تهران «انسانمحور»
جواد دليري
سردبير
«تهران جديد»، برنامه محمدعلي نجفي شهردار جديد تهران است. شانزدهمين شهردار پايتخت كه با شعار «شهر اميد، مشاركت و شكوفايي» به صحنه آمد، براساس برنامههايش ميخواهد تلاش كند تا «شهروندان، شهر تهران را از آن خود بدانند و از زيستن در آن احساس آرامش، نشاط و اميد داشته باشند.»
شهردار جديد تهران راه سخت و طاقتفرسايي پيش رو دارد با وجود آنكه پيشينيان تلاشهاي فراواني در گسترش زيرساختها و توسعه حمل و نقل و بهبود كيفيت زندگي داشتهاند، اما مشكلات گوناگون و مسائل پيچيده و درهمتنيده فراواني باقي است و همچنان حال شهر تهران خوب نيست.
از اين رو يافتن راهبردها و اولويتها و در عين حال راهكارهاي مناسب اداره شهر و ايجاد وضعيت پايدار و شايسته تلاشي سترگ ميطلبد. شهردار جديد دو راه پيش رو دارد؛ توسعه فيزيكي درون شهري همچون ايجاد و ساخت خيابان و بزرگراه و پل و مترو، برجهاي عظيم وگسترش كارگاه ساختماني كه شهر بدان دچار است. يا بهبود كيفيت زندگي شهر از طريق كاهش آسيبهاي اجتماعي، تقويت كسب و كار، توزيع خدمات و امكانات شهري، توزيع ثروت شهري، بهبود زيستمحيطي شهر، تقويت هويت شهر، ترميم اوضاع فرهنگي و...
شكي نيست كه انتخاب هر يك از اين دو راه بر مبناي ناديده گرفتن، بخش ديگر نيست كه در اين صورت توسعه پايدار، متوازن و موزون شهري اتفاق نخواهد افتاد اما دغدغه و مساله اين است كه تهران 1400 به كدام راه و روش براي مديريت نياز دارد.
جاي خوشبختي است كه شهردار جديد تهران رويكرد خود را براي رسيدن به شهري انسانمحور قرار داده است. «محمد علي نجفي» شهرداري را نهادي «تسهيلگر» و نه «تصديگر» ميداند. او به درستي اعتقاد دارد كه شهر براي انسانها ساخته ميشود و از روابط انساني و ساختار اجتماعي هويت ميپذيرد. بنابراين محور و رويه حركتي شهردار پايتخت بايد در جهت ارتقاي كيفيت زندگي شهروندان و آرامش و آسايش انسانها تنظيم شود و به اجرا درآيد.
جهانيان درك كردهاند كه شيوه برنامهريزي شهرها جدا از شيوه تفكر، رفتار و زيست مردم نيست.
مردم، نخستين و مهمترين پيشروان تغيير در شهرها هستند بنابراين براي رسيدن به شهر انسانمحور و ارتقاي كيفيت زندگي شهروندان بايد به گونهاي برنامهريزي كرد كه آنان در مقايسه با هر گروه ديگري حساسيت و دغدغه بيشتر را به زندگي و زيست در شهر خود داشته باشند.
در «تهران جديد» شهروندان بايد هويت فردي و اجتماعي خود را داشته باشند و در عين افزايش حس تعلق به تنوع و تكثر همه فرهنگها و مذهبها و سنتها احترام بگذارند. زندگي مدرن امروز خواست اكثريت شهروندان تهراني است. استفاده از حمل و نقل مدرن، وجود بازارها و مالهاي گوناگون، مراكز شادي و نشاط، سالنهاي سينما و مراكز فرهنگي جذاب، ارتباطات شهري هوشمند و... از جملهخواستهاي شهروندان است. اما نبايد اين مدرن بودن، باعث شود جايگاه فرهنگي و هويتي شهر و معماري و شهرسازي سنتي و بومي كه ميراثي براي آيندگان است فراموش شود.
از سوي ديگر، شهر تهران امروز از ناهنجاريهاي مختلفي رنج ميبرد، آسيبهاي اجتماعي موجود در شهر تهران همچون كودكان كار، تكديگري، اعتياد، زنان خياباني، حاشيهنشيني و سكونتگاههاي غيررسمي، ناامن بودن برخي مناطق، جمعيت شناور شب و روز، اختلاط سكونت و فعاليت در شهر، آلودگيهاي زيست محيطي، صوتي، آبي، خاكي و از همه مهمتر هوا يا مسائلي چون فرونشست زمين، ايمني ساختمانها، مديريت بحرانها، بافت فرسوده، بازيافت پسماندها و... نشان ميدهد، شهردار تهران بايد شهردار اجتماعي و فرهنگي باشد و اولويتش را « بهبود كيفيت زندگي شهري» قرار دهد.
چندي پيش در يك تحقيق روزنامهنگاري دريافتم كه فضاي كسب و كار شبانه در تهران در وضعيت نامطلوبي قرار دارد و بسياري از مشاغل كه ميتواند به اقتصاد شهر و شهروندان كمك كند در شبها امكان فعاليت ندارند. بسياري از مراكز تفريحي و اقتصادي و حتي مراكز خريد در شب تعطيل هستند.
روزگاري در همين شهر تهران، «زندگي شبانه» يك امكان خوب و مهم براي شهروندان بود تا در عين افزايش سرزندگي در فضاهاي شهري، توسعه اقتصادي شهروندان هم افزايش يابد.
دركنار اينها انسجام اجماعي شهر نيز يك اولويت اساسي است. اكنون شهروندان تهران شهروندان شادي نيستند، بيشترين مباحث زد و خوردها وچالشها و... در پشت چراغ قرمزها يا خيابانها و مراكز خريد و فروش رخ ميدهد. شهر «اخمو» است و «لبخند» در آن جايي ندارد.
ميليونها شهروند در فضاي مجاور هم زندگي ميكنند بيآنكه يكديگر را بشناسند، تماس مابين تهراننشينان زودگذر، جزيي و غيرشخصي است. در برنامهريزي شهري بايد به نيازهاي رواني، محيطي، اجتماعي و اقتصادي و حتي ورزشي همچون رضايت شادماني، امنيت، دسترسي به خدمات، هويت اجتماعي و... توجه داشت و بهتر است جناب شهردار در بدو ورود با كمك ساير نهادها و چه بهتر با هدايت خود شهردار به تامين آسيبهاي اجتماعي و كيفيت زندگي شهري اهميت فوقالعادهتري دهد. قطعا دسترسي به خدمات اوليه هيچ كس را ناچار به تكديگري، اعتياد يا كودكآزاري و بيخانماني نميكند. شايد آقاي دكتر نجفي در نخستين قدم با اصلاح قوانين و كمك و ياري گرفتن از پارلمان و همراهي دولت و استانداري تهران و دستگاه قضايي و همچنين نهادهاي خيريهاي، قرارگاه اجتماعي تهران را شكل دهد. نهادي كه جاي آن در شهر تهران خالي است. اينچنين كيفيت زندگي شهري در تهران رو به بهبود ميرود، حكمراني شهري بازدهي بهتري خواهد داشت و «آرامش» و «آسايش» در شهر انسانمحور جايگاه خود را مييابد.سالها پيش فيلمي ساخته شد كه فيلم با جملهاي از كتاب آثارالبلاد اثر زكريا محمد قزويني در قرن هفتم هجري آغاز ميشود: «تهران روستاي بزرگي در حوالي شهر ري است كه باغها و درختان ميوه فراوان دارد. ساكنان آن در سردابهايي زندگي ميكنند كه به لانه مورچگان ميماند. ميوههايشان نيكو و فراوان است و به ويژه اناري دارند كه در هيچ يك از شهرها نظيرش يافت نميشود. اما امروز تهران ديگر انار ندارد، خانه مورچگان در شهر مدرن و بزرگ شده خاطرهاي بيش نيست. بله، اين است تمام قصه امروز شهر تهران. شهر تهران امروز به راستي و درستي آرامش و آسايش ميخواهد، منتظر بايد ماند.