دندان روي جگر بگذاريد
فردا سالروز انقلاب اسلامي است. ولي چه نگرش يا رفتاري از سوي ما ميتواند بروز يابد تا يادآور خاطره 22 بهمن 1357 باشد؟ البته كه حضور در راهپيمايي يك رفتار مهم است كه همه خواهند آمد ولي اين سادهترين كاري است كه ميتوان انجام داد. رفتار كليدي اتحاد و انسجامي است كه در مهمترين چالش پيش روي كشور يعني مذاكرات ايران و 1+5 بايد از خود نشان دهيم. واقعيت راهپيمايي در كنار چنين اتحادي بايد منعكس و معنا شود والا اگر در اين موضوع متفرق باشيم حتي اگر در كنار هم راه برويم چه اهميتي دارد؟ اهميت 22 بهمن سال 57 در اين بود كه وقتي امام دستور نقض حكومت نظامي را دادند همه اجابت كردند و طي يك روز پرونده آن رژيم بسته شد. امروز هم دولت ايران در حال مذاكره است. خط مشي آن نيز از سوي رهبري نظام تعيين شده است. سخنان دو روز پيش ايشان بسيار گويا و روشن و برخلاف ادعاي مخالفان دولت است كه گويي تيم مذاكرهكننده بيتوجه به سياستهاي عالي گام برداشته است. اين سخنان نشان داد كه همه توافقات در چارچوب اين سياستها بوده است. ولي موجب تاسف است كه ميبينيم برخي افراد در آستانه 22 بهمن كه نماد وحدت سياسي مردم در دفاع از منافع كشور است در يك سخنراني اجتماع كرده و شعارتندي عليه روند مذاكرات سر ميدهند. روشن است كه هر شعاري بايد ناظر و معطوف به واقعيتي بيروني باشد. پرسش اين است كه اين شعار خطاب به چه كساني است؟ اين شعارها از موضع اپوزيسيون است و نه از موضع كساني كه خود را طرفدار نظام معرفي ميكنند. اين شعار را كساني سر دادهاند كه با عملكرد ناصواب خود كشور را به وضعيت امروز رساندهاند و اكنون نيز نعل وارونه ميزنند تا فضاي ايجادشده عليه رفتارهاي سوء خود را در هشت سال گذشته تحتالشعاع قرار دهند و در نهايت نيز مانع از ايجاد وحدت و همدلي مردم در اين امر مهم شوند. شعار واقعي بايد اين باشد، «نه فساد، نه دروغ، دولت پاك و پاسخگو» اگر اينها را داشته باشيم و محقق كنيم نه تنها انرژي هستهاي كه هر خواست ديگري هم دستيافتني خواهد بود و اگر فساد و دروغ شايع شود و بهجاي پاسخگويي توپ را در زمين ديگران بيندازيم و بهجاي پاكدستي و رشد اقتصادي و بهبود اشتغال براي ميليونها جوان بيكار به آمار و ارقام پروندههاي فساد اضافه كنيم، در اين صورت نه انرژي هستهاي كه هيچ چيز ديگري را هم نميتوانيم به دست آوريم. مساله كنوني جامعه ما به اين مجموعه تندرو خلاصه نميشود. مشكل اصلي در جناح اصولگراياني است كه به دلايل غيرقابل توجيهي، حاضر نيستند حساب خود را از اين گروه جدا كنند. در حالي كه چشم دنيا امروز به ما است كه چگونه در برابر جهان واكنش همدلانه و وحدتبخش نشان ميدهيم؛ آيا ايرادي دارد كه فقط براي يك بار هم كه شده منافع فردي و گروهي را پيش پاي منافع ملي كشور قرباني كنيم؟
آيا تندروهايي كه خود را دوستدار انقلاب و نظام معرفي ميكنند نميتوانند براي يك بار هم كه شده دندان روي جگر بگذارند و همين سخنان رهبري را معيار قضاوتهاي سياسي خود قرار دهند؟ چرا اين همه در رسانههاي خود اظهارات غربيها را باور و تيتر ميكنند؟ روشن است كه اوباما بايد بگويد ما موفق بودهايم مگر غير از اين را بايد بگويد؟ همانطور كه مقامات ما هم از موفقيت خود ميگويند. اصولا قرار نيست كه هيچكدام از دو طرف بازنده باشند. جنگ كه نيست، مذاكره است. دو طرف نسبت به هم ادعاهايي دارند و در چارچوب منطق و حفظ منافع ملي و احترام متقابل گفتوگو ميكنند ممكن است به نتيجه برسند يا نرسند اين بحث ديگري است ولي برجسته كردن سخنان غربيها و ناديده گرفتن اظهارات مقامات ايراني نوعي غربباوري از موضع چپ و البته ذلت است. اينكه طرف گفتوگو با ايران را افراد زيرك بدانيم كه ميخواهند سر طرف ايراني را كلاه بگذارند بيش از هر چيز نوعي «خودتحقيري» است پيش از آنكه ديگران ما را تحقير كنند! مشكل اينجاست كه طرف مقابل در باطل خود متحد است و عدهاي در حق ايران افتراق و دودستگي ايجاد ميكنند و اين ظلم بزرگي است، حتي بزرگتر از مجموعه فسادهايي كه در دوره مديريتي آنان رخ داده است. هر چند تجربه نشان داده كه نبايد به اين تغيير رفتار در ميان تندروها چندان اميدي داشت ولي شايد بيان اين نكات در آستانه گراميداشت سالروز انقلاب اسلامي بتواند تغييري ولو اندك را در اطرافيان آنان ايجاد كند. اگر ايران قدرتمند و سربلند باشد همه از آن سود ميبرند ولي اگر قرار باشد كه مسير هشت ساله گذشته در دوره آقايان طي شود در رقابت با سايرين قافيه را باختهايم و همه ضرر خواهند كرد.