمتر بوده در حالي كه در مدت مشابه پارسال، 33.5 ميليمتر ريزش جوي در كشور ثبت شده بود و علاوه بر آنكه بارش در تمام استانها در اين بازه زماني كمتر از حد نرمال بوده و استانهاي بوشهر، خراسان جنوبي، قم و يزد از اين حيث بدترين وضع را در اين مدت داشتند، 9 استان كشور هم طي 67 روز و از ابتداي مهر امسال، هيچ ريزش جوي نداشتند و بهطور مشخص، ميانگين بارش در استان تهران هم حاكي از آن است كه از ابتداي مهر تا 7 آذر امسال، ميانگين بارش در اين استان، با كاهش 97.4 درصدي نسبت به مدت مشابه پارسال، 1.2 ميليمتر بوده است.
در دهمين روز آذر ماه، احد وظيفه كه رياست مركز ملي اقليم و مديريت بحران سازمان هواشناسي را برعهده دارد، در گفتوگو با خبرگزاري ايسنا اعلام كرد كه 70 روز اخير، با توجه به اينكه بسياري نقاط كشور در اين بازه زماني هيچ گونه بارشي نداشتهاند، يكي از خشكترين پاييزهاي پنج دهه اخير بوده و مديرعامل آبفاي استان تهران هم گفت كه خشكسالي 5 ساله تهران، در يك قرن اخير بيسابقه بوده است.
در ميزگردي كه هفته اول آذر امسال در خبرگزاري ايسنا برگزار شد، مهدي زارع (استاد تمام پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي و مهندسي زلزله)، رضا سپهوند (دبير كميسيون انرژي مجلس) و هومان لياقتي (عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي) ابعاد بحران آب در كشور را تشريح كردند.
مهدي زارع با اين هشدار كه كاهش بارندگي به دليل تداوم خشكسالي و همچنين ضعف در بهكارگيري روشهاي علمي در مديريت منابع آب، كشور را وارد شرايط نگرانكنندهاي كرده، گفت: «سال آبي ۹۸-۱۳۹۷ يكي از سالهاي پربارش كشور بود و سيلاب فروردين ۹۸ در ۱۹ استان رخ داد، اما پس از آن سال، عملا به صورت پيدرپي با كمبود بارش روبهرو بودهايم و در 5 سال گذشته، بارندگي سالانه تقريبا همواره زير ۲۰۰ ميليمتر بوده و حتي به حدود ۱۵۰ ميليمتر رسيده در حالي كه در سالهاي نسبتا پربارش، متوسط بارندگي كشور حدود ۲۵۰ ميليمتر است. بنابراين اكنون با كاهش حدود ۳۰ تا ۴۰ درصدي بارش نسبت به دورههاي نرمال مواجهيم. البته خشكسالي در كشور تنها در سطح هواشناسي و كشاورزي باقي نمانده و در بسياري مناطق، وارد مراحل اقتصادي و اجتماعي شده چنانكه در برخي حوزهها مانند درياچه اروميه و تالاب هامون، حتي نشانههاي خشكسالي اكولوژيك مشاهده ميشود؛ به اين معنا كه برخي گونهها از محيط حذف شده يا ميشوند و اين موضوع در بلندمدت مشكلات جدي براي تنوع زيستي و محيطزيست كشور ايجاد خواهد كرد. اما آثار خشكسالي در شهرها هنوز بهطور كامل آشكار نشده در حالي كه يكي از مهمترين نمونهها، شهر تهران است و بيش از يكسال است گزارشهايي درباره فرونشست زمين در منطقه ۱۸ با نرخ ۱۸ تا ۳۰ سانتيمتر در سال منتشر ميشود كه البته اين پديده بخشي از تبعات مستقيم خشكسالي و برداشت بيرويه از آبهاي زيرزميني است. طبق آمارها 1.2 ميليارد مترمربع نياز آبي تهران است كه طبق آمارهاي رسمي ۵۰ درصد از اين نياز، از آبهاي زيرزميني تامين ميشود ولي برخي گزارشها نشان ميدهد در ۶ ماه اول سال، اين سهم براي تهران و البرز حتي بالاتر و حدود ۷۰ درصد بوده و برداشتهاي فعلي از آبهاي زيرزميني در حدود ۶۷۰۰ ميليون مترمكعب در سال و در بازه ۱۰ ساله حدود ۶ تا 7 ميليارد مترمكعب است كه بخش مهمي از اين برداشتها مربوط به مناطق مسكوني پُرشمار است، آن هم در حالي كه تهران كم آب است و آب سدها در سال جاري به خشكي كامل كشيده شده است. اگر روند برداشت فعلي ادامه يابد و برنامهريزي در مديريت منابع آب اصلاح نشود، در برخي نقاط شهري چارهاي جز قطع يا محدودسازي برنامهريزيشده آب وجود نخواهد داشت. علاوه بر تهران، بخشهايي از سرزمين عملا به خشكي كامل رسيدهاند و تبعات خشكسالي و از جمله، آلودگي شديد آبهاي زيرزميني، بروز فرونشستهاي متفاوت يا تغيير شكلهاي بزرگ در سطح زمين با آسيب به خانههاي مردم و كاهش نفوذپذيري خاك در گسترههاي وسيع، از سالهاي ۱۴۰۷ و ۱۴۰۸ به تدريج خود را نشان خواهد داد. وقتي در يك بازه تقريبا ۱۰ ساله حدود ۶ تا 7 ميليارد مترمكعب آب از لايههاي زيرزميني خارج ميشود، اين حجم عظيم برداشت پيامدهاي زمينشناختي قابل توجهي دارد و يك نگراني شخصي و تخصصي من در اين حوزه، تاثير اين برداشتها بر گسلهاي فعال است. از نظر تئوريك نشان دادهايم كه اين ميزان افت سطح آب ميتواند بر گسلهاي فعال تهران نيز اثر بگذارد.»
رضا سپهوند هم در حالي كه يكي از عوامل اصلي خشكسالي و بحران كنوني را، تغييرات گسترده اقليمي دانست، گفت كه ميانگين بارش امسال نسبت به سال گذشته ۸۴ درصد كاهش يافته و تاكيد داشت كه حكمراني آب، از ديگر دلايل بحران كنوني كشور است و گفت: «با وجود قانون توزيع عادلانه آب (مصوب سال ۱۳۶۱ مجلس) دولتها اين قانون را اجرا نكردهاند. طبق اصل ۴۵ قانون اساسي، حكمراني بر آب از بر تا رودخانهها، سرابها، چشمهها و آبهاي زيرزميني كاملا بر عهده دولت است و دولت بايد مديريت ميكرد ولي پس از پنج دهه، از دوران اصلاحات ارضي تا امروز، به اين وضعيت بحراني رسيدهايم. بنابراين، بخش بزرگي از بحران كنوني، ناشي از سياستهاي غلطي است كه به دليل ضعف قانونگذاري و عدم دقت قانونگذاران در موضوع حكمراني آب، فشارهاي سياسي و منطقهاي مسبب اجراي نادرست سياستها، اتفاق افتاده كه طرح بزرگ قمرود، مصداقي از اين سياستهاي غلط است. در اين طرح ۱۸۰ ميليون مترمكعب آب به قم منتقل ميشود و قرار بود اين آب براي شرب باشد، اما به دنبال توسعه صنعتي شديد در قم، طرحهاي گلخانهاي، فضاي سبز، توليد ماهيان خاوياري و... در دل كوير گسترش يافتهاند. اين سياستهاي غلط موجب انتقال جمعيت شده در حالي كه حكمراني آب مترادف با حكمراني جمعيت است. چرا بايد ۱۵ ميليون نفر در تهران متمركز شوند؟ اگر اين حجم آب به تهران منتقل نميشد و اينقدر آب زيرزميني برداشت نميكرديم، چرا بايد شهر اينطور گسترش مييافت؟ چرا بايد امكانات را به تهران ميآورديم تا جمعيت جذب شود و حالا براي تامين آب آن دچار بحران شويم؟ عامل ديگري كه امروز ما را درگير بحران كرده، ضعف ديپلماسي آب است. ما با اغلب كشورهاي همسايه، از افغانستان و ارمنستان تا تركيه و عراق، در مساله آب مشكل داريم و ضعف در ديپلماسي باعث شده حقوق آبي ما در حوضههاي مرزي حفظ نشود. در تركيه دو طرح بزرگ اجرا شده كه بخش عمدهاي از آنها روي رودخانه ارس قرار دارد. سوال اين است كه ديپلماسي ما چرا تا اين حد ضعيف عمل كرده كه بخش قابل توجهي از حقابهمان از دست رفته و امروز ما دچار بحران شدهايم؟ ريزگردها و خشك شدن تالابها، از ديگر پيامدهاي اين سياستهاي غلط است چنانكه ريزگردهايي كه اكنون از غرب وارد كشور ميشوند تا حد زيادي به خشك شدن تالابهاي عراق و بخشهايي از داخل كشور برميگردد كه عامل آن، طرحهاي بالادستي و مديريت نامناسب منابع آبي در منطقه است و در اين زمينه هم، ديپلماسي آب ما ناكافي عمل كرده است. بيش از ۸۰ تا ۹۰ درصد آب كشور در كشاورزي مصرف ميشود آن هم در شرايطي كه الگوي كشت در بسياري از استانها هيچگونه توجيه اقليمي و مزيتي ندارد. مثلا در استاني با دماي 50 درجه كه هيچ مزيتي هم در توليد برنج ندارد، حدود ۲۵۰ هزار هكتار سطح زيركشت برنج داريم در حالي كه در چنين اقليمي بايد محصولاتي مانند گندم و ذرت كشت شود نه اينكه منابع آبي به كشت برنج و هندوانه و سيبزميني اختصاص پيدا كند. در بسياري از مناطق كشور، بحران آب نتيجه فقدان الگوي كشت صحيح و مصرف گسترده سموم و كودهاي شيميايي است آن هم در حالي كه مصرف بيرويه سموم و كودهاي شيميايي، نه تنها مصرف آب را به شدت افزايش ميدهد، يكي از عوامل اصلي افزايش موج سرطان در كشور است و البته به دليل نظارت ناكافي وزارت جهاد كشاورزي بر اين روند، محصولات ما زماني كه به مرزها ميرسند، به دليل سطح بالاي آلودگي اجازه ورود به بازارهاي خارجي را پيدا نميكنند، چون باقي مانده سموم آنها بالاست.»
هومان لياقتي هم با ابراز نگراني نسبت به ميزان بسيار زياد مصرف آب در بخش كشاورزي در اين وضع بحراني گفت كه حدود 90 درصد منابع آبي براي كشاورزي مصرف ميشود در حالي كه در كشور كانادا، ميزان آب مصرفي براي بخش كشاورزي، حدود ۱۲ درصد است و افزود: «در كنار بحران آب در كشاورزي، در شهرهاي بزرگ در شرايط اورژانسي قرار داريم و در سطح ملي نيازمند استراتژيهاي جديد در حكمراني آب هستيم. در شرايط فعلي بايد همه جا درباره مصرف آب به شكل اورژانسي صحبت كرد. صداوسيما، مساجد، حتي مكانهايي مثل تئاتر، سينما و كنسرت، همه اينها بايد پنج دقيقه از برنامههاي خود را به آگاهي درباره وضعيت آب در شهر تهران اختصاص دهند. شرايط آب بحراني است؛ وقتي آب نباشد، بهداشت هم وجود ندارد.اكوسيستم شهرهاي بزرگي چون تهران، تبريز و مشهد به آب نياز دارد .مثلا اگر فردا بگوييم آبياري فضاي سبز را قطع كنيم، با اينكه حدود ۲۰۰ ميليون مترمكعب آب در تهران صرف فضاي سبز ميشود، اين كار پيامد دارد و اين شهر با آلودگي هوا، نبود تصفيه طبيعي، ريزگردها و مشكلات متعدد مواجه ميشود، چون فضاي سبز، سالانه بهطور متوسط حدود ۷ نوع گرد و غبار را جذب ميكند. طبق آمارهاي سال گذشته، هر شهروند تهراني حدود ۲۵۰ ليتر آب مصرف ميكند در حالي كه استاندارد جهاني مصرف آب براي هر شهروند ۱۳۰ ليتر و طبق استاندارد سازمان بهداشت جهاني ۱۵۰ ليتر و در كشور پيشرفتهاي مثل آلمان ۱۲۲ ليتر است. مصرف با جريمه و زور و تحميل هزينه به مردم پايين نميآيد، بلكه براي تحقق آن در درجه اول نيازمند فرهنگسازي و آموزش صحيح هستيم كه آموزش صحيح هم يكشبه اتفاق نميافتد. خواهش از مردم اين است كه در اين شرايط بحراني كمك كنند تا وضعيت تهران به «روز صفر آب» و وضع غير قابل مديريت نرسد. بازچرخاني آب در شهر تهران يك امر ضروري است و بايد آب شرب و آب خاكستري از هم جدا شوند كه اين مساله، سالها مطرح بوده و حتي پيشنهادهای سرمايهگذاري در اين زمينه وجود داشته، اما به دلايل مختلف و از جمله، چارچوبهاي اقتصادي كشور، اجرا نشده است. در هيچ جاي دنيا، آب شرب را براي همه چيز استفاده نميكنند. نميتوانيم صنايع را تعطيل كنيم، اما بايد با بهره از تكنولوژي، آب خاكستري به اين واحدها تحويل بدهيم.توجه جدي به «آمايش سرزميني» ضروري است و الگوي كشت هم جزيي از آمايش سرزميني است. در اطراف درياچه اروميه كشت محصولاتي مانند انگور كاهش يافت و به جاي آن سيب، گوجه و هلو كشت شد كه مصرف آب بسيار بيشتري دارند و در مقابل، صادرات غيرنفتي مانند كشمش كه در دهه ۶۰ و ۷۰ ميلادي در دنيا اول بوديم، كاهش يافت و البته اين تغييرات بدون توجه به مزيتهاي سرزميني انجام شد و به بخشي از اقتصاد نيز آسيب زديم، چون مزيتهاي سرزميني خودمان را نديديم و بنابراين، خيلي از مواقع، ما با محصولات صادراتي، آب را هم صادر ميكنيم چنانكه براي توليد يك ليتر شير، بيش از هزار ليتر و براي توليد يك كيلوگرم پرتقال، بيش از هزار ليتر آب مصرف ميشود و اگر مجموع آب شيريني كه براي توليد كالا، ارائه خدمات يا مصرف مستقيم يك فرد بهكار ميرود در نظر بگيريم، تصوير دقيقتري از فشار وارد بر منابع آبي به دست ميآيد.»
مهدي زارع، هفته قبل هم در يك گزارش اينترنتي كه در فضاي مجازي منتشر شد، در مورد دلايل بحران آب در ايران و تبعات آن اعلام كرده بود: «كشور ما در يك نوار بياباني در نيمكره شمالي و در منطقهاي قرار دارد كه صحراها و بيابانهاي مهم دنيا و مناطق مهم خشك هم در اين نوار بياباني قرار گرفتهاند و بنابراين، كشور ايران در كنار عربستان و بيابان گوبي و صحراي تركستان واقع شده در حالي كه اين مناطق، منطقه خشك تلقي ميشوند. اما دليل اصلي كم بارشي در اين منطقه هم اين است كه تودههاي هواي پر فشار و گرم و خشك بر اين منطقه حاكم ميشود و متاسفانه در سالهاي اخير و به خصوص امسال، اين توده هواي پرفشار گرم و خشك ماندگاري داشته چنانكه در ماههاي مهر و آبان 1404 همين توده هواي پرفشار گرم و خشك موجب عدم بارش در بسياري نقاط كشور و از جمله در شهر تهران و رشته كوههاي البرز شد در حالي كه تامين آب تهران، به اين رشته كوهها به عنوان نقاط بالادست پايتخت وابسته است.»
زارع در ادامه صحبتهايش به نقش گرمايش زمين هم اشاره كرد و افزود: «در هر دهه برآورد ميشود حدود نيم درجه افزايش دما را تجربه كنيم و طي دهههاي اخير حدود 2 تا 2.5 درجه افزايش دما هوا اتفاق افتاده كه البته اين افزايش دما، تبعاتي مثل افزايش تبخير و افزايش از دست رفتن آبهاي سطحي را به دنبال دارد. علاوه بر اين، در دهههاي اخير با افزايش پمپاژ آبهاي زيرزميني مواجه بودهايم چنانكه طبق برآوردها، طي 54 سال اخير، حدود 160 ميليارد مترمكعب از مخازن زيرزميني برداشت شده و بهطور مشخص در محدوده تهران و مناطق پيرامون، در 5 سال اخير كه با خشكسالي پي در پي مواجه شدهايم، ميزان برداشت از آبهاي زيرزميني حدود 500 ميليون مترمكعب در سال بوده كه حاكي از رشد تجمعي فوقالعاده بالاي برداشت از سفرههاي زيرزميني براي همين محدوده شهري است و البته نتيجه اين برداشت، يك كسري تجمعي در آب بوده كه اين كسري، براي محدوده تهران و اطرافش حدود 6 ميليارد و در استان البرز حدود 2 ميليارد مترمكعب برآورد ميشود.»
بيتوجهي به آمايش سرزميني و تجمع جمعيت بيش از ظرفيت منابع آبي و انرژي استان تهران، از ديگر نكات مورد اشاره زارع بود كه اين استاد تمام پژوهشگاه زلزلهشناسي در اين مورد هم گفت: «جمعيت ايران در سال 1340 كه شروع اصلاحات ارضي است حدود 22 ميليون نفر، در سال 1350 حدود 28 ميليون و در سال 1404 حدود 87 ميليون نفر است كه با اضافه كردن جمعيت 7 ميليون نفري مهاجران و اتباع مجاز و غيرمجاز ساكن در كشور، جمعيت كل حدود 94 ميليون نفر است. اما سرانه آب در سال 1340 و براي جمعيت 22 ميليون نفري حدود 7 هزار ليتر بوده و امروز 94 ميليون نفر ساكن داريم كه همگي از تمام منابع آب و انرژي هم استفاده ميكنند. معمولا آمار جمعيت اتباع و مهاجران در مصرف آب و انرژي محاسبه نميشود، چون جمعيت كشور را بر مبناي تعداد افراد داراي شناسنامه و كارت ملي شمارش و گزارش مي كنند در حالي كه تعداد واقعي ساكنان كشور، جمعيت داراي كارت ملي به علاوه اتباع است و به خصوص، از سال 1400 به اين سو با موج گسترده مهاجرت اتباع به داخل ايران مواجه شدهايم. بنابراين، جمعيت كشور در سال 1404 نسبت به سال 1340 حدود 4.3 برابر و نسبت به سال 1353 حدود 3.3 برابر افزايش يافته ولي سرانه آب براي هر نفر از ساكنان ايران حدود يكدهم سال 1340 است. تاكيد من بر تاريخ شروع اصلاحات ارضي به عنوان مبدا، از اين جهت است كه با شروع انقلاب سفيد و اصلاحات ارضي، ساختار توليد كشاورزي و مصرف و توزيع جمعيت و مهاجرت هم تغيير كرده و اگرچه كه در تمام زمينهها، شاهد پيشرفت و توسعه بودهايم، اما متاسفانه در خيلي از جنبهها اين توسعه ناپايدار بوده چنانكه امروز شاهديم كه در عمل، همزماني تغيير اقليم و گرم شدن زمين با فعاليتهاي انساني و مديريت نامناسب و بذل و بخشش و توزيع نامناسب منابع در كشور، زندگي مدرنتر ولي بسيار پرمصرف و با صرف دست و دل بازي از منابع طبيعي و سطحي و سفرههاي زيرزميني كشور بوده و البته، نتيجه اين توسعه اين است كه امروز با رشد 4.3 برابري جمعيت ساكن ايران، سرانه آب به يكدهم 64 سال قبل كاهش يافته شده و اين وضع ما را در شرايط كمبود مطلق آب قرار ميدهد به گونهاي كه وضعيتمان حتي نسبت به 5 سال قبل بغرنجتر و پيچيدهتر شده است.»